شنبه ۱۴ مهر
|
|
مسی را دیدو تعریف از بغل پاهای دایی کرد
|
|
|
|
|
در وصف تو تحریر شده شعر و رُمان
|
|
|
|
|
ببخش ای عشق اگر دیگر به روی تو نمی خندم
|
|
|
|
|
دلبری کردی برایم تو مَهانه
دل ربودی زمنِ خاک ، با بهانه
|
|
|
|
|
درک رویای منی از خاطرم نمی روی
ماه و پروین منی از باورم نمی روی
|
|
|
|
|
در من زیارتگاه یست
با هفتاد چلچراغ روشن
و هفتاد تصویرجوان ناکام
و هفتاد گلدان لاله رنگارنگ
|
|
|
|
|
لاله ی سرخم عجب داغی عیان داری
سیه خالی به سینه وزان داغت نشان داری
مشام گیرد ز مستان عطر گیسویت
|
|
|
|
|
بهار دلانگیز را بر لحظه لحظه های زندگیتان آرزومندم
|
|
|
|
|
پدر آتش اگر در خرمن ماست
غم هجران تو در دامن ماست
در خانه هنوزم منتظر هست
سیاهی رنگ بر پیراهن م
|
|
|
|
|
اگر دست کسی را نمی توانی بگیری
لااقل پای خودت را بگیر...
|
|
|
|
|
من از تغییر میترسم. من از اقرار میترسم
من از افشای رازِ سینه ی غمبار می ترسم
|
|
|
|
|
من میخوام از این به بعد خلاف آب شنا کنم
|
|
|
|
|
چرا ناله شدم
آهی به جان ساخته شدم
آتش به جان مانده شدم
|
|
|
|
|
من خسته و آزرده ترینم توچه دانی؟2
هرروز اگر درد ببینم تو چه دانی ؟
دردامنه ی آتش من دود بسی هست
|
|
|
|
|
بیتومنسهممفقطچشمانگریاناستوبس
حالمجنونراببینسردرگریباناستوبس
|
|
|
|
|
آرامش شب است و،
یک شب بی تب است و،
|
|
|
|
|
شام تاریک مرا شمع شبستان شده ای
|
|
|
|
|
وقت رفتنشدهومیدانم
بعدتوخنده نیایدبهلبم
|
|
|
|
|
این سوزش صفرای من از
محنت جان نیست
سوزی بهم آمیختهی درد
زمان نیست
|
|
|
|
|
لب تو غنچه ی عشقیست که طعمش عسل است
هرکلام تو به شیرینی ضرب المثل است
|
|
|
|
|
اهل تبریزم من
توشه ام قد خیالی شعرست
|
|
|
|
|
غروب رفتنت را
به نظاره نشسته ام
وطلوعت را
ای خورشید من
|
|
|
|
|
ای که با من در منی پنهان شده
|
|
|
|
|
من شهره عالم شدم از غصه ی بی حد
گفتند تویی فتنه گر گیس بریده
|
|
|
|
|
ناڤی دەستەکانی دیموکراسی،
کوردستان وهشێراوه!
بێ کوڵاوڕۆچنهکی هەتا گۆم...
|
|
|
|
|
مجالی بر احوال اسرارم بده
من که جاماندم تو انصارم بده
|
|
|
|
|
ای همه ی قرار من بی تو مرا قرار نیست
نقش من و نگار من بی تو مرا قرار نیست
|
|
|
|
|
این روزها
اگر چه بند آمده
زبان شعرهایم
اما ،،،،،،
خروار
خروار
فریاد نقش بسته
بر حنجره ی
|
|
|
|
|
پهن است
بساط آفتاب
طعم شرجی می دهد
شهرم
|
|
|
|
|
دین راه تاریکیست سوی قله ی جاوید آرامش
|
|
|
|
|
و بغض های زندگی برایم آه می شود
|
|
|
|
|
دنبال تو بودم که چه عمری به فنا رفت
دنبال دلی عاشِقُ دیوانه نما رفت
در خاطِرِ من یاد تو هرجا که
|
|
|
|
|
بارالها توهمانی که جان می دهد و می گیرد........
|
|
|
|
|
گویی مرده ام
همه آمده اند
به بدرقه ی تابوتم...
|
|
|
|
|
شاخهٔ نیلوفریِ باغ خانه دختر است
|
|
|
|
|
یه قرون دوزار زعمرمانده
آنهمه سرمایه رفت
|
|
|
|
|
درد سیلی دود و خاکستر الفبای نَفَس
|
|
|
|
|
/
تو عطرِ اطلسی ، یاسی ، عزیزم
|
|
|
|
|
شعر کودکانه ولادت امام رضا (ع)
|
|
|
|
|
خیره به چشم نمناک غروب
یادی از ساعت حسرت
ساعت بی تو
آمد به سرش
آواز شب از دور میآمد و
او بی ت
|
|
|
|
|
هرچند شکایت از زمانه داریم
|
|
|
|
|
بیدارمی شوم
برساز بلبی
نشسته بر شاخه ی گلی
گوش می دهم
پروانه ای به پنجره ی بسته
شاخک می زند
|
|
|
|
|
عـشـق گاه انگـیزش گاه وسـوسـهگَرست
از دو خـالـی ، در یــک بــیکــران بـــمــان
|
|
|
|
|
پرنده مهاجر
در پی روزی
از لانه و کاشانه در بدر
|
|
|
|
|
مرهم منهتا پیش چشمم نقش جیحونمی کشی
من ساحلی آراممو دریا ی پر خون می کشی
در سینه دارم یاد تو
|
|
|
|
|
مدعی گفت که من دین خدایی دارم
|
|
|
|
|
لبت لبالب رنگی ، به رنگ عَناب است / تَرَنُمِ عطر تَنَت ، همیشه جذاب است
|
|
|
|
|
تا ز تو یاد می کنم، می روم از یادِ خودم
محو سکوت می شوم، در لبِ بیداد خودم
گاه که دردِ دوری ات، می
|
|
|
|
|
گر چه زمین گِرد و خطی خمیده است
ره ساده و گِرد که همیشه دَوّار نیست
این دنیا، مهمان سرا و سفری بیش
|
|
|
|
|
چند روزیست که از حالِ دلش بیخبرم..
|
|
|
|
|
دهانِ بسته گِل خوردن ندارد
نگاهِ خسته دل بردن ندارد
به تیپ و جیب و ایمانم مپرداز
بدهکاری کم از مر
|
|
|
|
|
ستایش میکنم دستانِ بابا مهرِ مادر
یه بوسه میزنم بر رویِ ماهِ هر دو گوهر
|
|
|
|
|
من و دیدار تو امشب چه شبی خواهد شد
غزل عشق تو بر لب چه شبی خواهد شد
|
|
|
|
|
مست در ژرفای شهر بی تپش...
|
|
|
|
|
لحظهام با خیال تو شیرین
گرچه آن صورت فریبایت
دور از منظر نگاه من است
لیکن آهنگ دلنشین .....
|
|
|
مجموع ۱۲۶۹۵۰ پست فعال در ۱۵۸۷ صفحه |