پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت
|
|
گرگ و آدمی
دردمند ز زخم و تیرها در بلندای تپه ایی
لیس میزد زخم خود، یک گرگ پیرو خسته ایی
دید ان
|
|
|
|
|
با غم الفت دارد این عاشق مبتلا بشب
|
|
|
|
|
تقدیر به زیبایی تدبیر نخواهد بودن...
|
|
|
|
|
در شام ماتمت زحل گريه ميكند
|
|
|
|
|
شیعیان خوش ارتباطی باخدا دارد حسین (ع)
باخدا یک ارتباطی بی ریا دارد حسین (ع)
|
|
|
|
|
در کوچه های خاطره
گم شده ام
|
|
|
|
|
قسم به جان مهتاب؛
تا عاشق نشدید ننویسید.!
|
|
|
|
|
شانه بر مو زدن و لاف جوانی تا کی؟
|
|
|
|
|
.....................................
|
|
|
|
|
نه کفر نیست؛ خدا هم سیاه پوشیده ست
|
|
|
|
|
آه_ فرات ...
یاابا عبدالله (ع)...
|
|
|
|
|
سکوت بود و تماشایِ رد پای غزل
دلم گرفت... نوشتم کمی برای غزل
گرفته بوی تنت را تمامِ طول مسیر
از
|
|
|
|
|
فلش نزن که دوباره سیاه می افتم
شبیه لرزش اشک از نگاه، می افتم
شکست بال و پرم را، غرور زخمی باد
|
|
|
|
|
حسینی بودن و آزاد ، عشق است
|
|
|
|
|
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
|
|
|
|
|
...
دنیای من و ما بشود باغ پر از گل
هرجا شنوی صوت قناری و قراول
|
|
|
|
|
بى چشم نظر دارى وز حال خبر دارى
ناخوانده اثر دارى چون بوده خبر دارم
|
|
|
|
|
من بزرگ تر از
حواسِ انگشتانت
|
|
|
|
|
که این ها را همه زیبا ببینی...
|
|
|
|
|
صبح یعنی فرصتی دیگر برای عاشقی
|
|
|
|
|
روزعاشوراست به دقت بنگرید،
هردم آن را به ذهن ها بسپرید؛
|
|
|
|
|
شگفت هیولایی است د...ل... د...
که گر در راه پرواز*،
بمانی پایدار،
تو را سنگ میزند
تا پا
|
|
|
|
|
حصا رها را بشکن
زنجیرها را پا ره کن
و ببین چگونه کلیدها ی سرنوشت
درصند وقچۀ دستا ن تو
|
|
|
|
|
ابوالفضل و فرات،ای داد و بیداد...
|
|
|
|
|
بیا ساقی تو می در کام ما ریز
|
|
|
|
|
آنکه در صحرای جانم جان گرفت
|
|
|
|
|
پر از آتش، پر از درد است این زن
بپا از خشم او گرد است این زن
|
|
|
|
|
می پیچه باز تو گوشم
کمی صدای پایـــــــــــــــیز
|
|
|
|
|
همه میدانند پسرها انس بیشتری با مادرشان دارند
|
|
|
|
|
لاشخورها
منتظر آخرین
شلیک گلوله
از تانکهای
به گل
نشسته اند
|
|
|
|
|
دیگر چه کند که خاک بر سر شد آب................
|
|
|
|
|
كودكم در كوچه هاى سرد شب گم گشته است
اين نشانى سينه ى بى كينه ى بيمار داشت
|
|
|
|
|
دلم شکسته خدایا هوای پَر دارم
|
|
|
|
|
مثل یک انصراف تحصیلی
تو اتاقم شبیه باروتم
چکمه ، تفنگ ، نارنجک
نقشه جنگ روی تابوتم
...
عل
|
|
|
|
|
بر روی دوش مانده فقط بار بی کسی /
باید سرود یکسره اشعار بی کسی /
در جمع بی کسان و کسان، ناکسان ک
|
|
|
|
|
ای نگهت پنجره آفتاب
پنجره بگشای وبه جانم بتاب
ای رخ رعنای
|
|
|
|
|
عشق من به تو
کاری
بیهوده و ابلهانه بود
مثل..
|
|
|
|
|
حیوان سخنگو را ، گر چنگ نباشد
هم لاله برقص آید هم جنگ نباشد
|
|
|
|
|
زمین کربلا ،خون،نینوا،حشری به پا شد
گلاب زلف او در واقعه،نشری به پا شد
الا ای لحظه های مانده بر خو
|
|
|
|
|
گفتم عصایدستمنپیرمیشوی
|
|
|
|
|
گاهی باید از قوطی شعرها
بیرون زد...
|
|
|
|
|
تکلم نامت آسان نیست
برای من که تلفظ را سکوت
معنا کرده ام .
|
|
|
|
|
سینه ام حسرت آغوش ، شدیدا دارد
|
|
|
|
|
سر فراز و نشانه ی عشق است
شاهد بی کرانه ی عشق است
|
|
|
|
|
باید این شعر را می نوشتم...
|
|
|
|
|
خسته شدم کرب و بلا من از این فاصله
|
|
|
|
|
حس بودن
سپيد است مثل ياس
بزرگ است با رنگ خدا
زبانش چشمه جوشان واژه هاي مقدس
در طراوت وحي همكلام
|
|
|
|
|
ای حسین ای یکه تاز راه عشق
در عزایت دل مکرر میزند
|
|
|
|
|
درخت دلی ار که آتش بگیرد....
|
|
|
|
|
آب از دل نهر حزین ، فریاد میدارد چنین
صد غصّه باید بیش از این ، بر این سیه اندیشهگان
|
|
|
|
|
شـده هرقطره ی خون، جوهـری تا.......
|
|
|
|
|
بیا دف بزنیم.....بیا دف بزنیم
|
|
|
|
|
ای تو در رگهای احساسم شبیه رود جاری
چون من آیا در گلوی لحظه هایت بغض داری؟
این منم چون قاب خالی
|
|
|
|
|
مشق شب قصه ی دوست داشتن تو...
|
|
|
|
|
سیگارها را دود می کند
تاآخرین رمق خودرا هم بگیرد
این آخرین سیگار است
بگذار دود کند
|
|
|
|
|
هر سوست خروش دردفریاد ازین بیداد/
زنجیر شده تن ها تیشه زده اند بنیاد
|
|
|
|
|
من عاشق ثانيه هاى نوشتنم
زمان بى مكان
مستانه مى كند
واژگان سپيد مرا
نوشيدن انديشه هاى بكر
|
|
|
|
|
آنقدر کشت غم از غیرت شمشیر مرا
|
|
|
|
|
تن هایتان سرودند
سبزترین شعر تاریخ را
|
|
|
|
|
رخت تن این شهر ، دگرباره سیاه است ...
شور و شعف و رقص و خوشی ، خنده ، گناه است!
هی اشک و سر و س
|
|
|
|
|
تضمین از حضرت حافظ
سرّیست بدل گویم ،با آنکه امین باشد
ایجاز بگویم گر، ترسم که کمین باشد
شعری بسر
|
|
|
|
|
قدر است شبی را که در این خانه تو باشی
هرچند بزک کرده و آسوده بخوابی
سخت است نظر بازی و معشوقه
|
|
|
|
|
گرگ میمیرد به حکم روزگار
از شمار مرده خوار کم میشود
|
|
|
|
|
پرتاب کند سه شعبه تیری به گلو.......
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۴۳ پست فعال در ۱۵۵۰ صفحه |