جمعه ۲۵ آبان
آلزایمر شعری از رضا چیرانی
از دفتر قدرمطلق نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۹ تير ۱۳۹۸ ۱۸:۱۳ شماره ثبت ۷۵۰۳۹
بازدید : ۱۰۴۸ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب رضا چیرانی
|
ای پاسبان کوچههای لخت دلتنگی
اینجا یکی آوازها را در گلو سر میبُرد هر شب
اینجا یکی شبتابها را
زیر شلاق سکوت سردِ بیرحمانهاش
خاموش میسازد
طاعونِ تشویش از فراز وحشیِ دیوارهای شهر
تا زیر تیغ چشمهای بیحیای گربهها
در کودتای کال و بیانگیزهی نیلوفر آبی
افسردگی را بذر میپاشد
انبوه مرفینهای یخبسته
تا زیر چشمان خمارِ کافههای خالی از سودا
با جسم بیجانِ سرنگ پیر
بوی تبانی میدهند هرشب
اینجا یکی با احتکار زر ورقها
درد را تزریق رگهای زمانِ مملو از دل ناگرانی
میکند هر روز
ای پاسبان کوچههای لخت دلتنگی
ما عشقبازان کما هستیم
در سیسییوهایی
که خالی مانده از کپسول اکسیژن
اینجا پرستاران مرگِ تختهای سنگیِ تقدیر
هر لحظه با کابوس بیرحمِ سرمهای پر از غمباد
میآیند
ای پاسبان کوچههای لخت دلتنگی
گر رد پای عشق را دیدی
از سوی من بدرود کن با او
او زیر قولش زد
آن روزها پشت همان پرچین خوشبختی
هر شنبه با هم عهد میبستیم
آلزایمر نگیریم هیچ کدام از ما
گر دیدیاش
با او مدارا کن که بیمار است
|
|
نقدها و نظرات
|
ممنونم از لطف همیشگیِ شما استاد عزیزم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.