سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 دی 1403
    21 جمادى الثانية 1446
      Saturday 21 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱ دی

        « برف را از برای رنگ و رویش می‌ستایم»

        شعری از

        عابدین پاپی(آرام)

        از دفتر دلم برای برهنگی دست ها می سوزد نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۳ ۱۳:۴۰ شماره ثبت ۱۳۲۳۹۴
          بازدید : ۱۲۲   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        چه می‌توان گفت
        به این بیابانِ پُرجرس که سکوت اش فیلسوفانه می‌میرد
        ودرتنِ خیابان شوری غم انگیز است
        نیرویی که آزردنِ واژه‌ها را خوب آموخته
        و درتنِ درخت گریه‌ای سیگارش را روش می‌کند!
        امروز سالگردِ قدکشیدنِ خنده بود
        سالروزِ شنیدنِ حرفِ یکدیگرکه دیگرنشدند
        موسمِ وداعِ خورشید با غروبِ رنگ‌ها
        وفقر سفری بس دشوار به پایانِ ما داشت
        من آوای آهنگ‌ها رادرجماعتِ شب می‌بینم
        صدای قطره‌ای سرخ که فرو می‌آید برفرازِ باران
        ناخدای من و تو کلمات‌اند
        کلماتی سرد و بی جان که درفصلی گرم به من باز خواهند گشت
        من مثلِ تو
        زمستانی دارم که درشهریورِ زندگی برایم آواز می‌خواند
        بهاری دارم که فروردین اش به دامِ برف افتاده
        برف را از برای رنگ و رویش می‌ستایم
        و شاید شناسنامه‌ی زندگی‌ام را از روی گونه‌ی برف کشیده‌اند
        من المثنای جملاتی‌ام که بی شناسنامه به خاک سپرده شدند
        می دانم
        آری دانستن حقِ من، تو و ما و جناب گل‌هاست
        آنگاه که مرگشان زودتر از جنابِ لحظه فرا می‌رسد!
        آه از کوتاهی این مرگ که ناجوانمردانه ما را فرا می‌گیرد
        از بلندی این صبح که نیم روز به خانه برگشت
        نمی‌دانم چرا؟
        طلوعِ این شهر به خستگی درغروب محو می‌شود
        می‌شود
        آیا می‌شود به بارانی نگریست که گریستن را از آسمان آموخته؟
        با آرزویی زندگی کرد که هیچ کسی صدایش را نشنیده؟
        و یا که باید / برای مدتی طولانی غم‌های خویشتن را سُرود!
        سُرود/
        چه فرقی می‌کند سُرودباشیم یا درود
        وقتی برای سُرودنِ خویش ریش را به جای کیش گرو می‌گذاریم
        ما خیلی چیزها را برجای می‌گذاریم
        و می‌رویم/
        نمی‌دانم /
        شاید رودخانه خوب می‌داند به کجا می‌رویم
        شاید فردا روزِ تولدِ واژِگان باشد
        روزِ بزرگداشتِ آزادی که شکم اش را بانانِ فردا پُر می‌کند!
        دراین شهرِ خاموش /
        من به تنهایی قدم نمی‌زنم
        گویا حضرتِ فراموش هم هست
        او جلوتر از من رنگِ شب را حس کرده است
        او چند بوسه بیشتر از من، از لبانِ مرگ گرفته است
        بیا کمی نزدیک‌تر بیا
        من از دوری رنگ‌ها و زنگ‌ها می‌ترسم
        می¬گویند /
        مرگ آیفونِ خانه‌ها را زده است
        او بیشتر از ما زندگی را دوست دارد!
        صبرکن
        اگرچه هوای ویرگول‌ها ابری است
        اما ماه از سفر که برگردد
        به ضیافتِ عشق می‌رود
        و زندگی دوباره آفتابی می‌شود
        صبرکن
        من صبحی از سطرها سُراغ دارم که صبر ایوب دارند
        می گویند/
        دقایقی درراه است که
        رنگ شقایق‌ها را کمی سبزِ پیشِ پا افتاده ترسیم می‌کند!
        صبرکن
        تنها اردی بهشت نیست که مثل خدا لبخند می زند
        هرنقطه که برگونه ی کلمات می‌نشیند /
        خود لبخندی است
        هراشکی که برای انسانیت می‌ریزد /
        خود لبخندی است
        لبخند تنها مختصِ به خندیدن نیست
        گاهی گریه‌ی چشمی برای چشم‌ها / خود لبخندی است!
        شعر از: عابدین پاپی (آرام) 12/6/1403
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۲۳:۰۹
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و پر معنی است
        هراشکی که برای انسانیت می‌ریزد /
        خود لبخندی است
        عالی خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۴۳
        .

        سلام و درود

        زیبا و اندیشمندانه نگاشتید زنده باشید .

        محمد شریف صادقی
        پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۱۴
        درود. باز هم این شعر زیبا را از شما خواندم👌👌👌👌
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۲۶
        درود زیبا وعالی بود
        ساسان نجفی(سراب)
        پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۲۲:۲۱
        درود و عرض ادب..
        زیبااااست..
        خندانک خندانک
        محمد گلی ایوری
        جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۵۸
        درودتان استاد گرامی
        زیباست
        خندانک خندانک خندانک
        مریم عادلی
        جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۲:۵۲
        سلام ودرودها استاد
        چه شعر ناب ودرجه یکی
        قلمتان طلاست
        خندانک خندانک خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۶
        خندانک خندانک
        فرامرز عبداله پور
        شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۴:۱۳
        درود
        زیبا و دلنشین و پرمعنا
        وعاشقانه سروده اید
        رقص قلمتان ابدی
        🌹🌺❤⚘
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۳ ۱۳:۰۰
        باسلام فراوان
        بردل نشست
        مستفیض شدم
        مانا باشید
        استادبزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        پیام مفخم
        شنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۳ ۱۵:۲۴
        باسلام پر از ترکیب بندی های بدیع .... حواسمان را از واژه ها اندود کردید .... باید مجددی بگذرد با نگاه دوباره تا در جانمان رسوب کند
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2