جمعه ۲۱ ارديبهشت
|
|
گریه ام با تو، ولی خندیدنم اجبار بود
|
|
|
|
|
شده ام سالم سابق که خراب ات شده ام...
|
|
|
|
|
زمستان بود و از سر ما نمی خورد آه از جا جُم
|
|
|
|
|
منم روح الغزل حافظ که دنبال تو می گردم
اگر روزی تو را دیدم بدان از عشق بیمارم
شکیبا درخشانی
|
|
|
|
|
دنبالت از بس که دویدم دلم گرفت
وقتی به پایت نرسیدم دلم گرفت
چشمت قشنگ بود تعجب نمی کنم
از ا
|
|
|
|
|
بر زمین ماه فلک را کی تو یک دم دیدهای؟
|
|
|
|
|
سِنّ تو شد نود، نفهمیدی
بحث با یک الاغ بیهودهست
دست هایی که پشت پرده نبود
هم، از این پس به جُرم
|
|
|
|
|
تیک دوم تمام دوستت دارم ها
آبی می شود
|
|
|
|
|
تکبیت درباره کشتیسانچی
|
|
|
|
|
تا دیده ی دل خیره به دنیا شده است
رفتی ودلم پرازتمنا شده است، ،
|
|
|
|
|
حک شد حسین
تقدیم به همۂ پدران و مادران
شاعر و مداح اهل بیت رسول چهارمحالی(ساقی)
جهت مجالس ختم و ت
|
|
|
|
|
راز و نیاز من
بالا بلندِ نقش بازِ من
دلا دیدی چه کرد؟
|
|
|
|
|
یونس های ما را پس نخواهد داد...
|
|
|
|
|
ما از نسلی هستیم
که،
وقتی
دوست
داشتنمان را
درون
خودمان
ریختیم...
آدم هایش
ظاهر بین
شدن
|
|
|
|
|
چهره ی مردم گُواهِ مشکل است
حقِ مردم حلِ مشکل از دل است
|
|
|
|
|
تسلیت باد بر این مردم غمدیده ی پاک ...
|
|
|
|
|
و_شبی_را_که_منم
بارشِ اَبر سِتُرگ آسمانی که منم
پاسبانِ بُزدلِ این پادگانی که منم
وَ خیابانی پ
|
|
|
|
|
این چرخه و آن چرخه بهم پیوستیم
هر دم ز غمش به جان خود در بستیم
چون از تب و تاب نام و ننگش رستیم
ا
|
|
|
|
|
وقتی که برف آمد در بستر زنانه ام......
|
|
|
|
|
من روح عصیان کرده ای دارم
روحی که تو مشتاش باروته
هرشب کنارم منفجر می شه
بغضی که رنگش رنگ شاتوته
|
|
|
|
|
داستان شعرم
ازچشمهای توآغاز
وبه لبهایت مهروموم شد.!
|
|
|
|
|
غم زده زطوفان توام
دل شکسته ا ی ز روزگار تو ام
|
|
|
|
|
چشم بگشودبرجهان زینب کبری عقیله
|
|
|
|
|
در این هزاره اشک و آه
عاشقی آقا، یعنی
یک چمدان حرف مفت !
|
|
|
|
|
این دل من خانه خراب است هنوز
|
|
|
|
|
چگونه می شود از عشق گفت و عاقل بود؟
از احتمال شکست و سقوط غافل بود؟
میان محکمه ی بینِ منطق و دل، ه
|
|
|
|
|
مے سرایـم زِ غَمت ، در دلِ خود دیوانے
تا بہ ڪِے دیـدار و وصلت بشود پنهانے
در طریقِ عاشقے زِ
هجـ
|
|
|
|
|
مسافر زمستان
این شب ها
به خیالم هم نمینشیند
مشکی بیکران چشمانت
|
|
|
|
|
سر به بالین تو گر روزی نهم خرسندم
|
|
|
|
|
دیـر رسیدی
یادت را
باد بُرد ...
|
|
|
|
|
بیا کنارم تاب و توانم
طاقت ندارم بی تو بمانم
آرام جانم ؛ عشق نهانم
دور از تو تا کی تنها بما
|
|
|
|
|
افتخاری نیست بالاتر زِعشق
ساحـــلی آرام و زیباتر زِعشق
|
|
|
|
|
از آخرت بریده به دنیا رسیده ام
|
|
|
|
|
یه سیگاری بی جون
به قناری بی دون
گوشه نشین تنها
از چشاش میرزه خون
نشسته در گوشه این دنیا
نگاه ب
|
|
|
|
|
تو گفتی هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است ...
|
|
|
|
|
مسيح زادگان را
امروز
اگر نانى و نوائى ست
|
|
|
|
|
نداری هیچ عیبی نازنین ، جز اینکه زیبایی
دل نشین و دلفریبی، بی نظیر و بی همتایی
به حسن جمالت فت
|
|
|
|
|
بنده هیچگاه خود را شاعر خطاب نکردم و نمیکنم چون واقعا نیستم
من خوشه چین معرفت هستم چون شما
این خط
|
|
|
|
|
قُمار بازِ قَدَر ؛ قبلِ بُرد ، میبازد ...
|
|
|
|
|
شانه های کنج های دست و دل باز پناه گاه اشک های من است ...
|
|
|
|
|
من عاشق و دیوانه ی او بودم و هستم
|
|
|
|
|
این همه غم در دلم جا می شود
چشمه ی کور روزی رود یا که دریا می شود
|
|
|
|
|
به تعداد نفس های زندگیم دوستت دارم
|
|
|
|
|
عقده، اذعان می کند پَرخاش را
در گلو مان می فشارد پاش را
خورده ایم از کودکی تا هر زمان
لقمه های ح
|
|
|
|
|
گل سرخی برایت چیده ام که ...
|
|
|
|
|
آستینِ پدرِ مدرسهی ما زخم است
|
|
|
|
|
هنگام دویدن سر زلف تو پرنده است
سرخی لبت لاله ی دلشاد کننده است
چون پلک به هم می زند آهوی نگاه
|
|
|
|
|
شعله رو به کاهش..............
|
|
|
|
|
دل من آرام نیست
هر شبش، هفتاد سال
هر شبش یک نقطه
روی دیوار خیال
|
|
|
|
|
به گریه در خواب تو را صدا میکنم هنوز
|
|
|
|
|
قهر کنان گشتی و رفتی به کجا
|
|
|
|
|
غزل های دو چشمانت چه زیباست
حریر ابروانت جنس دیباست
نگاه تو مرا بر خویش خوانَد
که آغوش دلت مان
|
|
|
|
|
آسمان هست به رنگ بلور
از دلش می جهد یک غرور
|
|
|
|
|
پادشاهی با گدایی خفته بود...
|
|
|
|
|
یه علامت سوال
شده دوراهیه من
منو بی جواب نزار
بمونم یاکه برم؟
تو دریای غرورت
غرق شدم تو ندیدی
|
|
|
|
|
حضورِ دایمِ ساقی ، کند وجدِ مرا تضمین.
شرابِ نابِ او سازد ، غم و دردِ مرا تسکین.
منم آن پادشاه
|
|
|
|
|
هرگز از ذهنِ منِ این کودکِ مغرور
بیرونت نخواهم کرد
تو
_ ای _
کفشِ سرآسیمه ....
( میانِ کشتزارِ
|
|
|
|
|
قضاوت کنید /در ذهنِ گشنگان /قاضیان و مفتیان شهر خسته را /ناامن شده /احساسِ جامعه /شهر، /مغشوش و پر خ
|
|
|
|
|
لطفی بکن، بمان و نرو از کنار من
با این که پیش روی تو صد جاده است باز
|
|
|
|
|
تقدیم به استاد عزیز جناب احمدی زاده
|
|
|
|
|
کدام سوی پنجره
ایستاده ای
--
ای !
آیات نایاب سوره ی مهر
ای !
ناب ترین نا آشنا
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۸۱ پست فعال در ۱۵۵۰ صفحه |