روحم درکالبد من
از قبل
تا حالا
زمزمه میکند نجوایی بی توقف و آرام را
از نزدیک تر از پرده لبالب از وسواس گوشهایم
به هر انچه که درسایه هر دو افق موازی زندگی ام در طلوع و غروب است
در رویاهایم
رویاهای بیدارگونه ام
میبینم تمام لبه های بران واقعیتهای هر دو زمانم را
اینجا
منم با تمام چیزیهایی که از چهار چوب بیداری آموخته ام
از ابتدای اولین نفس ورودی به چهار چوب سینه ام
و
اینجا منم
با هر آنچه از پایانی ترین احساسم
به دنیای خواب نامگذاری شده
نیمی در دنیای بیداری
نیمی در دنیای خواب
خواب؟
با مه آلود ترین دو دنیای بی پایان هاکو و پرشا
با بازسازی تمام خواسته های ماطب در معادن باورهایم
باراهروهای بی انتهای ویلای شن زده در کنار نشیر و سوده
با تمام موجودات زنده ای که در دنیای بی روحمان
افسانه نامیده ایمشان
چون آیندگان که ما را خواهند نامید
آی
فریاد بران حنجره ام را میشنوید ؟
من در دنیای شما هستم
دنیای بیداری شما
از بعدی دیگر
با تمام هم سرزمینی هایم در حال زندگی هستم
حالا
در هر دو بعد
هردو زمان
هردو آفرینش
مازیار
باور کن
تو افسانه بودی در دیروز
امروز وفردای این لحظه
افسانه .....
تقدیم به تمام دوستانی که افسانه های من بنده را در محیط مجازی و واقعی مطالعه می فرمایند
خصوصا سایت وزین شعر ناب به همت حضرت ملحق
مازیار ملکوتی نیا