محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 22 ارديبهشت 1403
4 ذو القعدة 1445
Saturday 11 May 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
شنبه ۲۲ ارديبهشت
من ازنسل کیانم که جویای نام امدم
دوش دروقت سحر دولت یزدان آمد
حالت درد برفت موسم درمان آمد
به کشور باغ
انار بوسه هایت می آیم.
ودر آن باغ.
پرنده واردر بر شاخه درخت موهایت
آشیانه ای خواهم س
چوب می خوریم
سال ها
از حق "وتو"
گوشه گیری کار ساز است ای عزیز
گر بگیری گوشه ی دامان یار
لب به لب گشتن عجب شایسته است
گر لبالب گ
کاش می شد بر منِ آشفته دل سر می زدی
گاهی
پنجره ی خیالت را
سمت من باز کن
آه ....درون سینه ام تویی که چنگ میزنی؟؟
بزن که ضربه های تو شبانه می رهاندم
اکنون ای ملک فرشته پرور
ما را در کرانه های
آبی معنویتت رها کن
ریشه ی سنگ
اگر
رخنه به دل ها دارد!
می شود!
خانه ی دل را
به هر بی سرو پایی نفروخت
من از سقوط دل عاشقم هراسانم...
نیمه شب یاد تو را در دلم احیا کردم
عمر من در طلبِ یار گذشت... ...
غروب و یاد تو، پاییز رفتن
منم آن قوی بی جفت شناور...
درد دل کردمت اما، دلت از سنگ است...
قامت خود را نباید پیش هر کس خم کنی ..
باز آی نگار من که جان در طرب است
آلاله به دشت و بوستان در طرب است
نفرین خدایان بر روزهای هفته...
گویندکه اگر نیست تو را وصل نگاهش
بنشین و بکن "سیر "نگاهش...
مواظب دزدان بی رحم
عصای تکلم تان باشید .
دل گرفته ام را با دستهايم باز ميكنم
اما باز بسته ميشود!
----
اسم
شورعشقینیستدیگردرنگاهسردتو
از خود ،
م ی ج ه م ، می جهم
از کوچه های دلمردگی تنگ
به بوی بهار
کوچ می شوم ، کوچ!
خنده های من اگر بود
"اگر"
بی تو "هرگز" می شد...
این منم تنهاترین تنهای شهر
غرق در اوهام بی پایان خویش
دست در دست حوادث داده ام
غم درون سینه ام اف
آن سوى مه
جز پريشانى من
هيچ نيست
سهم من از خواستنت جدایی
سنت تو منت و بی وفایــــــــی
رفتن تو قلب منو شکستــــــه
همهمه ی همنفسم
زمين كه هيچ
آسمان را هم سر و ته كردم!
باز شد پنجرهای رو به تجلیها، باز
عقل هم گشته گدای در وحی و اعجاز
بین یک دسته کلاغی که جهالت دارن
زیر لب خنده ی تکراری هرشب
جرمِ تو باز فراخواند مرا...
پرنده ای که جلد شد همیشه در قفس است
در آسمان که خودش را رها نمی بیند
که آسمان بدل میله های زندان
بعدمرگم،چشمهایم را بگیرید از تنم
ما در دشت های آبی خواهیم مرد
و آنها
بر زمین های ما راه خواهند رفت
بدخیم و گرگ صفت
از ورای دشت ها
صدای پای همه شما با تعداد نفسهای من .....
روی بنما ماه من شب خیمه بر پا کرده است
..................................
نه اسیر تمنّای غم
نه شقاوتِ فرجامِ معرفت
حیوان شب های خویشتنداری مرا...در فرمانروائیِ شیطان
ـ
می روم ماوی گزینم بر اریکه عرشیان
محمد هاشم کنعانی(هیچ) - 09/06/74
آمده بود
تا از اسب
برای فیلسوف خرد گرا
طلب مغفرت نماید
--
مجال خواب
من خستهام آيا مجال خواب هست
من تشنهام راهي به سوي آب هست
" گمشده "
تا کنون در خنده ی من آه ، دیدی یا که نه ؟
دست غم را از دلــم کوتاه ، دیدی یا که نه ؟
دلم از جور زمان
در خون است...
وقتش شده اقرار کنم ... معصیتم را
تا خوب تماشا بکنی ... شخصیتم را
ابرویم خرج شد تا کار زاری بشکنم
بی قرار اما نمی خواهم قراری بشکنم
یه روز که از خواب پا شدم ، دیدم بابام رفته سفر
گفتم مامان بِهِش بِگو ، بَرگرد بیا مَنَم بِبَر
من تازگی را پیدا کردم
درنگاه زیبای یک عکس
در صدایی از فرسنگها
در دلم نوری دیدم
بسیار شفاف
دورازنسیم ناز تو دیوانه می شوم
انباز دود وساغرو پیمانه می شوم
درانتهای قصۀ حسرت زُلیخه وار
بیما
زیبا ترین تغزل هر شعر و دفتری
خسته ام از روزگار چون قفس
در قفس،ازحجم سنگینِ نفس!
سراپای وجودش,حبس افکار
,به وقت اسارت...
باچشمانش...
ایستاده جهانی،
که تو با نازِ نگاهت...
ان یاران مهربان وعزیزانم کو
بهارجوانی وشوروحالم کو
به مادرم بگویید برمزارسردم اشگ نریزد
شب دوباره میتازد
بر سرشت مغمومم
.... .خیال. ...
شعر...
واژه ایست بی رنگ...
و قلم...
سایه ایست پر حرف...
و تو همچون من...
لبریز
بیستونرامنبهعشقپاکشیرینکندهام
عشق بر پاےِ دلم زنجیر بست
با همه دلگیری ام دل گیر هست
. . . . . .
آب، خفته در زيبايى زن
زن ترس نابودى خويش در آب
به نشانه ها و حکم قضا
می دانم همه ایرانیان هستند صدر نشین بهشت خدا
تاریـــخ : 93/10/12 12:00
سراینده : دانیال دبیرچیلو
نام شعر : " قفـــس "
.
فقـــط دیـــوونه
ناگهان حول برم داشت که من هم هستم
طرح لبخند
به نسیم
بغض ابر
برلب باد
رقص موهای بلندت در یاد
شاید من شبیه سیندرلا شده ام!
مجموع ۱۲۳۹۸۳ پست فعال در ۱۵۵۰ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک