جمعه ۱۲ بهمن
اشعار دفتر شعرِ دفتر غزل ها شاعر زهرا موسی پور فومنی
|
|
گاهی دلم بدون سبب شور می زند
نبضم ضعیف تر شده، ناجور می زند
یک نقطه در فضا که شبیه ستاره است
نزد
|
|
|
|
|
خارج از بحثِ شعر حرفی را با من این جا و هر کجا، نزنید
لطفا از روی دوستی هم با نام کوچک مرا صدا ن
|
|
|
|
|
گاهی اگر به دوست ببازی گناه نیست
بعدش به این نتیجه بنازی گناه نیست
حتّی اگر شبی نرسد از لجِ خدا
پ
|
|
|
|
|
به عاشقانه سرودن، تو عادتم دادی
برای وسوسه کردن جسارتم دادی
سکون، تمامِ مرا کرده بود مردابی
به
|
|
|
|
|
برف را از پشتِ بام بی کسان پارو کنید
آمده روز مبادا ، سکّه ها را رو کنید
معجزه هرگز نمی افتد در ا
|
|
|
|
|
ما با سکوتِ سردِ خدا، همصدا شدیم
از توده های مردم زخمی جدا شدیم
در گیرِ فوبیای عجیب و کُشنده ای
|
|
|
|
|
آن کسی که اسب خود را بی مَحابا تاخته
زندگی را مطلقاً، در دستِ آخر باخته
تا بفهمد نیست در جای خو
|
|
|
|
|
چگونه می شود از عشق گفت و عاقل بود؟
از احتمال شکست و سقوط غافل بود؟
میان محکمه ی بینِ منطق و دل، ه
|
|
|
|
|
عقده، اذعان می کند پَرخاش را
در گلو مان می فشارد پاش را
خورده ایم از کودکی تا هر زمان
لقمه های ح
|
|
|
|
|
حقیقتی شده مخفی میانِ اشعارم
غمی که می دهد از لج، مُدام آزارم
خدا نخواست بفهمم که " عشق" یعنی چه
|
|
|
|
|
در حسرتم بمان که از این خانه می روم
حالا که عاقلی ، منِ دیوانه می روم
یک روز در سکوت و خَفا،
|
|
|
|
|
میان بستری از خاک، خوابِ من خوش باد
به سر رسیدنِ فصلِ عذاب من خوش باد
|
|
|