شنبه ۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ ناز فروش شاعر رضا وفایی نژاد
|
|
نصیبم نیستی اما قراری با دلم دارم
|
|
|
|
|
با ما کمی مدارا امشب که رفتم از دست
عمرم اگر گذارد فردا گه وداع است
|
|
|
|
|
به سفر واژه ای از جنس جدایی نفرین
و به تنهایی و غربت و غروب
و به حسرت نفرین
|
|
|
|
|
پرستو،عشق پیشه، تیز پرواز
قلندرکیش، سرمست سرانداز
|
|
|
|
|
مولود خزان
مولود خزان است ولی نسل بهاران
زاییده مهر است و به مهر، رنگ باران
تابیده به سرمای خزا
|
|
|
|
|
گل نارنج
کمی آنسوتر از ساحل، درون باغی از رویا
میان شاخه های خشک دلتنگی
گل نارنج می رویید
|
|
|
|
|
گاه می باید رفت مصلحت در این است
گاه با کوهی عشق بودنت توهین است
گاه خرسندی ها در نبودت جاریس
|
|
|
|
|
خداحافظ ای یار دیرین دل
خداحافظ ای خواب شیرین دل
|
|
|
|
|
دل شکستن هنری هست که زیبا داری
|
|
|
|
|
محبوبه ی باغ آشنایی
نادیده دلم تو را هوایی
من کنج خیال تو نشستم
ای ناز فروش تو کجایی؟
|
|
|
|
|
امشب که جان جان جان رو کرده سوی عاشقان
امشب که درب خانه را وا کرده بهر بیدلان
|
|
|
|
|
آتشی از زیر خاکستر دوباره پر کشید
عشق جانسوزش دوباره شعله ای بر دل دمید
|
|
|
|
|
زندگي چيست به جز رويش عشق سر بازار وفا
رقص يک شاخه بيد از تکاپوي صبا
|
|
|
|
|
هر طرفی برق اشارت دمید
از در و دیوار گواهی رسید
|
|
|