يکشنبه ۲۷ خرداد
|
|
همينجا كنارت دمي مكث بايد
به دور از تو گاهي دمي مرگ بايد
نفسهاي من فداي نگاهت
تو را مثل گلها د
|
|
|
|
|
فهمیدم حتی اگر تنهایی مرا تنها بگذارد
در کوچه های صبح و سرد منفی هیچ درجه
دور از همه
تنها با شال
|
|
|
|
|
آنچه گفتم من غزل یک لقمه ای هم نان نشد
اعتبارِ یک نخود در نزدِ هر دُکّان نشد
|
|
|
|
|
چه شبهائی که بنشستم دو چشم خیره بر در بود
|
|
|
|
|
دفتری پر گشتم از غم شمع هر برگم بسوخت
من نخی سیگار می خواهم دهد دلداری ام
🕓سه شنبه۱۳۹۵/۶/۲
عبدال
|
|
|
|
|
شنیدن همیشگی این کلمه که من و تو جدا نمیشیم،حتی تصور دوری و جدایی را نمیکرد معشوق.ولی با اینحال خودش
|
|
|
|
|
آنچه از دل برامده
شاید به دل نشیند
|
|
|
|
|
یار من بیمار و من در آرزویش بیقرار
|
|
|
|
|
دیگه بسه شعار باید عمل کرد
نباید تــــــــــــــوی راه باشی مردد
|
|
|
|
|
درنای من صدای تو جاری بود هنوز
در طبع شعری ام ز تو یاری بود هنوز
|
|
|
|
|
به خزان به برگ خشک
میخزم به فروغ
|
|
|
|
|
تاکی مگر باید برادر خواب باشی
|
|
|
|
|
گله ای نیست اگر جای دگر مهمانی
|
|
|
|
|
خاطرات خوبمان را می گذاری می روی
|
|
|
|
|
به مناسبت سالروز شهادت حضرت جوادالائمه، امام محمد تقی علیهالسلام
«عدو غریبه اگر بود به ز همسر بود.
|
|
|
|
|
وعشق
یک بیماری است
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
این روزها
آسمان هم دلش صاف کرده است
برای آمدنت...
|
|
|
|
|
"دلتنگی"
دوباره آخر هفته...دوباره دلتنگی...
دوباره "بی کسیِ تو"...وَ یک دل سنگی!
نخوا
|
|
|
|
|
در دیار کرکسان کور، گویی
تیرهای چراغ هم در زنجیرند
تا مبادا بنوشند نور
از خورشیدانِ
روشنگرِ
سرب
|
|
|
|
|
گر بدست من و تو شاخه گلی پرپر نیست_
اینهمه عطر گلاب از دل قمصر پس چیست
|
|
|
|
|
"مِهر" دستی نَکِشد بر سر شهریور من
بی تو آوار شود برگ خزان بر سر من
هچو یک کوه پر از وسوسهٔ ویر
|
|
|
|
|
چرا هیچ جاده ای
برای رسیدنمان کوتاه نمی آید........
|
|
|
|
|
چون بسته شود پوشه ی شهریوری ام......................./
|
|
|
|
|
از عشق چه میدانی؟
که آغوش طلب میکنی ازمن. . .
هر دم!
|
|
|
|
|
همیشه با حضور تو پر از سرور می شوم
از اینکه عاشق تو ام پر از غرور می شوم
|
|
|
|
|
ای بهار ارغوان ،با این دلم بی غش بمان
|
|
|
|
|
درمن زنی است
که عاشقانه......
|
|
|
|
|
مرا در کوچه های خسته ی پاییز بگذارید
شبیه یک مترسک بر سر جالیز بگذارید
|
|
|
|
|
یادآنروز که دل غرق تمنای توبود
|
|
|
|
|
دست بر دامن چو طفلی در رکاب زندگی
می کِشد بی اختیارم پیچ و تاب زندگی ....
|
|
|
|
|
نیمه شب
دلتنگی هایم را
آهسته می گریم...
می ترسم سحر
_ دخترم _
بیدار شود ...!
