جمعه ۲ آذر
اشک اجباری شعری از محرم زمانی
از دفتر عاشقانه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ ۰۳:۱۹ شماره ثبت ۶۲۲۲۶
بازدید : ۴۸۵ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب محرم زمانی
|
گریه ام با تو ،ولی خندیدنم اجبار بود
اشک چشمانم گواه این دل بیمار بود
مژده وصلت امید خفته را بیدار کرد
تکیه گاهم جای تو خشتی ز آن دیوار بود
با دل تنهای من تنها نشین در بزم عشق
ای که با چشم ترم روزی دلت غمخوار بود
تا که عمرم را به پایان میبرد هجران تو
کاش روزی فارغ از غم لحظه ی دیدار بود
حال من را ناخدای خسته میداند فقط
گر چه او را تا ابد دریا و ساحل یار بود
#محرم_زمانی
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما استاد سپاسگزارم | |
|
درود بر شما جناب همایونی عزیز سپاسگزارم | |
|
درود و سپاس استاد گرامی خرسندم از حضور گرم شما | |
|
درود جناب صادقی عزیز و بزرگوار سپاس از لطف شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیباست