پنجشنبه ۱ آذر
خط شعری از داریوش آقایی
از دفتر ناله های زخمی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۶ ۱۹:۵۶ شماره ثبت ۶۲۱۵۳
بازدید : ۱۳۱۷ | نظرات : ۳۷
|
آخرین اشعار ناب داریوش آقایی
|
صفحه ذهن
خط خطی...
خط به خطش
خطِ تو...
کاش که خط می زدی
چند خطی از
این خطوط...
# داریوش آقایی
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود بر بانو زهرا حکیمی بافقی(الهه احساس) سپاس ازتوجه و توضیحات جامع و کاملتان بانو شما از اساتید بزرگوارسایت شعرناب هستید و مایه ی مسرت است برای من که شما لایق دانستید سیاهه ام را نقد کردید و البته لطفی بیشتر از لیاقتِ سیاهه ام به این سیاهه داشتید. و سپاس فراوان از تقدیم سپید زیبایتان که آموختم . | |
|
دوست عزیزم آقا عمادالدین عزیز سلام جات اینجاست | |
|
سلام و درود بانو ناصری نسب.چه عجب نمردیم و شمارو دوباره زیارت کردیم. سپاس از اینکه به ما سری زدید و از توضیحاتتان هم استفاده بردیم .ممنون. از اینکه وقت گذاشتید و سیاهه ی مرا خواندید سپاس. و سپاس بیشتری برای اینکه اهمیت دادید و قابل دونستید و یه چکی به سیاهه ام زدید. اگرچه خودم را مهیای مشت و لگد هم کرده بودم که متاسفانه دریغ شد ازما. سپاس بانو ناصری نسب از شما و توضیحات ارزشمندتان. زنده باشیدبه عشق. و دیگر هیچ... | |
|
سپاس گرچه خط بود ولی اگر به چشم دیگران بیاید دیگر خط راست نخواهد شد | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سپاس از اشتراک این شعر زیبا
خواسته اید که شعرتان نقد شود. البته نظر استادان بزرگ سپیدسرا شرط است؛ اما برداشتی که من از شعرتان کردم، این هست که؛
_صفحه ی ذهن: اضافه ی استعاری (استعاره ی مکنیه).
_صفحه ذهن
خط خطی...
خط به خطش
خطِ تو...
شاعر ضمن به کارگیری زیبای واژه ی (خط)، ذهن خویش را به دفتری تشبیه کرده که تمام خطوط آن، از حضور مخاطب خاص، پرشده است.
_کاش که خط می زدی
چند خطی از
این خطوط...
خط زدن، عبارت کنایی هست و دارای ایهام متضاد در معنی ۱_خط زدن دفتر، که در این صورت، توجه به مفاهیم است. چون مثلا وقتی معلم دفتر را خط می زند، ابتدا می خواند، و بعد خط می زند.
۲_دور کسی را خط کشیدن و توجه نکردن.
شاعر در این بند، در قالب عبارت کنایی(خط زدن)، توجه خاص معشوق خویش را خواهان است.
به نظرم شعری کوتاه و زیبا است.
اما، تقدیمتان جناب آقایی بزرگوار:
من، هر روز،
به تکرار خطوط تاریک تاریخ،
خط خطی می شوم...
من خط خطی می شوم هر روز؛
در خطوط درهم لایه های زخم؛
در خطوط پرخم جاده های اخم؛
در خطوط مبهم خواب های چشم...
من، خط خطی می شوم هر روز:
در سکوت نگاهم؛
در چروک چشم هایم...
به رگ هایم نگاه کن!
دست هایم را ببین!
راز خطوط زندگانیم را،
از فال خطوط دست هایم،
رمز بگشای!
من،
خط خطی می شوم هنوز؟
زهرا حکیمی بافقی، کتاب صدای پای احساس.
برشی از یک شعر سپید.