پ
|
|
|
|
|
آغوشت
خط پایان،
می گذرم...
|
|
|
|
|
بیت آخر فاش میگویم تو جانان منی
با همین مصرع بر این دنیا تحکم میکنم
|
|
|
|
|
هنوز مانده از آثار شمس ، در تبریـــز ..
|
|
|
|
|
ای ماه اگر باز کنی قفل دهان را
شرمنده کنی ظرف عسل در سبلان را
یک قطره دمنوش از آویشن چشمت
ت
|
|
|
|
|
باز آمدم و عشق و صفا کردم و رفتم
پیمانه لَبا لَب زِ دعا کردم و رفتم
|
|
|
|
|
تو آن نسیم صبحی
می وزی در تار و پودم
می نوازی گیتار مویم
|
|
|
|
|
تا حسار خونه رو ایمن کنی توی قلب شعله سوختی هر نفس
آشیانم لونه ی کفتار شد دست تو راه نجاتم بودو بس
|
|
|
|
|
چون کبود است این رخ بی حاصل از زنجیرها
می گریزم من دگر از مذهب و اسلام خویش
|
|
|
|
|
بیزارم از سفر مبــــــــــــــــــــــــــــادا ! مبادا ! خطر کنی
با نغمــــــــــــــــــــــ
|
|
|
|
|
میخوام بمیرم ندارم بهونه
سیر شدم دیگه از این زمونه
بیا بکش منو تو راحتم کن
سیرم دیگه ازتو واز زمو
|
|
|
|
|
هر بار که
به چشمانت خیره میشوم
دلم هوایی میشود
جوری که میخواهم
دل به دریای سیاهیه چشمانت
|
|
|
|
|
تو با دلم چیکار کردی
که سهمم غصهِ خوردنه
نمیدونی توو این روزا
دلم بیزاره از همه
|
|
|
|
|
سپر بلای ، روزگارن سخت
خیال آسوده و خیالت تخت
به عشق بگشاید بخت
گرچه تو باشی لَخت...
|
|
|
|
|
هر دم که مرا بویی انگار خدا دارم
تو کعبه و مقصودی من جز تو کجا دارم
|
|
|
|
|
امشب هواي خانه پر دود است
امشب هواي قلبم آلودست
|
|
|
|
|
تنم
گوشه ی متروکی ست
از زمین
درعصر یخبندان....
|
|
|
|
|
نیستند سترگ خدایان؛
مردهاند از نهان!
و نه همرازِ انسان؛
بلکه، فریبی پنهان!
و نه جاری و باران؛
|
|
|
|
|
گر آمدی بروی دو چشمم گذارمت
بااشک همزمان ببغل میفشارمت
|
|
|
|
|
گفتم،که چه میگویی،از دوره ی هذیانی؟
گفتا: ضربانی هست، در گردش حیوانی..
گفتم، ضربان عشق،مقصوره ی ان
|
|
|
|
|
ای زندگی بمیر به معنای واقعی
مصطفی پایمرد
|
|
|
|
|
شهریست در من
شهر دلتنگی...
|
|
|
|
|
به خاطرت همیشه
از خدا ممنون بودم
واسه ام تو لیلا بودی
وقتیکه مجنون بودم
|
|
|
|
|
کبوتری ز خیالم ...
تقدیم پاره ای از غزل کبوتر خیال ...
|
|
|
|
|
غبار خاطر ما را ...............
|
|
|
|
|
چین پیشانی ما لایه ای از دیوارست
مردگانند در این لایه که صیاد نهاد
|
|
|
|
|
ای که از سر کوچه ی خیالم در گذری
کمی درنگ کن
شعر بی بهانه نوشته نمیشود
|
|
|
|
|
خاک وجودم ای بسا باشد براه رفتگر
|
|
|
|
|
عشق کاری چون مسیحا میکند
قلب را در سینه احیا میکند
|
|
|
|
|
رنگ از رویم اگر پریده ...
|
|
|
|
|
عشق اولین دانه ای که رویئد و هر گز خشک نشد
|
|
|
|
|
روزی ازم پرسید
چرا دوستم داری؟
گفتم اگر روزی برای دوست داشتن
دلیل پیدا کنم،
از آن روز
دیگر کسی
|
|
|
|
|
امشب برای دیدن رویت دعا کنم
|
|
|
|
|
خدا یا قسم نام بی نامی ات
به دریای پُرفضل رحمانی ات
به تعظیم تو آدم واِنس و جِن
که در
|
|
|
|
|
اي فريبا مهلقا شيرين سخن
اي لبانت انگبين، شكّر شكن
اي دهانت پُر ز مرواريد اصل
گيسوانت چون پلي در
|
|
|
|
|
با ایاز عشق، رقصان
در شراب یاد، غلتان
بهار دل،
سرشار زِ باران
...و آسمان خرَد،
سبدْ سبد، گلبا
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۸۹ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |