محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 29 ارديبهشت 1403
11 ذو القعدة 1445
ولادت حضرت امام رضا عليه السلام، 148 هـ ق Saturday 18 May 2024
روز جهاني موزه و ميراث فرهنگي
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
شنبه ۲۹ ارديبهشت
این شبا خیال تو از من ، قرار و می گیره
هر طرف رو می کنم راه فرار و می گیره
نقد !!!!!!!!!
سخن از نقد مرا برد تا سراب سرخ سیلی.
سرخ کردن صورت با سیلی.
البته این کجا و نقد
هر شب، شبِ قدر است و هر روزست نوروزی دگر...
از چشمِ کندوِ عسلی گاز میزند
بی تو اما ته این قصه ی ما ویرانیست
چشم من در هوست صبحگهی گریانیست
غم اگر هر شب به من سر می زند
بهرِ نابودیِ دل در می زند
قصهها زیر و رو شدند آری...
رستم قصههای من زن بود!
ازتو به تنهایی رسیدم بودی ولی دیگه ندیدم
بنویسید که تاریخ مکرر شده است...
ای ماه اگر ابر نقابت می گشودی!
بخت خمارم با شرابت می گشودی!
با من که یک ژن برترم بی رحم باشی
قلب عاشقان .
قلب فرهاد گر که بشکافی
خون شیرین در عیان بینی
درحقیقت ز قلب هرعاشق
رویشِ خون د
صدایم را در راه کشتند
در آن هنگام که می آمد
بسوی همیشه شدن!
در ثانیه ای که رویید،
در ساحتی که م
یکسال گذشت و همه دلتنگِ تو بودم
چون شیشه، فرو ریخته از سنگِ تو بودم
ای دوست اگر خوبم اگر بد، چه تو
باد می آید و افکارم ،
میرود به باد
اما زخمهای کاری ،
میمانَد به یاد
آنجا که تو باشی
خواب
واژه غریبی است
میان من و تو
شب فروبسته و
دل دست فراز
چشم پُر مهر تو
خیره
بی تابی میکند دلم امشب
کاش نمِ باران
با بوسه ات
شَبَم را رویایی کند.
آگرین_یوسفی
عشق را
باطل می کند؛
شک...
آن شیخ که در نماز بس گریان شد...
مغرور ولی تابع هر حرف حسابیم
با سلام. این شعر را به همه عزیزان تقدیم میکنم
امیدوارم که لذت ببرید.
عنوان شعر : به دنبال چه هستی
با ریتمِ آهنگی که اسمش را نمیدانی بلندم کن
سخن وری نیرزددر جمع این زمانه
سخن رود وارانه
به فرعون رحم می کردی اگر یک لحظه می خواندَت
بر مرده ی زنده دل کافور نیاورد...
سبز بودی ؛ خو گرفتم ؛ خواستم باتو بمانم
و در بر میگیرم سکوت تنهایی را
و دور میشوم از دنیای سینمایی
قَدِر آخشامی گلیب حق طرفیندن یِئره نور
کیم نه آنلار قَدِر آخشامینین الهامی ندور
آسمانم ...زمین سر سبزی
آبی ات پاک و ساده بی رمزی
ما ، خواب گزار خویشتنیم
در نواله صبحدم
دلش را خون گرفته بود ، مَشتی قاصر
دلتنگم امشب شانه ات را دوست دارم
هرچند ز شوقت نرود خواب به چشمم
با مستی آغوش تو بیگانه ام امشب
گلوله آخر
و شقیقه ام
که در نبض غوطه ور است
شلیک ناتمام ماند
شاعر در شعر آخرش
جان سپرده بود
چشمانش امانِ دلم را بریدهاند
بخوان...
بخوان درد همنوعت را در اشعارم!
ما کشتگان عشقیم , با خویش در جهادیم
دوستت دارم ولی بگذار باشد در دلم
خدایا روزیم کن در جهان همراهی نیکان دنیا را
به نیکی شان جلایی بخش در این روز قلب پرتمنا را
چون نبی امر ولایت بر نهادش وانهاد،
نیست در عالم به جز تحت ولایش خطّهای
مجنون توام لیلیِ تبریزیِ من
وقتی که دزدان شعور،
شبانه به مخچهٔ ما،
دستبرد زدند
و کلاهمان را بردند
چه کسی خیس شد !
یا که دید ؟
بی شک آنکه باران خواند ، فهمید
که شقایق چه گلی است
می رم امشب
تنها
گل و گلدان گفتگو میکردند...
نقطهٔ پَــــرگار
در خانهٔ دل جُــــز....
من آن شمع ام که میسوزد ولی پروانه ای در کار آتش نیست
در این جیحون پرازخون مژگانت نشان از تیر آرش
شهادت مظهرِجوانمردی تسلیت
همیشه و همه جا دیده ام فقط او را
به چشـم می بینم انعکـاسِ جـادو را
درد دل کن که نماند به دلت دلتنگی
حریرپوشان رضوانی ،
خطِ مشیِ خویش را ، از گُل گرفتند
خداییش چِشای بابات عقابُ مفلس میکنه
یک آسمان حسرت
میچکد
از نگاه خورشید
بر تن خستهی قالی ها
پنجره اما
دل به دیوار داده است
یا رب از جامِ وجودت بر همه وجدان بده
خیمه روی باورهادرکلام فیل هواکردن
پیروزی بی سرانجام
لطفا بیاوباخودت شادی بیاور...
فاصلهاندازی هنر آدمیزاد است...
کلید در باغ را
خودم دیدم؛
خدا...
آسمان تیره بغضش را شکست
دل به کنج شانه ی این خاک بست
دلم تنگ تماشای نگاه توست در هر پلک
خودت حال دلم را درک کن وقتی که او تنهاست
تو که لبخند میزنی به دیگری بزار برو
توی آغوش منی واسش چه پرپر میزنی بزار برو
تو که آرامش من بو
گـاهـی درمـانـگـران ؛ بـیـمـارانِ
" خـودبـین و مـنیّـت هـستنـد "
اغـلــب پـزشـکـهـای کـشـورم ،
شعر مربع
ز غمهـا رهـــاکن خودترا دلـــــــا
رهــــاکن کهگرد
روزتندیس زمین را که نوازش می داد
جیر جیرک ها.....
اهل هنر خالق فرزانگی است
عقل گهی سایه دیوانگی است
هی نگو تبریک این سال جدید
هی نکن غم روی این اندوه ما
عیـــد نـــوروزِ بـدونشِ کـوفتــم!
احســـن
مجموع ۱۲۴۱۶۷ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک