سه شنبه ۴ دی
ده هزارساعت فراق شعری از علی اسماعیلی
از دفتر دل عالم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۵ ۱۲:۴۲ شماره ثبت ۴۹۹۷۹
بازدید : ۴۵۳ | نظرات : ۱۵
|
آخرین اشعار ناب علی اسماعیلی
|
رفیقی را شدم دلتنگ، که شعر فاخرش مانده
دل عالم تماشا کن ، که بیت برترش مانده
ببین رودی که سرچشمه زمینو داشت مهرآورد
اگر آن مهربان رفته ، ولی چشمه سرش مانده
بهاران بود و ناگه، بهترین گل را ز باغ چیدند
ز داغش باغبان مبهوت، هنوز از باورش مانده
الهی زنده باشد، پر بخندد ، زنده یادگارش
و گویا یادگار تنها ، ز گوشه جگرش مانده
و کاش امشب، نیاید هیچ کابوسی به رویاها
خراب و خسته از آوار ولی شب سحرش مانده
همیشه در نظر باشد ، نشانی بی نظیر از او
هنوز در سیل چشمانم، چقدر یاد ترش مانده
چو نوری بود بدونش ماه نمیبینم، نه ما گردم
ز تاریکی هراس دارم، که شبهای پرش مانده
کنون با شعر ، پی نورم، اگر در مرز افغانم
پی شمسم که این سیارهی تاریکترش مانده
گذشته ده هزارساعت، ولی پس لرزه ها دارد
به معماری بی سازه ، چه بسیار اثرش مانده
خدا را شکر، دوباره زندگی جاری شده در بم
همه، بی سازه میسازند، اگرچه خطرش مانده
علی اسماعیلی، نیمه خردادماه ۱۳۹۵
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.