چهارشنبه ۲۸ آذر
قرنطینه شعری از رضا چیرانی
از دفتر قدرمطلق نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۹ تير ۱۳۹۹ ۱۱:۰۵ شماره ثبت ۸۷۱۳۹
بازدید : ۴۶۰ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب رضا چیرانی
|
قرنطینه
منم و قاب خیال تو و دیوار دلم
منم و شوخی بی مزه ی شبهای دراز
خاطرت هست که گفتی آن روز
سفرت کوتاه است؟
رفته بودی که بیایی
ولی افسوس
صد افسوس
همین
از تو بیزاری و از من همه شب بی خوابی
این همه سال گذشت
و ندانستم از آن روز کجا رفتی و تا صبح کنار چه کسی لم دادی
برفها جای تو را
به زمستان پر از وسوسه لو میدادند
و منِ بی خبر از شدت تنهایی و سردی تاصبح
"کنت" را جای تو میبوسیدم
کام من تلخ تر از قهوه و فالم جملاتی نگران
نیمه شب در رگم الکل به صراحت جاری
در حضور تب نوشابه ی مشکی به قرنطینه ی دنیا رفتم
پای هر صفحه نوشتم که مرا دریابید
همه خواندند ولی
می شنیدم که به هم میگفتند:
نه ، ولش کن که خوشی زیر دلش میکوبد.
و تن خستهی من
طاقت ترکه ی خصمانه ی تقدیر نداشت
من همانم که تورا
همه شب تا خود صبح
زیر رو تختیِ نمدار دلم
زنده نگه داشته ام
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دستمریزاد