جمعه ۲۵ خرداد
|
|
نم نم بارونو دیدی بی صدا
که چشای ابریمو می زد صدا
تو نگفتی دل من بی سر صدا
میزنه هق هق گریه بی صد
|
|
|
|
|
تو نگو بودند کنارم محاله
تنها این یک خیاله
رسیدند به تو یک سرابه
|
|
|
|
|
✍️ تصنیف سرا
م.مدهوش
(❤️Everheart)
🎧 دکلمه: بانو هستی احمدی🌸
|
|
|
|
|
می روم تا که به اختر گله ای چند کنم
گله از بخت سیاه و دل شوریده ی این درد کنم
اخترا روی رخت آینه
|
|
|
|
|
سجاده برایم هست ،
چون دروازه ای عظیم
|
|
|
|
|
کاش من روبه روی خودم
بودم
تا به ضرب نیزه ی خشم...
|
|
|
|
|
امشب شب شعر است و شب قافیه بندی
|
|
|
|
|
مرا از این سکوتِ شب
از این باران رهایی نیست
مرا با حالِ خوبِ دل
دِگَر هیچ آشنایی نیست
|
|
|
|
|
بوی بهار می دهد شاخه پر از شکوفه ها
سوی امید می برد قلب شکسته از جفا
با چه صدای دلربا بلبل مست م
|
|
|
|
|
بگو لیلی کجاست حالا که مجنونم
|
|
|
|
|
بیهوده بود هر چه که پنداشتم ز تو
|
|
|
|
|
عناوین غلام و کدخدا را حذف می کردم
|
|
|
|
|
قشنگ تریم بهارم مهنا جان
خدایا شکر چون دختر به من دادی
یه گل از صد پسر بهتر به من دادی
نسیم لط
|
|
|
|
|
با تو هستم
دوره گردِ کوچه های بی چراغ
چند ویرانه تو را روشنگر راه شب است ؟
تا به کِی روبن
|
|
|
|
|
چشم هایت تلاویست پر از فتنه و نیرنگ
ما وعده صادق شده ایم آمده ایم جنگ
ما موشک سجیل شدیم تا که بب
|
|
|
|
|
می خانه شدم بیا که ساغر بزنی
باغ ام که تو پرانه صفت پر بزنی
در بسته ام از هر کس و آسوده شدم
خو
|
|
|
|
|
رقص شمشیرت کجا رفت ای عرب؟
|
|
|
|
|
به روی شانه ی بی عاری
انداخته زندگی
نعشم را...
|
|
|
|
|
خداوندا مرا در فقر خویش.....
|
|
|
|
|
آمدی جانی ندارم در بدن دیر آمدی
|
|
|
|
|
یکروز درمیان اینهمه یکریز یلخی گریها
|
|
|
|
|
آتش زمهربانان بر جسم و جان ندارم
|
|
|
|
|
هرکس که اذان گفت، بلال حبشی نیست
|
|
|
|
|
پس از مرگم
بسوزانیدم...
آتـش بـر سـراپـای تنـم ریـزیـد...
|
|
|
|
|
طالبِ جنت نشدم من ، مگر؛
بهرِ تماشایِ جمالِ علی «ع»
|
|
|
|
|
در زندگیم یک اشتباه کردم
آن هم زندگی بود
|
|
|
|
|
بوم ها رنگ نکنید
نقشی از چهره میانش نکشید
این حوالی همه رنگارنگند
|
|
|
|
|
پرنده ای
با یک حرف عاشق شد
پرنده ای
با دو حرف اسیر شد
پرنده ای
با سه حرف قلبش شکست
|
|
|
|
|
دیگه ندیدم تو رو ، بی من عاشق نرو ، حیفه که بی هم باشیم
|
|
|
|
|
آتش اندر دل بیافتد ، سوزد و خاکستری /
ماند از هر آرزویی ، یادگارِ بهتری
|
|
|
|
|
صداقت پلاکش هم اینجا گمه!
|
|
|
|
|
در دایرهٔ دنیا هرچند که گمنامم
|
|
|
|
|
بهشت یعنی حریم آغوشت، نیستی و جهانم جهنم است
|
|
|
|
|
من از آشوب و جنگ و آتشِ خونبار بیزارم
|
|
|
|
|
هزار نفر بوسه
به روی گونه هایت
در انتظار...
|
|
|
|
|
کبوترها که میخوابند،
آزادی
پر از تنهاییست...
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
خسته ازخودم ، دنیام و،
شادِ شاد از ماوراء
میروم بسوی ، شاهِ باورام
|
|
|
|
|
آقایی که مهربانی و کرمت زبانزد است
هر سو نظر کنی همان محبوب ایزد است
ای آنکه دورافتاده از حرمش،
|
|
|
|
|
واسه این و اون شاید ولی هنوز
برای خودم به کار نیومدم
چروکای صورتم نشون میده
با خودم چقد کنار نیوم
|
|
|
|
|
وقتی که نگاهت به دلم تیر فنا می زد و می رفت
من ماندم و بعضی که خودش جام بلا می شد و می رفت
افسانه
|
|
|
|
|
مسیر ابر و باران را رفیق راه می خواهم
|
|
|
|
|
ئەمن ئاڵایکی بێوەڵاتم،
ئەتۆ وەڵاتیکی بێسەربەخۆیی!
بڵا لە کەش و کۆشی هاڤ تنراو بێم
وەکۆ ههڵهب
|
|
|
|
|
باشگاهی با اصالت ریشه دار
خواستگاه مردمانی پایدار
|
|
|
|
|
نقش هجران را کشیدن کارهرنقاش نیست
آنکه هجران می پذیرد درغم پاداش نیست
|
|
|
|
|
لکه دارم از هراسِ عارفانِ مستِ راه/ من که پایانم تویی ، قلبم به کفر خو کرده است
|
|
|
|
|
بیا کافر بیا لیلی
بیا خاتون ییلاقی
بیا جان بر لبم امروز
کجایی حور قشلاقی
کجایی هر د
|
|
|
|
|
رهبر از جمکران هر روز دعایت می کند
|
|
|
|
|
بیا تا مهربان باشیم
چو خورشید جهان باشیم
چنان مه شمع شب هنگام
چنان آب روان باشیم
بیا تا مهربان
|
|
|
|
|
بی تو دنیا را نمیخواهد دلم
|
|
|
|
|
به کنج کافه ای در دوردست کهکشان من..
|
|
|
|
|
حَرَمَش، قبله ی حاجاتِ من است_درگًهَش، بابِ مناجاتِ من است
|
|
|
|
|
هــر دم از آن دلــبر جانان ثـــمری می رسد
|
|
|
|
|
و من و انسان و یک زندگی عُقده
|
|
|
|
|
چهار دهه دهان کژی های
بدسگالان به نیکخواهی مردم
|
|
|
|
|
تو همان بیت نشان کردهٔ اشعار منی
|
|
|
|
|
یاوری بود، که هم صحبت ما بود که رفت
خوب و محبوب ،پر از عشق و عطا بود که رفت
|
|
|
|
|
بس رنج برم تا کنون مسرور کوی سَرورم
هر پرده پر بینمان افتد قسم که میدرم
|
|
|
|
|
در سالروزِ آمدنت، اي گُلِ وفا
اردیبهشت آمد و من دست بر دعا
امشب، چقدر یادِ تو جاريست در دلم
...
|
|
|
|
|
نام غزل:دختری از جنس ماه
مجید_محمدی(تنها)
|
|
|
|
|
شرمنده ام ازنگاه پدری که....
|
|
|
|
|
ببخش اگر نیستم
سرگرم خاکسپاری خویشم...
|
|
|
|
|
دفتر نقّاشیام در زیر تلِّ خاک پژمرده
|
|
|
|
|
گفتی می آیی درصبح
کدام صبح ؟
ریخته تمام هر قُبح
|
|
|
|
|
مادرم حرفی بزن که تشنه ی لالاییم
من که جان میدم برایت همدم تنهاییم
من همیشه کودکم آغوش تو جای من
|
|
|
|
|
دنیا در آغوشِ خواب است...
ومن در رویای آغوشِ دنیا بیدار....
|
|
|
|
|
راز و سر و ارزوهای نهانم مانده مخفی پیش حق
پشت کوه ها زیر دریا روی ابرها صندوقی در پیش حق
رنج و در
|
|
|
|
|
،،،،
داغ است خبر چه داغ خدمت
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۳۱ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |