سه شنبه ۲۹ خرداد
|
|
یک غفلت و یک عمر پشیمانی
یک بوسه و یک خلسه طولانی ...
|
|
|
|
|
از دیدن روی ماه تو خجسته هستم
با هر قدمت قلب و دلم باخته هستم
من دلزده از مَرِّگی عالم خویشم
|
|
|
|
|
ای پرنده یْ آسمان! ای عشق!
|
|
|
|
|
اونقدَر ز دست ما این چرخ گردون بازی دیده
با تعجب میگه حکمتش چی بود این آفریده؟َ
|
|
|
|
|
غزلی برای سلطان حسین منزوی، که وقتی پشت تریبون برای شعرخوانی حاضر می شد، کوچولوهای صدرنشین، جلسه را
|
|
|
|
|
تو فهمیدی ولی
هرگز به روی خود نیاوردی
تبانی های گرگ پیر و سگهای نگهبان را
|
|
|
|
|
امشب دلم محو تماشای تو شد ای عشق
|
|
|
|
|
خوش به حال آن کس ز دنیایی فرار
|
|
|
|
|
مدت ها بود که احساس ها در من مرده بودند،به هر جا نگاه میکردم تاریکی و پوچی بود،خسته در راهی که هیچ ا
|
|
|
|
|
مرگ بر انسانهای خارپرور
و گلنشناس!
|
|
|
|
|
یک سپید کوتاه+ یک کوتاه کلاسیک+
یک غزل همراه با نکاتی پیرامون آرایهی ایهام تناسب.
|
|
|
|
|
در نگاهت، کودکانه هایی ست
که مرا با خود
به روی ترازوی الاکلنگ
به روی آونگِ تاب ، می بَرَد
|
|
|
|
|
همیشه حسرت و دلتنگی در تقدیر دل تلخ و پیله میماند...
|
|
|
|
|
من آن بينا بصر باشم،كه چشم اَر وا كنم روزي
چو قارون درغلط باشم ،زِ سوداي زر اندوزي
|
|
|
|
|
به شاعر میدهد الهام، چشمانِ غزل خیزت
حدیثِ باده و جام است آن لب های مِی ریزت
|
|
|
|
|
بـاران مـی بـارد
مـی خزد درد آرام روی دفـترم
شـهر غمـگین ،
|
|
|
|
|
همچوکارآگاه ماهر ، زُبده وزبرو زرنگ وکشته کار
می کند تعقیب خود؛
سالها موضوع یک پرونده ی ، دزد
|
|
|
|
|
رنگین کمان ناخود آگاه
من سیاه و تار از تو و دنیا به جنگت می آدم شمشیر ز رو بسته
تو پیروز جنگ بودی
|
|
|
|
|
درد دارم درد عشق و درد دوست....
|
|
|
|
|
...او به محاصره سپاه رنج دراومد و تسلیم شد
|
|
|
|
|
به گوش شانه نگفتم حدیث زلف سیاهت
شبی ز زهره شنیدم حکایت رخ ماهت
|
|
|
|
|
🌱🌼🌱🌈💦❤💧💧❤💦🌈🌱🌼🌱🌱🌼🌱🌈💦❤💧💧❤️
برای مادرمان
مادرِ نازکتر از برگ گلم
ای که یادت ساکن کُنج د
|
|
|
|
|
زلال تر از چشمه اشک بودی
و
غرق نگاهت میشدم
تصنیف عقیق چشمهایت را
من بودم
که می سرودم
|
|
|
|
|
نمیدانم در این عالم کجا بهر تو بنویسم
|
|
|
|
|
خدایم گذشت کن گذشت ذات توست
|
|
|
|
|
باز هم غم امد و دیوان حافظ را گشود
جام می را سرکشید ویک ورق مستانه زد
|
|
|
|
|
به جان بند بند وجودم افتاده اند
موریانه های دلتنگی
|
|
|
|
|
بعد آن شب چِقَدر غصه نوشتند به پام...
...وَ سپس خوردن غم ها چِقَدر آسان شد...
|
|
|
|
|
با چایی تلخ زندگی قند بزن
|
|
|
|
|
غربت حال و هوای من دل تنگ رسید
تو مرا مام وطن بوده ای و جنگ شدی
|
|
|
|
|
رودی از عشق تو دارد این دلم
وندران مهر تو گشته است روان
|
|
|
|
|
کسی اینجا جنون بی کرانم را نمی فهمد
دلیل گریه های بی امانم را نمی فهمد
شبیه بچه ای با گ
|
|
|
|
|
تاخرخره پُری، از خاطره ولی
بی حوصله شدی، حرفی نمی زنی
|
|
|
|
|
وهر بار سهمی از بودنم ...در کنار خودم زنده زنده به گور شد
|
|
|
|
|
خیالت عزم
رفتن
می کند ...
|
|
|
|
|
من همان دیوانم...که اگر سنگ زنی او نرود
|
|
|
|
|
شعرهایم را
در آغوش گرفته ام
چون نوشته هایم
بویِ تو را میدهد.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
"مرگ و زندگی"
بشکن مرا نهیب بزن به دریایِ چشمانِ خودم
شرمنده نشو عبور کن از پیکرِ بی جانِ خودم
|
|
|
|
|
خودم را تسکین می دهم که،،،
از این سفر بر میگردی!
|
|
|
|
|
من و تو ...
باید بدانیم
که نخواهد شد گریان
|
|
|
|
|
به امیدی که ناقه باز هم درگل نشیند
|
|
|
|
|
بانوي تير
در باغچه ي چشمانم ، سبز ميشوم
چشمان سبزي ، كه صد باغ در ان پنهان كرده ام
در كوچه باغ ه
|
|
|
|
|
صد و هفتادو چند سانتی متر .....
|
|
|
|
|
مثل یه خراش ساده
رو تن سخت یه شیشه
دوری تو تنها با لمس
رو تن من دیده میشه
سطح عمقی وجودم
پی
|
|
|
|
|
رهم دور است و بی تدبیر مشکل
|
|
|
|
|
تاريكتر از تاريك ، راه بدِ شيطان شد
پهناي دوصد مترش ، باريك چو قيطان
|
|
|
|
|
آمدی کلبه ی قلبم تو صفا آوردی
|
|
|
|
|
سینه را بر سینه آن گل فشارم تا که او
حس کند از راه سینه روزگار تار ما
|
|
|
|
|
چه می خواهم
بلای جان منی از بلا چه می خواهم
از آن که کرده مریضم دوا چه می خواهم
اگر چه
|
|
|
|
|
پر طرفدار است اگر چه ماه نو
تو از آنهم بهتری ، با من برقص
|
|
|
|
|
از رهایی نترس
از بردگی مغزهای ولنگار...
|
|
|
|
|
گرچه در ظاهر نصیبت تیرگی ست
گوهرت ای طفلکم ،آزادگی ست
|
|
|
|
|
ثانیه ها
بی تو با تک تک این ثانیه ها درگیرم
خبرت را ز همه آینه ها می گیرم
رفتی و یاد
|
|
|
|
|
شاعری بارانی و دلتنگ تر از پاییزم
|
|
|
|
|
خداوندا
وقتی طبیعت را عروس میکنی
هوای قلب من بارانیست...
|
|
|
|
|
توی این شهر و دیار...که الان خونه ی ماست*
حرف یک رنگی نزن...اینجا یک رنگی گناست*
|
|
|
|
|
این که امروز به چشم تو غریب است منم
گل پرپر شده و ریشه کن این چمنم
|
|
|
|
|
بو کن تو شکوفه های گیلاس
وانگه نگهی به آن گل یاس
گلچین فلک چو در کمین است !
بشتاب که تا نیا
|
|
|
|
|
نگو حواسم بهت نیست ، بی خیالت شدم
از علاقه م به تو کم شده، بی تفاوت شدم
نگو علاقم بهت رنگ عادت
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |