دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
شاعری وامانده را مهمان بوران کرده ای
شاعر چشمان خود را غرق طوفان کرده ای
|
|
|
|
|
به تو دل دادم آسان ، جان گرفتی
|
|
|
|
|
گفتمش پولی ندارم بدهم تا نروی ....
|
|
|
|
|
ما آدمها عاشق بدبختی هستیم...
|
|
|
|
|
دلِ طوفانی یِ مرا رحمی
اشک بارانی یِ مرا رحمی
|
|
|
|
|
نکند که سوزِ هجرش، بزند شراره بر جان
ز دو دیده خون و آتش، نکند ببارم امشب؟
|
|
|
|
|
خدا هركاري از دستِ من بيچاره مي سازد
خدا هـر گفتگويي، از منِ ديوانه مي ساز
|
|
|
|
|
دل بر تو بستم و آه ز نهادم برخواست
دل کجا عشق زلیخا ز تو یک دم میخواست؟
|
|
|
|
|
دیدنِ روی تو ازدیدنِ یک جسد ،
غم افروزترست
|
|
|
|
|
مستچشمانخمارتگشتهام
درزمستانهابهارتگشتهام
|
|
|
|
|
شاعری گفت :(تا شقایق هست زندگی باید کرد)
|
|
|
|
|
آن نقطه پرگار که چرخیدش عشق
|
|
|
|
|
🔈
هی بارون ...
وداع کردم من ، با چشمای زیبای اون ...
هی بارون ...
بغضم شکسته ، تهی نداره اشکامون
|
|
|
|
|
ماه
نِمی فَهمد
حَرف هایم
اَز پُشتِ کوه
آمده اَست...!
|
|
|
|
|
آهنگ عشق
عشق، آهنگی که گاهی شادمان باشد
یا که غمگین نامه دردی،بی نشان باشد
شعر پروازیست زیبا چو
|
|
|
|
|
دل پُر ز غم و خنده ولی روی لبانش ...
|
|
|
|
|
داری از یک اسپرم میای
از جنگ با میلیون ها اسپرم
|
|
|
|
|
پاک می کنم از آینه ،
غبار دروغ را
تا وقتی به چشم هایش می نگرم
نظاره گر
دروغی نباشم .
|
|
|
|
|
به آغوشم که میکشی،،،
زمان و مکان،
بی معنا میشود!
|
|
|
|
|
ماه پشت ابر می ماند:The moon stays behind the cloud
|
|
|
|
|
تقدیر صنوبر
مرگ نبود!
نیمکتی بود،
که عشق میفهمد...
|
|
|
|
|
از میوه پرسید: چرا
میوه برهنه شد،
میوه دانه شد.
|
|
|
|
|
چه دنیای میشود..وقتی کرونا حمله میکند به شرق چین نه دیوار جلودار است ونه ابریشم ره میبندد.بگوییدجکی
|
|
|
|
|
آینه شو هدیه کن عیبِ مرا روبرو //
زلف دوتا را چرا مثل پیچَک می کشی
|
|
|
|
|
چادر زیر دندان داره یارم
عجب لبان خندان داره یارم
|
|
|
|
|
میون اون دوتا انگشت
مث سیگار میسوزم
برام آتیش روشن کن
|
|
|
|
|
فقط
حضرت عشق
به داد دلم می رسد
|
|
|
|
|
ای دوست نزن زخم زبان کین دل تنگ است
|
|
|
|
|
مزرع سبز دلم خاطره باران شده بود ...
|
|
|
|
|
به جز گرمای عشقش هیچ آهی در بساطم نیست
تمامِ ثروتِ من را زیادی میخرد ارزان
|
|
|
|
|
بیا پاییز
بیا که جام صبرم ...
