چهارشنبه ۱۳ تير
|
|
عشق بود افتاد در دلها خراب افتاد کار
چون که انسان را خدا از اوّل آزاد آفرید
جواد_کریمی
|
|
|
|
|
بی حیایم ، بی حیایم ، بی حیا.
بی خجالت گویم از عشق و وفا.
جایی جز گل لایقِ پروانه نیست.
غیر
|
|
|
|
|
بغض من ترانه میشه
تو نگات چه حالی میشه
|
|
|
|
|
ابرها جشن می گیرند در وسط آسمان
می چرخند و می خوانند آواز شاد باران
دست نوازش می کشد بر تن تب آل
|
|
|
|
|
بین اطمینان دل و امید دل اگر یکی را انتخاب کنیم همانا اطمینان و آرامش دل است
|
|
|
|
|
یِکدَم از نایِ درونت،بِگُریز:
هان،ای
شعله یِ نور
( رنگی از عشق،به مرداب بیار
باغِ پژمردگی ام را
|
|
|
|
|
ای وطن ،
چه غریب است فریادت
|
|
|
|
|
تو در به درم کردی و حاشا کردی
علیرضا همتی فارسانی
|
|
|
|
|
با سلام به عزیزان این دایره اهل دل.
شب یلــــــدا شده آن لــــــحن گهربار کجاست
حــــــــافظا آ
|
|
|
|
|
چندیست شبکه های اجتماعی بنا به دلایل امنیتی فیلتر شده است .
بدین جهت دو بیتی عاشقانه متناسب با فیل
|
|
|
|
|
این پرچم ایران که همه هویّت ماست
هشدار نسوزد همه ی دار و ندارت
|
|
|
|
|
روی لبت غزل شده ام بی رضای تو
یک باغ سوخته ست دلم در هوای تو
|
|
|
|
|
your scent is in the air
the city of my heart is
intoxicated by you
عطرت چکیده در هوا
شه
|
|
|
|
|
خیالت در شمال دل عمارت دست و پا کرده
شنیدم با درختان هم سخن از
|
|
|
|
|
نفهمیدم چه شد
مثل پنج ساله ها خواستمت...
|
|
|
|
|
دگر شور وصالم در سرت نیست...
|
|
|
|
|
به جز ابروی تو در دین و ایمان انشقاقی نیست
|
|
|
|
|
رفتى و رفتنت اسكان مرا ريخت بهم
|
|
|
|
|
تو صیادی
و من صیدم
تو رویای منی هر دم
کجا کی دام بگشائی
که جانم را دهم در دم
|
|
|
|
|
نمی دانم
از رفتنت چند وقت گذشته
اما
|
|
|
|
|
چگونه ریشه زدی در من ای حوا....
|
|
|
|
|
مرا
درآشفتگی های آغوش دشت
وقتی
لاله سرنگون می گشت
بکار...
جای پایش
مرا بکار…
دروزید تب
|
|
|
|
|
ای داد که در مویت گلزار نمی بینم
|
|
|
|
|
یا مخور زان دُرد ناب
یا مکن حاشا به آب
|
|
|
|
|
یک دل
به خدایم
یک عشق
به مادرم
و یک عمر
به جوانیم
بدهکار شدم...
و تو می گویی؛
رفت که ر
|
|
|
|
|
ببُر، نیازِ شدیدی به این هَرَس دارم
|
|
|
|
|
دوشم نکو برگوش جان دانای پرجود
این نکته راوقت سحر فرمود وفرمود
وقتی نهالت ریشه در خاکی ندارد
|
|
|
|
|
دلم تَنگ است...
نَه برایِ تو
برایِ
روزهایی که
دوستت داشتم!
آگرین_یوسفی ♀️
|
|
|
|
|
غم مرا می بلعد
تو چه آسوده خیالی درمن...
|
|
|
|
|
خداوندا ؛ بیا و یاورم باش
|
|
|
|
|
به خواب آرام، در آغوش مادر غنچه ها رفتند
در این آبان که مثل دی، هوای شب زمستان شد
|
|
|
|
|
ای غریبه با دلم بازی نکن
بهر راضی کردنم تنازی نکن
|
|
|
|
|
رویت ز غیر بگردان،بعد رو به کوی من آی...
|
|
|
|
|
نگو که پیش تو در عاشقی کم آوردم...
|
|
|
|
|
من که گفتم عاشقم در قلب من انکار نیست
|
|
|
|
|
دیریست که عشاق زمانه همه مستند
|
|
|
|
|
حَــــــــــــــــــــّـــــــــق
داشتی بــِری
هر چیــــــــــزی
حَدی داشت
گاهـــــــــــــی ..
|
|
|
|
|
ساقیا میخانه اَت جایِ منِ غمخوار شد
از برای جُرعه جامی این تنم بیمار شد
نِی دل ماندن د
|
|
|
|
|
امشب به دلم باز هوای تو نشسته
|
|
|
|
|
بگذار در خیالت به جنون برسم
|
|
|
|
|
یاد باد ، آن روزگـارے ڪہ جوان بودمے
در پےِ آغوشِ تو دور از دل و جان بودمے
زین غمِ دورانِ غَمت ،
|
|
|
|
|
وادی عشق است و مجنون چوب لیلی می خورد
|
|
|
|
|
تو ای بهانه ی محبوبِ هر که دل در بند
به سوزِ زمزمه ی عارفانه ات سوگند
من از هوای تو پَر می کشم به
|
|
|
|
|
من / برگ های زردِ بودن را/ سنجاق می زنم/ به آرزوهای سرخابی نسیم
|
|
|
|
|
تقدیم به تمام خواهران شعرناب
|
|
|
|
|
تو جاده تاریک عشق
تو وحشت و محدود کن
بامن بیا کنار من
مسیرمو پر نور کن
نزار که سقوط بکنم
تو ا
|
|
|
|
|
درحسرت دیدن تو هردم
هرگز تو ندانی که چه کردم
گیتی_رسائی
|
|
|
|
|
یک جوان مرگ شاعر تنها/درمیان خودش گرفتار است....
|
|
|
|
|
من اندر خم شدم در کوچه ها آواره می گردم
ندیدم تا به حال از دور حتّی شخص بانو را
جواد_کریمی
|
|
|
|
|
بختک، می بوسد دو سینۂ پژمرده ام.
اینک مرا آغوش دختری ست،
|
|
|
|
|
مادری ، پیری ، ضعیفی اندرون خانه بود
|
|
|
|
|
یاران نظارهگرانند / گاهی که لاشخوران / تقسیم پیکر سبزش را / بر سفرههای حرص به رویا چریدهاند
|
|
|
|
|
حراجواقعی اینجاستدلرامیدهمارزان
بهایش بوسهایازغنچه لبهایشیرینت
|
|
|
|
|
رها شو چون کبوتر ، خود زگنبد روبه بالا کن
دو بال شوق بر هم زن شکوه اوج معنا کن
|
|
|
|
|
تازه می فهمم فرق باران هارا ...
|
|
|
|
|
می روم از نزدت اما با تبسُّم می روم
|
|
|
|
|
پر از آوازه ی دردم،منم بیداد پنهانی...
|
|
|
|
|
تورا هرگز گم نکنم
که چونین اشوب و بلوا کنم ۹دی ۹۶
|
|
|
|
|
الا یاایهاالساقی بده جامی پُر از مُلها
گره ازکار بگشاید بفوری همچو عاجلها
|
|
|
|
|
به یاد می آورم
صورت روشن مادرم را
|
|
|
|
|
.
آبان چو گذشت و آذر هم از پی آن
داد از ستم و فخر زمستان تا کی
.
|
|
|
|
|
از دست رفته ام ولی باور نمی نکنی...
از دست رفته ای چرا باور نمی کنم؟!
طاهره_اباذری_هریس
|
|
|
|
|
اگر مُردَم به بالینم نیایید
به سنگ قبر من صورت نسایید
|
|
|
مجموع ۱۲۵۱۲۹ پست فعال در ۱۵۶۵ صفحه |