سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 دی 1403
    21 جمادى الثانية 1446
      Saturday 21 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱ دی

        «فرامتن برداشتِ خیابان را از بیابان دارد!»

        شعری از

        عابدین پاپی(آرام)

        از دفتر سرما سرِ ما را گرم می کند نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ ۱۸:۲۴ شماره ثبت ۱۲۹۱۵۲
          بازدید : ۱۶۲   |    نظرات : ۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        یکی می‌رود کلمه بیاورد
        کسی که جمله‌ها را خوب تلفظ نمی‌کند
        کسی شبیه لبخندِ معاصر که
        درمیدانِ عصر ولی خودش را گُم کرده است
        شاید کسی مانند اشک‌های باران که بلد نیست
        قطره‌های خودش را بنوازد
        یکی مثل همین سپیدارکه سخن اش را به دار زدند!
        شبیه دیوانگی همین ویرانگی رنج می‌کشیم
        می‌کشیم
        خیلی از نقطه‌ها را بی نقطه می‌کشیم
        یکی می‌رود تا سَروادِ سیگاررا سُرود کند
        می‌رود
        تا که دود بیاورد اما موسیقی نخ‌ها را بلد نیست بخواند!
        نواختنِ کمانچه چه دلنواز چه ها را با نُتِ چگونه گُفتن می‌نوازد
        بگو ببینم
        برشانه ی کدام ارتفاع به سوی حماسه‌ها پرواز می‌کنیم
        به سوی شاهی که نامه‌اش را درهوای کلمات منتشز می‌کند؟!
        المان‌ها ملالی از دردناکی غزل را نمی‌فهمند
        و حجم درمبانی تئوریکِ خود گویی اسبابِ بیان اش را از یاد بُرده است
        و شرحِ این موج هیچ مانیفستی از نابِ خیابان را تفسیر نمی‌کند
        کسی که می‌رود تا پائیز بیاورد
        همان کسی است که موسیقی آذر را بلد نیست بنوازد
        کسی که می‌رود بهمن بیاورد
        همان کسی است که بلد نیست هم دی و هم دی روزِ خودش را رقص بزند
        کسی می‌رود تا دیالکتیک منِ فردی شهر را بفهمد
        اما منِ اجتماعی زبانِ کوچه را بلد نیست درک کند!
        تنها متنی را به یاد بیاورکه شبیه خودش فرامتن می‌شود
        فرامتن برداشتِ خیابان را از بیابان دارد!
        و این روایت هیچ ریکوری را بر پلِ دانش هرمنوتیک نمی‌کند!
        من کودکی برف را به یاد می‌آورم
        جوانی باران را که برخالِ هیچ خیالی ننشست
        و تو
        این قدرمُردی که زندگی آرکائیک شد
        درمضمونِ تراژیک وارسخن به ایماژیست فعل‌ها بیندیش
        به تصویری از یک معطوف که به عاطفه ی خانه عطف نمی‌کند!
        یک گام جلوتر از خودم خودت پیر می‌شویم
        وفردا روز انقلاب شبی است که تاریکی را جشن می‌گیرد
        روزِ بزرگداشت مرگ است که
        سرفه‌هایش درگلوی خاک زندگی می‌کنند!
        عابدین پاپی (آرام) 20/12/1402
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سیاوش آزاد
        يکشنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۳ ۱۷:۵۴
        سلام
        خوش آمدید
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2