محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 14 مهر 1403
2 ربيع الثاني 1446
Saturday 5 Oct 2024
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
شنبه ۱۴ مهر
باز باران
كاش مى باريد بر سقف كلاس
در خيالم مى سپردم
دل به جنگل هاى گيلان
حجمى از آرامش
از توبه های هرشبه خستهام
از فکرهای ممتد منتهی به تو خستهام
شبی در بسترم آرام؛ در فکرت فرو رفتم
ای خوب تر از خوب تر از خوب تر از خوب
ذهنم،
یوزپلنگی تیز پاست
آه!
بیهوده بود، دویدنهایم...
آییی
--غزال وحشی،
کدام کنام آر
خیلی سال و ماه گذشته
دل تو رو نبرده از یاد
قصه ی تو جور دیگس
آه از عشق اول ای داد
باز زمستون بازم بارون و برفش
یادش بخیر میگفت مَرده و حرفش
رو خودم کار می کنم قوی بشم
اسمتو زیر لبم ذکر نکنم
با خودم عهد می کنم از شنبه صبح
پا شدم دیگه بهت
باز داره میرسه لحظه ی خوب دیدار
بیا با هر قدمت فاصله ها رو بردار
سیگار شاکی بود سوزاندی سرش را
دریا
چه میفهمد غم ِ ندیدن ِ باران را
بر عشق کسی یک نگهِ هیز نکردیم
ببر زخم خورده ، انتقام را هَوار میزند
وقتی که خسته با دلی غم بارمی روم
تا مرز خشکسالیتب دار می روم
وقتی که بغض را می بلعم از غرور
بی
شب شد
شب تو بی من بخیر است
تقدیم به شهدای سرباز میهن
بوستانی، نامراد از تابشم
بوته ای، در انتظارِ بارشم
مثلِ قلبی، بی پناه و مبتلا
دستم بگیر ای روح بیکران
یادم بکن تو ای یار مهربان
ترسم ز رنج دوریت ز خویش
نزدیکتر شو و گرما بده ب
حمد و ثنا هر گاه کنم از فرد معبود مجید
شعر من در خور چشمان سیاه تو نبود
دلتنگی های ذهن
قلم بشکست و دل دلتنگ جان شد
چه بگذارم هر انچه بود عیان شد
ای عجب از کار دنیا ، بی هدَف / می کِشد محتاج هر نانی به صَف
آسوده بخواب ای پسر زال ایل
شب تا به سحر به یاد تو بیدارم
ازفردوسی گذشتم و، رفتم بسوی حافظ
هر جا نشانی از تو باشد، دل همانجاست
آری! برایم دیدنت مانندِ رؤیاست
دلتنگیام را میدهد تسکین – نگا
عشق را وقتی تراشیدند ، سنگِ کعبه شد ..
ای بی تو دل تنگم شبگرد خیابان ها
چشمان پر از اشکم در یورش باران ها
ی خواهم برایت افسانه بگویم
فقط نمی دانم
از تابش تو شروع کنم
تا پنجره ی شرقی
یا عطر نان را
شما
فی الحال ژن، تاثیر مثبت دارد اینجا
ای فتنهانگیزترین آرامْدار دلها...
بغض من دلبرانه زینت داد
شعر غمگین زنگ انشا را
با تنفر لگد زد و انداخت
در درون زباله دنیا را
آنچه حاصل شود از کاشتنِ دانهی تو
وارثَت می خورَد از میوهی گلخانهی تو
همیشه در خیال من نقش ترانه میزنی
بعد تو افسانه ها آغاز شد
چون نبود تو برایم راز شد
حسین_قالیباف
تابان
مقصود من از گفتن این شعر عیان است
"چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است"
در وصف شما هر غزلی را که
چشمهایت بهانه شد تا من به دام عشق افتم
و من همه تن،جان به جان غم دادم
هشدار که آرامشِ ما را نخراشی
جان یک سایه
به دستان شبی مهتابی است
و به دیوار کجی تکیه زده
و در اندیشه ی خورشید شتابان شده
از
آن کسانی که خورند از دم رِبا
حالتِ عادّی نمی خیزند بِپا
یک روز رو به قلبم گفتم چه بی خیالی!
کشوری هست که با جمله جهان در جنگ است...
در روز جزا اگر عدالت باشد
حالِ بس خوشی ست ،
به میانه ی ،
نغمه ی تار و نِی
نیستیُ من
ترانه ای خواهم ساخت
به وسعتِ سکوتِ شبهایِ
بلندِ تنهایی.
آگرین_یوسفی
صبح زود است و
شهر به خواب طولانی
رفته است گویی
دست باد در دست دیگرش
آرمیدن
آغاز کرده است گویی
قطرههای خودش را بنوازد
یکی مثل همین سپیدارکه سخن اش را به دار زدند!
شبیه دیوانگی همین ویرانگی رنج
تمام لحظه هایی که دلتنگ تو بودم
تو را
از برگ برگ خاطره می بوییدم
رنج به جهان جمله ی تقدیر منست
غم بافته ی حلقه
درد یعنی من منهای تو
تو هم در جمع دیگران
مجید_محمدی(تنها)
تخلص_تنها
باز از کوچه ما بگذر
ای نور دو دیده
باز بگذر و کوچه را چراغان کن
یادم هست...
هر بار که تو رد می ش
گذشته میآید
در ایوان ذهنم مینشیند
امروز دلتنگت شدم, شاید تو حالت خوب نیست ...
غم داشت نقاب شادمانی زده بود
پیری که خودش را به جوانی زده بود
گوشت به دهان شیخ بد کیش مده
کفایت کان دُر نابم پدر بود
از سکوت برق گرفته ای
یا....،،
هدیه سکوت ، محتکر ، فرنگستان
ماجرایم را که گفتم ،
لک لک بازهم ، حاجی شد
کاروان دلِ من، منزل بسیار گزید...
عهد کردم نکنم شکوهٔ این جانی را
زلف افشان کن و می ریز که امشب غزل از سر گیریم
بار غم های وجود از دل افسون زده ای بر گیریم
مجموع ۱۲۶۹۵۰ پست فعال در ۱۵۸۷ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک