شنبه ۸ ارديبهشت
|
|
در روزگار پر تلاطم و رعد _ اشعارم برايت باشفا باشد
|
|
|
|
|
روز میلادِ تو بود و شامِ تنهایی من...
|
|
|
|
|
هوای خانه غریب است با ترانهی تو
تو گفتهای که نبودهست خانه خانهی تو
اتاقهای نمور و دقایقی ب
|
|
|
|
|
هیچ جا ویرانه تر از قلب این دلدار نیست
|
|
|
|
|
ياودود
پرستو بال ميزد تا پرستش را کند معنا
من از اين شو فهميدم . سادگي رقصيست پر معنا
اگر ميشد
|
|
|
|
|
گفتم که ای دلدار من،ای مونس و همراز من
امشب تویی چون جان من، یارا تولایی شدم
|
|
|
|
|
سایه ی سبز علف...
***
ای سرا پا
همه درمعبد جان
نبض عشق
نغمه ای
از زمزمه ها ی سحری
|
|
|
|
|
از روز ازل خواسته ام تو را همیشه
در هر سحر و قنوت و هر آیه ی اذکار
.
هر وقت ِ دعا خواسته ام تو را
|
|
|
|
|
ز کدامین نمک و آذر و غم من نالم
|
|
|
|
|
"جمعه "را باید فقط صرف دوست داشتنِ
تو کرد
دوست داشتنت نه پاییز می شناسد
نه زمستان
نه بهار و نه
|
|
|
|
|
چشماتو رو چشمام میبندی
غربت از این نقطه شروع میشه
دستهات سهمم از وطن بود و
تقدیر داره زیر و رو
|
|
|
|
|
نوشته ام که بخوانی چه در سرم دارم
تویی که در همه خصلت سری به بانوها
جواد_کریمی
|
|
|
|
|
غریقی هستم و دادم بتو جانِ نحیفم را
که از دریای طوفانی رَسم بر رویِ ساحلها
|
|
|
|
|
آمدم تامجلس دنیا چراغانی شود
شادمانی،دلبری،مستی،فراوانی شود
|
|
|
|
|
حرفِ دلم با دل تو جور نیست
خوب ببین!!! عاشق و مسرور نیست
|
|
|
|
|
خالی بکن مرز مرا از بغض واز کینه
یعنی که بردار از سر پیشانی یم پینه
خاقان چینت را بگو در کشور
|
|
|
|
|
این غـرور لعنتــی بـاعـث شـده تنها شوی
تا کجـا دیگــر اسیــر خــانهء غمهــا شوی
|
|
|
|
|
در وجودم ریشه کرده ایی
آنچنان
|
|
|
|
|
صبح است بیا پنجره را باز کنیم
|
|
|
|
|
امشب پسرِ فاطمه در راز و نیاز است
گاهی نجف و گاه دلش سمتِ حجاز است
|
|
|
|
|
محتاج شدم عطر تنت میخواهم
بس کن نرو آمدنت میخواهم
رفتی مگر تو به سفر محتاجی
برگرد بمان که ماندت م
|
|
|
|
|
به در عشق تو هر کس که رسید عاشق شد...
|
|
|
|
|
میروم و لبخندم را از پشت تمام پنجره های شهر پاک میکنم
|
|
|
|
|
بساززندگی ات رابه دست خود حامی
نگو که قسمت مابود وکارِ تقدیر است
|
|
|
|
|
مجنون سادهام دلپاکمرا بده
یاران درانتظاردلم صف کشیدهاند
|
|
|
|
|
ما با سکوتِ سردِ خدا، همصدا شدیم
از توده های مردم زخمی جدا شدیم
در گیرِ فوبیای عجیب و کُشنده ای
|
|
|
|
|
دلگیرم...
نه از کسی...!
بلکه از زمستان...
|
|
|
|
|
می تپد قلبم ولی دیگر دلی در کار نیست
پیشتان هستم ولی اندیشه ام انگار نیست
ما دو تا ابریم و باران ح
|
|
|
|
|
دوایی دارد این دل، روی یار است
نسازد چون به کس،... دارو نگویند
جواد_کریمی
|
|
|
|
|
فلک ما زلزله را کم نداشتیم
|
|
|
|
|
پرستاری،پر از شعر و شعور است
تن رنجور انسان را سرور است
|
|
|
|
|
دل سروده های مزینانی 🌹
زیبنده ی فرقِ کهکشانی بانو
تفسیرِ شکوهِ خاندانی، بانو
حیدر نسَب و فاطمه سی
|
|
|
|
|
دیواری را پریدم
که پسش
سگی بدآموخته
بی رحمی را
عاشقانه
قلاده کرده .......
|
|
|
|
|
کیست این ماه درخشان چون طلوعش امشب است
دختر شیر خدا نام نکویش زینب (س) است
|
|
|
|
|
تو
قشنگ ترین نقش روی بوم جهان
|
|
|
|
|
.
پشت این خاکستان
شده شهری پنهان
شهری از جنس غرور
شهری آرام و صبور
.
پشت این گرد و غبار
|
|
|
|
|
بی خبر غایب شدم از سرنوشت...
|
|
|
|
|
عمری عرق ریختم و تو
سر کشیدی !
|
|
|
|
|
ندانم نان را که پٌخت
اما، آتشش من بودم.!
|
|
|
|
|
چه کسی آمده و رد شده پنهانی باز
|
|
|
|
|
ماه این آبادی
بی صدا آیینه اش را گم کرد...!😔🍂
|
|
|
|
|
رباعی هایی عاشقانه
ارگ بم/قناصه/تاریخ/شمارش معکوس
|
|
|
|
|
ابراهیم را میمانم در بتخانه
همهی بتها را شکستهام
|
|
|
|
|
به هر کوی خیال من از پی دلدار می گشتم
به روز وشب میان کوچه و بازار می گشتم
|
|
|
|
|
با همه دلبستگی هایم مرا نادیده میگیردچرا؟
|
|
|
|
|
فهم ما دچار
از خودراندگی شده است
|
|
|
|
|
صبحانه ام را
همیشه
دیر میخورم.
چیزی که
همیشه
به موقع می خورم
خون دل است...!.
|
|
|
|
|
کاش با آتش یک آه جهانی می سوخت
تا که بشکسته دلی را بدهد آرامش
|
|
|
|
|
نیست دیگر آتشی در سینه ام
خاک بنشستست بر آئینه ام
گیتی_رسائی
|
|
|
|
|
ببین....من مشتی آب و خاک و رنگم...همین!
|
|
|
|
|
راه خدا
راهی
بزرگ است...
اگر درک شود
|
|
|
|
|
میتوان افکار شاعر را از آثارش شناخت...
|
|
|
|
|
من آخرین رزمنده ی پایان جنگم
من پوکه ی دلکنده از اصل فشنگم
|
|
|
|
|
**********************
بادکلمه هایت تو مــــــرا خـــواب کنی
چون چشمه پر زمزمه
|
|
|
|
|
چشمانم مرده شورهای دو قلویی هستند
|
|
|
|
|
دیگر میلی به خوردن خیابانها ندارم.
|
|
|
|
|
وقتی که کفشهای پاشنه بلندت
خیابانها را بلعیدند
|
|
|
|
|
پروردگارا دلم محکم قلبم مالامال عشق توست
|
|
|
|
|
همیشه عاقبت پیله ها پریدن نیست
|
|
|
|
|
شب در سخاوت نگاه نو می چرید
انگار روشنی خورشید را می تنید
|
|
|
|
|
مشكلات شهرها و جاده ّ ها
همچنان هستند پر رنگ و لعاب
|
|
|
|
|
اکنون چه سود قی دی را دهن کنید
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۹۷ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |