عشق یعنی، ناخودآگاه و شبیهِ هرشبت
چون جَنینِ مُرده ای ،توی زنَت خوابیده ای
در سرت، هِی سِکس با معشوقه ی دَه سالِ قبل
وقتی از اجبار پهلوی زنت خوابیده ای
باز ابزارِ شکنجه ساختی در فکرهات
تیغ و جیغ و التماس و خون جهید از گردنش
وحشت از اعدام از قتلی که بعداً می کُنی
آنقدر ترسیده ای که می خزی توی تَنش
چند نخ سیگار با آهنگ های داریوش
سوگِ دلچسب تو در ذهنت برای همسرت
مُشتی از خاکی که حتماً بعداً آدم می شود!!
اعتقادی هم نداری که بریزی بر سرت
چشمهایت را نشد از پیش رو برداری و
پیش رویَت عشق های تازه و بی استخوان
قصد کردی که عقب مانده شود چشمت وَ بعد
زل زدی به دختری معصوم با سَندرومِ دان
با بیابانی که خلوت نیست، خلوت می کُنی
زیرِ کفشت منفجر شد آن بهشتی که نبود
مَرد با یک حوری نُه ساله همخوابه نشد
آیه نازل شد که: اصلا،کار زشتی که نبود.
فکرهایت گاز می گیرند مغزت را و مَرد
بعد از آن با مغزِ استّخوانِ پایش فکر کرد
جای اِسپرمش خودش بیرون جهید از هیکلش
رفت توی حضرت حوّا،به جایش فکر کرد
قرصِ اگزاپام را امشب که حتماً خورده ای
چونکه دیشب پیشِ چشمت خوابِ تو مفقود شد
مغزت افتاده به خونریزی که عمداً در سرت
ناگهان -مثلِ زنت - معشوقه ات پریود شد.
#تورج_شاهعلی