شنبه ۲۶ خرداد
|
|
شهر را بویی شبیه بوی نیلوفر گرفت
|
|
|
|
|
با قید وثیقه هایمان آزادیم...!
|
|
|
|
|
رفتی و پاییزی ترین ایّام حاصل شد
وحشی ترین امواج دریا سهم ساحل شد
|
|
|
|
|
تا برون گشتم ز مسجد کفشهای من نبود
پای عریان تارسیدم خانه پایم شد کبود
|
|
|
|
|
نیمه شب دزدی در آمد خانه ایی//
خانه ایی پر رونق و افسانه ایی
|
|
|
|
|
باید که سوخت در آتش سوزان تو
به دیدن، آتش احساس نمی شود
هرچند تلخ است معمای این حیات
خاک بی رَ
|
|
|
|
|
خيال تو شبي با دل من همخانه شد تو نبودي و نديدي دل من ويرانه شد
از تمناي وجودت اين دل خانه خراب مثل
|
|
|
|
|
تلخی کلامت را
سردی نگاهت را
خریده ام به جان
گرم و شیرین
گریزی ندارند
خواهندگان عسل
از ستیغ کوه
|
|
|
|
|
دلم می گیرد
وقت هایی که ناراحتی
وقت هایی که حوصله نداری
وقت هایی که حالت خوب نیست
وقت ها
|
|
|
|
|
غمین و غمخوارم و پیغام غیر،غرق نیازم شد
آتشی نه، که درونم همه تن غرق تماشای تو باشد....
عیس
|
|
|
|
|
چو بر کتیبه ی دل خطّ عشق پیدا شد
دوباره شور و نشاطی به جان هویدا شد...
|
|
|
|
|
انگار شکوفه فرزند نامشروع بهار است
|
|
|
|
|
محتکران کجا می خسبند؟:آن ور آب
|
|
|
|
|
عاشقانه و عارفانه :
چشمه تشنه
|
|
|
|
|
رنگ چشمانِ تو با رنگ دلم میرقصد
رنگ چشمان تو از رنگ خدا بود، نبود؟!
رنگ چشمان من اصلا نرسد پای
|
|
|
|
|
دلتنگيم در پيچ و تاب ترس از دست دادن اطرافيانم ميغلتد
|
|
|
|
|
بیهوده بدنبال تو وعشق دویدم
چون ساده دلم هیچ بجایی نرسیدم
|
|
|
|
|
دیده گشا،پرتو نو ساز شد
صبح دگر با طرب اغاز شد
|
|
|
|
|
بار و بندیل سفر را تا فراهم می کند
پشت عاشق را غم دلواپسی خم می کند
|
|
|
|
|
ازچاک چاک پیرهنت شعر می چکد
ازگوشه گوشه دهنت شعر می چکد
|
|
|
|
|
قدم، قدمِ آهسته و پریشانیست...
|
|
|
|
|
برگرد دگر نفس نماندست مرا تنهام و دگر کسی نماندست مرا
بی یاد تو حتی رمق مردن نیست عفریته ی مرگ خواب
|
|
|
|
|
تا به روی ماسه عاشق نقشه دل می کشد
موج گیسوی تو دریا را به ساحل می کشد
خانه دل می شود روشن تر
|
|
|
|
|
داشتنت محال است
محال
شبیه زرد شدن برگ ها در بهار
شبیه باریدن برف در تابستان
و تو
درخت
|
|
|
|
|
چشمان آبی تو همرنگ آسمان است...
|
|
|
|
|
سوختی اما دوباره باز خواهی شد
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
بنک ای ساحل و دریا و ماسه
قشنگن این غروبت خاصه خاصه
|
|
|
|
|
با زخم زبونت نرنجون منو که من آتشه زیر خاکسترم
خیال میکنی مثل سابق هنوز من از روی تغصیر تو میگذرم
|
|
|
|
|
گفتار درست حاجت اصرار ندارد
حرفی که درست نیست شنیدار ندارد
|
|
|
|
|
رشته جانم را
به رشته افکارت گره زده ام
با من راه بیا
|
|
|
|
|
ایمان بیاورم
ب_
چشم هایت
..
|
|
|
|
|
ایا هموطن وقت رزمست ،بخیز
بپا شو ، که بر پا کنی ،رستخیز
|
|
|
|
|
نگاه مهربانی
روی دست و پای آب
و
التماس به آبی
که آخرین واژه هایم را
با طوفان خویش خوا
|
|
|
|
|
🌟آساره جودکی🌟:
یادم نمی آید...
آخرین بار کی در تو زندگی کرده ام
که دلم درد تو جا مانده
و اکنون
|
|
|
|
|
لذت اغوش لیلابهر مجنون،بی جنون
جان نمی بازد دگر فرهاد اندر بیستون
|
|
|
|
|
خورشیدرخ، زرچشم، زرینگیس
اردیبهشتیبو، بهشتیکش
|
|
|
|
|
دوباره صورت گل میزبان شبنم شد...
|
|
|
|
|
نگاه چشم مست تو مرا ز تاب می برد...
|
|
|
|
|
چی میشه توی قلب تو، یه احساسی به من باشه
شباهت های بین ما، یکیش عاشق شدن باشه
|
|
|
|
|
ای یاور مشتاقان، مشتاق ترم گردان
زین حالت بی تابی بی تاب ترم گردان
|
|
|
|
|
آ ن لحظه که عشق من بدل جا کردی
من سوختم وتو باز حاشا کردی
|
|
|
|
|
تو ای ایران که در دستان محزونت
محبت بود
نژاد آریایی
پیکر
و
خونابه ی خورشید خواهد شد /
سراسر
|
|
|
|
|
آخرین سمفونی تابستان!
زردی گاه به گاهت
هرچند
قاصد پاییز است
دست فصل سوم
بر تن و گیسویت
مهر شع
|
|
|
|
|
امروز اُفتامَه و ياد يارم
نوينم ها كجا مِ غم دِ بارم
امروز آسمو حالش خراوه
سي درد دلم دلش كواو
|
|
|
|
|
بلبل نگرفته کامِ دل پژمان شد
هر باغِ جهان بدونِ گل زندان شد
|
|
|
|
|
هر چه در شهر فرنگ ات گذرم می افتاد
یادم از شهر خود افتاده که سامانی نیست
|
|
|
|
|
قسمت ابن السلام وقت شد لیـــــــلای من ..
|
|
|
|
|
پشتِ میله ی هذیان های راه راه
هر شب
شاعری را دار می زنند
تا جهان
رام شود ...
امشب
ن
|
|
|
|
|
من شعر گلهای شما را می سرایم
|
|
|
|
|
ای گوهر نایابم زود آی که بیتابم
|
|
|
|
|
سلام به دایره اهل دل و عزیزان با صفا که سعادت حضور در جمع آنان دوباره حاصل شد. " بهل "
|
|
|
|
|
برگرد دگر نفس نماندست مرا تنهام و دگر کسی نماندست مرا
بی یاد تو حتی رمق مردن نیست عفریته ی مرگ خواب
|
|
|
|
|
آغاز شد عشق به سختی و سست رفت
آهوی خیالم چی عجب زود جست رفت
ای عشق عزیز رها نمودیم آسان
آه از چ
|
|
|
|
|
او که با این دست ها هم دست بود
خوابش آمد یا که هرشب مست بود
|
|
|
|
|
چشمان تو گنجینه ای از گوهر ناز است
|
|
|
|
|
شاخه نرگس های عاشق هر نفس
از صبوری با دلت چون سنگ شد
|
|
|
|
|
با تو گویم ای غریبه آشنایم می شوی
دلبری دل بی قراری بر دل ِ تنگ می شوی
|
|
|
|
|
من بی نشانم بی نشان
آوردنم از آسمان
|
|
|
|
|
از رنگ و ریایتان فراری شدهام
از شهر شما رفته و «غاری» شدهام!
دلخسته از این نگاه خنجرآلود
در خو
|
|
|
|
|
آژير مى كشند مرا
روز واقعه
آبپاش ها
در عرض خيابان اعتراض
|
|
|
|
|
از اون روز که نافم بریده شده
توی روح من غـــم دمیده شده
|
|
|
|
|
آخرین روز است این جا خانه ام
با همه مردم من بیگانه ام
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۳۶ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |