جمعه ۲۵ آبان
طاعون شعری از رضا چیرانی
از دفتر قدرمطلق نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۴۶ شماره ثبت ۸۸۲۷۴
بازدید : ۴۶۷ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب رضا چیرانی
|
طاعون میان شهر
بلوا کرده
بوی کودتای مرگ می آید
ما دستمان بر دامن ماران خوش خطی که رنگِ خال هاشان
رنگ خون
رنگ خیانت
رنگ نابودیست.
ای آنکه بر دیوار تقدیر جهالت تکیه کردی
شمع را آغشته کن با شب
بکوب هر روز بر ناقوس جهل
اینجا هزاران رفته اند از یاد
از یادِ تمام دختران شهر
تبسم کوچ کرد
ای ننگ بر ما
بوی باران را فدای شوره زارانِ هوس کردیم.
ای امان از بوی گندم
امتحانِ سختِ "آدم" بودن از ما بر نمی آمد
ماهایی که "حوا" را به قلاب حماقت، طعمه میکردیم در محدوده ی پر ازدحامِ کوسه های وحشیِ طاعون تر از طاعون.
تو، شاید هنوز از کوچه باغِ خاطرت
لی لی کنان رد میشود آن کودکِ باهوش و بازیگوش،
با سیبی به دندان برده
اما
خاطراتِ من پر است از سیب های کهنه و گندیده ی افتاده بر پای درخت خشکِ نادانی
مدت هاست دیگر بی تحمل گشته ام،
مبهوت،
بی اندازه بی جان
بی قرار،
آزرده خاطر
این میان، کابوس ها سر میکشند هر شب تمام جرعه های قرمزِ یخ بسته ی آرامشم را
گوش کن ای شهر،
طاعون، اتفاقی نیست
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر معنی بود
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد