محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 8 ارديبهشت 1403
19 شوال 1445
Saturday 27 Apr 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
شنبه ۸ ارديبهشت
چون فرشته ای؛ که پاکی اش را
در جهانی به مقصد رسیده!
...نیالوده است
ـ بی انتظار نگریستن
یک لحظه گشودی چوحجاب ای دلت آباد
کردی تو مرا خانه خراب ای دلت آباد
قصه آنجا بود که خنجر اعتماد را میبرید...
تحریمکردهایتومراازنگاهخود
با انکه پرواز بودنم به عمق نگاه توبود...
لحظه اى كوتاه بود
به كوتاهى آه
اگر امروز دست ها خالی و آسمانِ دلهایمان بیقرار بود ...
در پشت ِ سر ِ ابر ِ سیه خورشید است
--
دیشب ترا
با صنمی
دیدم و رفتم
چون مرغ شبانگاه
ز داغ تو
بنالیدم و رفتم
--
ناخوداگاه به فکرم آمد
یادش افتاد به سر
عجیب است که دل ...
حرفی که از دل آید . جانا به دل نشیند....
در واژه های شعرم . جز این سخن نخوانی
بتپ اي دل براي هر كه ميخواهي
بتپ تا ديگران سودي برند گاهي..
ولي جانا
دگر عشقت نثار ما نكن حالا
د
اینکه عشق دلسوز است چه آسمانی باشد چه زمینی !
ایمان بیاورید، به سرسبزی بهار /
دیگر گذشته فصل زمستان مرگبار /
هرچند روزگار پر از غصه و غم است /
برق شمشیر تو را بر سر خود دید دلم
بهارم مرابربال صبابنشان هرسال باخودت ببر
عمو یادگار
عمویادگار خوابی یابیدار جمله خلق روزگار نیست یکی راهشیار
برگ پـــایـــــیـــــزم زرد
تـــ.ب دارم،بــــــــیــــنوا
در دل این روزگـــــار
اشک ریزم بی صدا..
نمیرود شب و روز از پی اش نمیاید...
از طعمِ لبت عطش به جانش شده سخت...
گِریَد ز تب و شربت طوبی خوب است...
از قلبها ی ما
خواهند رویید عنابها
زیر خاکستر فقر
قلبهای فرزندان
خواهند رویید گلها
می گیره قلبش وقتی ارومه
فکرش پر از دریا و طوفانِ
من حال دنیا رو عوض کردم
این خونه شکل قلبِ
یادش بخیر بانو ... آزادی حرمت داشت
از انقلاب اتوبوس ... از توپخونه خط داشت
یادش بخیر بانو ... کافه
ترک بر داشت استخوانی در گلو. پایین نرفت.
می نگارم از 'قلم" از "نون" و از "ما یسطرون"
تخته بر دکان جهل و وحیِ بر ردّ جنون
باید که از دستت دلم را پس بگیرم....
نازنینا! حسّ و حالم بستگی دارد به تو
سقف پرواز خیالم بستگی دارد به تو
کـران تا کـران آبیِ آسمان
غروبِ دلانگیزِاینجاومن
رخصت دهد به پیش خودش جان فدا کنم
سر را نهاده خاک بشکرش دعا کنم
گفتم ای عاشق چرا سرگشته وحیران شدی ؟
وصفِ گل در پهنهٔ گلزار یعنی شعرِ ناب
عشق لامصب
بیا آزادیم راپس بده!
شاعر که باشی
بند دلت دست این واژه هاست....
شاعر که باشی حال تو چون دیوانه هاست ...
دلرابهتودادمبهامانتوصدافسوس
پرندهها همیشه هیزمِ تَر آزادیاند
خنده ی تلخ,غم انگیز ترین سازم بود...
باران نبار دیگر ؛ ما گل دگر نداریم
ابر نشو محرم ؛ ما تشنه تر نداریم
دانه فلفل سياه و خال مه رويان سياه
مرا هزار امید است به حکمت تو
کرم نما و بر این بنده ات نظر فرما
گفتم:
که ترا
ساقی
از من
تو چه می خواهی
جاذبه دارد همیشه چشم هایت،بی گمان
مرا احاطه کرده ای شبیه شب که آه را
امشب وجودم غرق آزار است..
چون قطره ی دلتنگ دریایی..
پر پر شدن توی مسیر عشق
چیزی ندارد غیر زیبایی.
داستان خاتم سلیمان و اثر روح خوب یا بد در کاربرد آن
خاطرم هست به جمعي ، شب ِ دلگيري بود
هم در آن جمع ، يكي سوته دل ِ پيري بود
او هم پروانه است
میتوانست,معشوق شمع,
یا...
فقط علے امیر المومنین است....
روز من زیبا شود با دیدن رخسار تو
شب ، سیاهی ، سکوتِ معنی دار ...
شعلهٔ شمع و کاغذ و خودکار ...
حالِ من ریخت دو سر اشک خدا
نجابتم را
میان دختران آسمان فریاد بکش
صدای چیک چیک بارون,روی گونه هام میپیچه....
بندِ تنهایی و سلول جنون
فصل آزادی من پیدا شو...
طوفان به پا کردیم
تو با جـــــــادوی چــــشــمـانــت
من با مـــــــوهـــای پـــــریـــشـانم ...
بی تابم
مثل دریا
که بی قراریش را........
تقسيم درد كه مى كنم
در بى شمار ضرب
لشكرى جمع ميشود،
جرار...!
با تيغ هايى آخته و
طومارى
دلم شهر خرابات است وقتی با تو در گیرم
به جای اینکه بگویم
معنای زندگی چیست
پرسیدم: مزه ی جبر چگونه است
روزي به برم سرو قدي ، رخسار چو ماهي
الاله رخي، سيمين قدي ، زلف سياهي
ماه بر رخ او قبطه خورد از
به كجا روم ؟
چرا هيچ
نشود چراغ راهم ؟
كه گهي به اسمانم
و گهي به ته روانم
غزل دم می گذارم تا که مهمانت کنم امشب
سخت است..........................
این برگ، برگ بلوغ سبز
حروف سرخ دلم بود،
رمیده ازسکوت سرد
از زمستان سخت،
برزبان شاخه ها
در دل آیینه ها راهی برای کینه نیست ..
کی می رسد ته خط عمرلعنتی
کردی کلافه ام ای بخت پاپتی
بی هیچ پرسش و پاسخ به تازگی
می دزدی تن وج
میشود با نگهی مشت مرا باز کنی
میشود در دل من معجزه آغاز کنی
مجموع ۱۲۳۶۹۶ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک