سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        وداع

        شعری از

        رضا وفایی نژاد

        از دفتر ناز فروش نوع شعر غزل مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ ۲۳:۳۷ شماره ثبت ۴۵۶۷۱
          بازدید : ۱۱۲۰   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا وفایی نژاد

        با ما کمی مدارا امشب که رفتم از دست
        عمرم اگر گذارد فردا گه وداع است
        فردا چه رنگ داد دنیای بی تو بودن
        دور از تو زندگانی بی تو ز غم سرودن
        بغض شکسته امشب راه نفس بریده است
        باور نمی کنی نه، جانی به لب رسیده است؟
        ما را به دیدن تو دیگر اجازه ای نیست
        عمریست با تو هستیم اینک دل تو با کیست
        آوای دوستی را با ما دگر که خواند
        خون باد آن دلی که جای تو کس نشاند
        هیهات بر کنم دل از مهر چشم هایت
        هیهات دل ببرم از روی دلگشایت
        امشب به آرزویی سر می نهم به بالین
        باشد که بر نخیزم هرگز ز خواب شیرین
        رضا وفایی نژاد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۰۸
        درود گرامی
        غزلی ناب و زیبا
        جسارتا مصرع سوم روان بنظر نمی رسد
        احتمالا مشکل تایپی دارد خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۲۶
        درود و صد سلام
        سال نو مبارک
        نوروزتان پیروز
        دلی بهاری و روحی سرشار از عشق و محبت برایتان آرزو میکنم
        تندرست و موفق باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        منصور شاهنگیان
        پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۴۴

        با درود و تبریک سال نو ...

        موفق و پیروز باشید ...

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        زهرا حسین زاده
        پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۵۹

        سلام زیبا بودآفرین
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        به نوشته هام سر بزنید
        تشکر
        http://sherenab.com/Pages-View-45461.html
        فریبا غضنفری  (آرام)
        پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴ ۲۱:۴۳
        زیباست بزرگوار
        برقرار باشید خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۵۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پروردگارا در این روزهای پایانی سال

        به خواب عزیزانم آرامش

        به بیداریشان آسایش

        به زندگیشان عافیت

        به عشقشان ثبات

        به مهرشان وفا

        به عمرشان عزت

        به رزقشان برکت

        و به وجودشان صحت عطا بفرما خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2