چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ قدرمطلق شاعر رضا چیرانی
|
|
نسل ما زائده ی تف شده روی علف زائد این باغچه بود
|
|
|
|
|
به اندیشه هایی که در ذهن پاک تو هر شب شرک میکشند
|
|
|
|
|
ای کاش که عشق
باز هم پای پیاده گز کند دلها را
|
|
|
|
|
رد شدی از من و رد شد همه ی خاطره ها
|
|
|
|
|
و به شوریدگی قلب پر از آینه در باور مویینگی اشک تو ایمان دارم
|
|
|
|
|
لبم را تلخ میبوسید
سیگاری که خشنود از تجاوز های بیگاهش، به نیشم میکشید هرشب
|
|
|
|
|
گناه آلوده لای برگهای زخمیِ پاییز
|
|
|
|
|
بادها نام مرا
از غروب متلاشی شده ی خاطره هایت بردند
|
|
|
|
|
میان این قمارِ نابرابرِ گلوله های باد و برگهای زرد
برد با پیاده روست
|
|
|
|
|
کاشکی جنگلبان
یک دل سیر نگاهت بکند کاج بلند
|
|
|
|
|
ای کاش در تو کمی "من" گذر کند
|
|
|
|
|
گاهی دخترک
غمگین به دور از سیل آدمها
تمام غصه های کوچکش را لاک میزد
|
|
|
|
|
ای ننگ بر ما
بوی باران فدای شوره زاران هوس کردیم
|
|
|
|
|
تو فهمیدی ولی
هرگز به روی خود نیاوردی
تبانی های گرگ پیر و سگهای نگهبان را
|
|
|
|
|
برفها جای تورا
به زمستانِ پر از وسوسه لو میدادند
|
|
|
|
|
درمینوشتمت میان اردیبهشتِ آکنده از فلس شکوفه های سیب
|
|
|
|
|
جهان من پر است از بُعد های خالی از احساس
|
|
|
|
|
این جا جمعه شب ها
مرگ مغزی می شود باران
|
|
|
|
|
به آواز خوان دوره گرد بگو:
اینجا کاکتوس ها
خواب به چشمشان نمی آید
|
|
|
|
|
شنیدی جیرجیرک ها
تمام بغض هاشان را بهار آواز میخوانند؟
|
|
|
|
|
من که سرکشیده ام
تمام شیشه های کشمش سکوت را
|
|
|
|
|
به بطن های بیقرار، گفته ام
که دیگر آسپرین نمیخورم
میان غلظتی که بوی رخوت و رکود میدهد
|
|
|
|
|
عجب قمار نابرابریست
حکم، میان رفتنت و رنگ های روشن مداد رنگی ام
|
|
|
|
|
به شوکران تلخ آخرین نگاه تو
|
|
|
|
|
ای پاسبان کوچه های لخت دلتنگی
اینجا یکی آوازها را در گلو سر می بُرد هرشب
|
|
|
|
|
عشق
یعنی در حریم اطلسی های پر از پیراهنت
مرداد باشم
|
|
|
|
|
کاغذهای من را باد، تا کابوس فندک میبرد هرشب
|
|
|
|
|
تو همانی که فروریخته در سمفونی پچ پچ سنگی وسط رود خروشان دلم
|
|
|