|
|
|
|
|
بنام عشق ، زیبایی هستی
که هوشیارم کند هنگام مستی
|
|
|
|
|
معبر
شط کارون زیر پایش هرچه کم آورده بود
پشته پشته موج ها را رویهم آورده بود
آسمان غرق سیاهی ب
|
|
|
|
|
ما ندانسته به دامان بتان افتاديم
|
|
|
|
|
ای پرستو
بال هایم باز است
برای پرواز
به همان جایی که
فصل سرد به آن کوچ می کنی
هنوز پ
|
|
|
|
|
لعنت به جهانیکه در آن هیچ کسی یار کسی نیست
|
|
|
|
|
از فرمان مغزم
كه به سلول هاي احساسي تو وارد مي شود
|
|
|
|
|
چرا دوري كني از من،سلام اي همزبان من
سلامَت گفتم اي جانا ، نمي دادي جواب من
|
|
|
|
|
دوش دیدم که امیری ز سر تنهایی...
مرد گشته و تن نداد به هر رسوایی...
|
|
|
|
|
که عاقبت به جرم مهرتو بر دارشدیم
|
|
|
|
|
اجاره کرد عاشق را که عشقش پا به جا باشد
|
|
|
|
|
کسی از من پرسید :
اگر تو بخواهی فلسفه ی ،
رنگهای پرچم ایران را ،
بنویسی
چه می نویسی ؟
|
|
|
|
|
دریغ فصل جوانی و روزگار امید
که این غزال گریزان زدست من برمید
شدم به کشتی ی امید با خیال وصال
|
|
|
|
|
یک شب در میانِ سیلِ اشک هایم....
|
|
|
|
|
یادَت هَست
بارِ اَول دیدَمت
چَشمی بِهم زَدیم!
یِک عمر گذشت...
|
|
|
|
|
کسی از شما جنس خنده ها و شادی...
|
|
|
|
|
اولین شاعر دنیا چه کسی بود و چرا ؟!
|
|
|
|
|
لطفی نداشت بوسهی کشدارِ زندگی
|
|
|
|
|
چند بیت از غزلی که بصورت مناظره با یکی از دوستان داشتم اینجا آوردم ... باشد که مقبول نظر افتد
|
|
|
|
|
"قدرت دستاش"
دعوامون شد
عصبانیم کرد ؛
یهو به طرفم حمله ور شد
دست روم بلند کرد ؛
من تحمل
|
|
|
|
|
هیچ کسی بادل من یارنیست
همسفرم دردل اسرارنیست
|
|
|
|
|
از آبِ روان درس گرفتن زیباست
از خلقِ جهان درس گرفتن زیباست
|
|
|
|
|
به نام ربِّ شهیدانِ تا سحر به سجود ؛
« و پرکشید هر آنکس که آسمانی بود »
«کبوتران حرم» در طواف
|
|
|
|
|
هزار بار به بابی زدم که باز نشد
برای باورِ من وجهه و جواز نشد
پرید و رفت کبوترِ دل نزد راهبی
تق
|
|
|
|
|
تکه چوبی پاره بر آب روان در گذر بود
|
|
|
|
|
تو ومنِ بیعشق،دگر ماشدنی نیست
|
|
|
|
|
گرچه بودم بی صدا ، از دور مهمان خدا
|
|
|
|
|
به موجِ سرکشِ دریاست، موی تو مانند
برای شب زدگان مثلِ صبحِ فردایی
|
|
|
|
|
تنهایی
کفاره ی گناهان
انسانی است
در سایه ی خیال
عشق
|
|
|
|
|
زندگی چون بَلَمی ست در دریا
می کشانَد آن سفرکرده ی خود را
به میان دریا
|
|
|
|
|
صد سال شد از مال كسي لقمه نخوردم
خون بدنم خوردم و از خلق نخوردم
عمري
|
|
|
|
|
نفست هردم و هربار
عاشقم کرده...
|
|
|
|
|
زیرِ کفش ات منفجر شُد آن بهشتی که نبود
|
|
|
|
|
روزی دو تا کبوتر !!!! بودن مشغول پرواز
با همدیگه می خوندن !!!! چه عاشقونه آواز
|
|
|
|
|
چشمانم
عطش دیدن دارند
ولی...
چشمم آب نمی خورد
برگردی..!
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |