دوشنبه ۱۸ تير
|
|
چه میشود اگرم لحظه ای تو را دیدن
|
|
|
|
|
پير حق بشنيد از احوال من //
گفت آرام و صبور اي يار من
|
|
|
|
|
دلی عاشق نباشد آن دلی نیست
براه عا شقی هیچ مشکلی نیست
|
|
|
|
|
شبیه دغدغه های آخر سال است
دلش گرفته زمستان ،بهار میخواهد
|
|
|
|
|
حالم بد است بوسه ی آخر غلیظ تر...!!
شهد و شراب و شیره و شکر..غلیظ تر...!!
|
|
|
|
|
امشب سخن یاس مرا گوش کنید
|
|
|
|
|
شبی عاقبت دختر خورشید را
خواهم دزدید
و به جنگل خواهم گریخت !
من
سهم عدالتم را می
|
|
|
|
|
شعر ی ست واقعی در مورد دخترهای بی نظیر و بی مثل و مانند سمنان
|
|
|
|
|
پرستو،عشق پیشه، تیز پرواز
قلندرکیش، سرمست سرانداز
|
|
|
|
|
کشتی ام بشکسته است
بادبان را بکشید
باد خود میبرد این کشتی ما را به عدم
جای غم خوردن نیست
هرچه با
|
|
|
|
|
حسين بود و حرم بود و شمارش انفاس
محاصره ، عطش و مردمِ نمك نشناس
صداى العطش خيمه ها رسد به سما
ب
|
|
|
|
|
پس ازیک بوسه ی سردوغم انگیز
به دست سرنوشتت می سپارم...
|
|
|
|
|
فضای غریبیست نازنین!
فضا طعم کدام توپولوژی را می دهد؟!
|
|
|
|
|
آسمانی که با ستون های مستحکم ایستاده بود
|
|
|
|
|
سَـرِم ســودای دیـدار تو دیـره *** یَشِم سنگینیهِ بار تو دیره
سرم آرزو و هوای دیدار تورا دارد و بد
|
|
|
|
|
دنیایم رنگی است
با مدادرنگ هفت رنگ رسمش کرده ام
|
|
|
|
|
شبی بر سر چنان مستی اثر کرد
که عقل از کف برفت و شب سحرکرد
چو بر خود آمدم، دیدم پریشان
فتادم روی ش
|
|
|
|
|
ای اولان کرب و بلاده جدینیـــن دینینــه قـــــــــــــــوربـــــــــان
ذیکر دییوب دم به دم بیز آغلا
|
|
|
|
|
/ فرمانده/
شب بعد از پسین جنگ
و
آن پیکار ...
صدای قهقهه...
دو چندی مست
و
یک جام بلور خ
|
|
|
|
|
تو فاطمه ی تمام عشقی
گلبرگ گل و پیام عشقی
|
|
|
|
|
تنهایی /کلید خانه را دارد ...
|
|
|
|
|
باز محرم شدو سیاه پوش کوچه ها یم من
|
|
|
|
|
خبر آمد كه دلارام به كويم آید
|
|
|
|
|
با روی مثل ماهت شهپر کجا گريزد ؟
با نرگسان مستت ساغر کجا گريزد ؟
تا وصل دلگشايت قفليست بس
|
|
|
|
|
صدای زنی شروه می خواند...
|
|
|
|
|
در سر زمین حجاز رقص قلم جایگاهی ندارد
|
|
|
|
|
در آن روزی که داغ و آتشین بود
|
|
|
|
|
مسألهء شير و قفس را من،
در توان قفس و قناري حل مي کنم.
|
|
|
|
|
در خان کریمانه نمک خورد کریمی
تا "آمدم ای شاه پناهم بده..." را ساخت
|
|
|
|
|
نه قسم خورده به قرآن،نه شکسته عهد و پیمان
گذرم به غم رسید و،گنه ای به جرم "انسان"
|
|
|
|
|
ای کاش دیدارت فراهم می شد ولی افسوس که افسانه بود آرزو
|
|
|
|
|
بگو کجاي زمين غم سايه پنهان نکرده است؟....بگو کجاي زمان عشق زخم خورده نيست؟...
|
|
|
|
|
تقدیم به مولای آزادگان حسین بن علی (ع)
|
|
|
|
|
اگر پنجره ها به تمنای تماشای نگاهی بازند
پس دیگر سیبی مجرم نیست...
|
|
|
|
|
میگن این آخرین دیداره امروز
چقد دلشوره دارم این دقایق
تو میریو تموم میشه نگاهت
منو قصه پایان ش
|
|
|
|
|
من ماندم و تمامی این فصل کاشها
|
|
|
|
|
به عشقی اسیرُم که زِس خیلی دیرُم
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر)
«گل»
به مادرم گفتم:
آیا پدرهرگز!
برایت گل می خرید؟
مادرم گفت:
فرزندم
|
|
|
|
|
در این دنیا دلی مایل به سوی ما نمی گردد زهی گمگشته هم راهش به کوی ما نمی گردد
|
|
|
|
|
کلافه ام از بی مهری روزگار ........
|
|
|
|
|
بر دامن ستاره
گل کرد 72 زخم
|
|
|
|
|
من از واژه های زیادی دلخورم
رفتن؛
که تو را بالا کشید و خورد
و برای من حتی
لیوان خالی اش را
جا ن
|
|
|
|
|
دعوت به راه حسین علیه السلام
|
|
|
|
|
پروردگارِ خویشتن داری شدم از بس
در التهابِ عقده ها دم برنیاوردم
فریادِ پاییزی پر از چشم انتظاری شد
|
|
|
|
|
گفتند برای رسیدن دو خط موازی به هم...
|
|
|
|
|
محرّم است و جهان محو حضرت یار است
ضمیر هجده هزار عالم از غم افگار است
|
|
|
|
|
دست عشقت را از جیب
ناز و غرورت خارج کن
|
|
|
|
|
بعضی وقت ها
آنقدر خودمان را بالا می بریم
که به خدا نزدیک تر شویم
غافل از اینکه
خدا این
|
|
|
|
|
پيراهن سوغاتي
چكمه ي مادر بزرگ گريه ميكرد
پيراهن سوغاتي ي مقدس گريه ميكرد
پيراهن پدر گريه ميكرد
|
|
|
|
|
همه جا حرف ز فرهنگ بود...
|
|
|
|
|
دوستم داشته باش
اندازه اش مهم نیست
|
|
|
|
|
ای که رنگین شد زخونت آسمان کربلا
راهی کوی خدا شد کاروان کربلا
درسها دارد بسی در هر زمانی این قیام
|
|
|
|
|
زندگی گاهی...
در نگاهی باشد!
افق روشن و کندوی عسل
|
|
|
|
|
کوش تا بر این دلت آتش زنی
|
|
|
|
|
در لایه های انبوهِ باد...
|
|
|
|
|
جدول افکار افلیجی که در آن مانده ای...
|
|
|
|
|
بعد ِ تو می بارد هر پاییز باران بیشتر
|
|
|
|
|
تابستانِ بیتابِ قلبم،
وقتی از چشمانت ،
اختیارِ تام میگیرد......
|
|
|
|
|
به تو رسیدن آرزویی بود که هیچ وقت به آن نرسیدم...
و تو هم چنان
آرزوی آرزوهای منی...
|
|
|
|
|
قربان آن دل که هوسناک بوسه نیست
چاک لب پیرهنش چاک بوسه نیست
حتی لب تخت فریدون وکاوه اش
ماری سر ش
|
|
|
|
|
من سردم
و تو
پشت ات به من گرم
چه حال و هوای احمقانه ای...
.
.
.
رضا قنواتی
|
|
|
|
|
در قبر اگر کفن درآرم
بر سینه نشان نام مولاست
|
|
|
مجموع ۱۲۵۱۹۴ پست فعال در ۱۵۶۵ صفحه |