چهارشنبه ۴ مهر
|
|
به نامِ پرچمِ در تابِ عشق جنبیدن...
|
|
|
|
|
آخ چقدر خسته ام!!!
یکی بیاید زمین را ز روی شانه های من بردارد
|
|
|
|
|
مشرف بود به پابوسی مرگ...
|
|
|
|
|
چراغ خانه ی ما کم نور است
چراغ خانه ی ما مهتابی ست
چراغ خانه ی ما هر شب چشمک می زند
|
|
|
|
|
ای ماه محرم اصلِ پیشنه ی من
یک عشق بدون مرز در سینه ی من
زیر عَلَمِ حسین و در قامت عشق
شد آل عل
|
|
|
|
|
دردم آنست نتوانم عریان کنم ،
نتوانم گریان کنم
دردم آنست نه در سینه پنهان کنم ،
نه در زبان گفتار
|
|
|
|
|
دگر تنهای تنها با تو هر جایم
|
|
|
|
|
جمعه یعنی با خیالت سر شدن
عصر باشد
پرسه و پرواز در سمت خیال
|
|
|
|
|
تا که چرخاندم سرم طوفان امانم را گرفت
|
|
|
|
|
ماه بر آمد و باز دلم، پر میکشد برای دیدنت!
دستِ من نیست که نگاهم را جاذبهٔ ماه می رباید!...
|
|
|
|
|
محبوسم ، دراین باغ درندشت
آزادم ، دراین اطاق کوچک
|
|
|
|
|
در هیاهویِ غزل، مستِ میِ خاطرهها
زده بر، پنجرهیِ شب، نفسِ گرمِ خدا
به شباهنگ دل سبز سحر، تا دل
|
|
|
|
|
(( یا حسین بن علی (ع) ))
لب تشنه به ده روز و دمی بیشتر هم شاید
بحران زده شد سفره که درویش تر
|
|
|
|
|
جشن تنهایی خود
دعوت نمی کنم
|
|
|
|
|
حقارتِ هرزْ واژه ها ، شکوهِ بی رحمِ سکوت/تثلیثِ مرگ و خون و شعر ، باکره یِ نورِ سکوت
|
|
|
|
|
وعدهی صیاد
دریا شدش مواج خشمش بشد کوبنده بر صخره،
دریا شبش دیگر نشد آرام و مواج میکشید نعره.
|
|
|
|
|
مرثیه ایثار شید الشهدا امام حسین علیه السلام
|
|
|
|
|
تو با حسین بر سر پیمان میان دشت
|
|
|
|
|
بر بستری از عطر نمناکِ شب و بیشه
در اتصال خاک و تن، از قلب تا ریشه
در لحظههای جاذبه، از عمق اندیش
|
|
|
|
|
لیلی امّا تاب گیسو باز کرد
قطره یِ اشکی به آن پرداز کرد
|
|
|
|
|
شنیدم واژهای زیبا، بهاران شد تن و روحم
نفهمیدم! چه گفتی تو؟ تو گفتی دوستم داری؟
|
|
|
|
|
نَسخ جان و دلم ناز نگاهت بگرفت
من زمن برد و تو در من به ضیافت بگرفت
|
|
|
|
|
ای داد که امروز عجب روز عجیبیست!
از همان بامدادان قدم در مسیری گذاشتم....
|
|
|
|
|
میراب ، کسی نبود آب را ببندد ،
برلشکرحسینی
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧دکلمه: بانو هستی احمدی🌹
|
|
|
|
|
اگر گوش می دادم؛
بهترین شعر را برایتان مینوشتم!
|
|
|
|
|
خفته است در من غمی دردناک
|
|
|
|
|
تا حشر فرات از عرق شرم که جاریست
در حسرت دیدار حسین بن علی است
|
|
|
|
|
از دشت مصیبتها
میرود او تنها
پای بر پیکر خشکیده دشت
یاد گلهای شقایق در سر
میرود به پیمایش ش
|
|
|
|
|
ای بارش باران غزل، ساقی مهتاب
در نازِ نگاهِ تو ستاره، غزلِ خواب
ای لحظهیِ دیدارِ تو!!! آبستنِ ا
|
|
|
|
|
ماییم و غم عشق تو که در فوران است
|
|
|
|
|
امشب همان بهتر که فکر خود کشی باشم
|
|
|
|
|
نوزاد ِ غمم از رحم ِ درد به آهی
با گریه شبی در بغل باقابله افتاد
|
|
|
|
|
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
ای که همواره شوی یار حسین
یکدل و طالب و پرگار ح
|
|
|
|
|
چون بید دلم به پای تو می لرزد
|
|
|
|
|
مژگان تو بر قافله ای چشمْ تر است
هر چشم من از نافله ای چشمِ تر است
یک نی بزنی سلسله جنبان من است
|
|
|
|
|
چرخ چرخ به بازی
بپا منو ندازی
|
|
|
|
|
من بر آنم که به عهد دل خود با تو بمانم
|
|
|
|
|
یواش و دُزدکی و زیر چشمی دیدنت بسیار می چسبد
و حتی بی هوا بوسیدنت در خواب هم انگار می چسبد
|
|
|
|
|
حسین را گفت :
لشکر لشکر، صف اندرصف
همه آماده
مگر مرگ را نمی بینی ؟
|
|
|
|
|
بد ت، هیچ درختی به جوانه نرسید
|
|
|
|
|
اونها نمی دونند ،
اونها نمی دونند ،
اونها نمی دونند ...
|
|
|
|
|
من آن کبوتر جلدم که دانه می خواهد
برای آن که بماند بهانه می خواهد
کمی بخند و برو هر کجا که می خو
|
|
|
|
|
زیبارویان همیشه...
کمی آزار هم دارند...!
|
|
|
|
|
بوی باروت می دهم
از جنگ، خسته سر
|
|
|
|
|
ماه از شب های این دیار روی گردانده
کوهستان بر روزهایش سایه افکنده
پرندگانش آواز نمیدانند
چمن های
|
|
|
|
|
زده "پرتو" به شعرِ بیمحابایِ "خیالِ" تو
جهان "یادشبِهخیرِ" شعرِ بیتکرارِ تنهایی
بنفشه_انصاری
|
|
|
|
|
سوار بر آسانسور خواب میشوم
|
|
|
|
|
شهرهٔ مشروب و عَلَف...اما در خلوت!
|
|
|
|
|
کربلا را بعد از این در کربلا معنا مکن
|
|
|
|
|
کیمسه کی جانین طمع له چولقئیر
اوز الیله اوز اوزون پست ایلییر
|
|
|
|
|
تیتر
اول روزنامه ها شده ام!!
وقتی با چمدان بسته ی
خاطراتم...
در جاده ی بی
انتهای خیالت...
|
|
|
|
|
وقتی کُمیت عاشقیام لنگ میشود
|
|
|
|
|
چه شود گر به مرادم نرسم
به تب و آتش داغم نرسم
|
|
|
|
|
خیابان خانه اصلی من شد
تا بی پرده
بی پنجره حرف بزنم
|
|
|
|
|
خوب باشیم. و خوب ببینیم. تا خوب باشند و خوب ببینند.
|
|
|
|
|
جهان ندیده به خود شور و شوکتی را که
"و ما رایتُ جمیلا "ی خواهرت دارد
|
|
|
|
|
هیچ چیز در جهان، جز پل ، زیباترین قرینه ی عشق نیست...
|
|
|
|
|
من از آغوش سست و راکد و سرد می هراسم
|
|
|
مجموع ۱۲۶۸۶۶ پست فعال در ۱۵۸۶ صفحه |