جمعه ۲۵ خرداد
|
|
باغم خود منو نکش مرگ من عادلانه نیست
مردن اینچنین من اخراین فسانه نیست
|
|
|
|
|
در سينه ام نفسي درد ميكند..!
|
|
|
|
|
اشالله صد ساله بشی اشاالله
|
|
|
|
|
ناجی من
در گردش روز شب دلم تنها بود
بی نصیب بی کس تنها بود
پیراهن پاره به تن داشت دلم
درد خنجر
|
|
|
|
|
حق با توست این شهر
دغدغه هایش تمامی ندارد
ساعت کوکی ام،
لحظه های با تو بودنم اما آن را
می دانست
|
|
|
|
|
سه نت سکوت
بر خط های حامل زیگز....
|
|
|
|
|
برای فصل غــم هایم بهاری نیست غیر از تو ..
|
|
|
|
|
شعری زیبااز:صالح بیچار(شاعرمعاصرکرد)
ترجمه از:خالدبایزیدی(دلیر)
«زلف»
کالی!
روبروی آئینه
گفت:
|
|
|
|
|
بی آ نکه عشق را بشناسیم
عاشق شدیم
|
|
|
|
|
شاید ایــن غـصــه مـــرا بعد تـــو دیوانه کند
|
|
|
|
|
قصه ی قاصدکی را که نیامد هرگز
تا توانم خبری را زلبش بستانم
|
|
|
|
|
خواستم رو نشود جنس غرورم در شهر
بغض آشفته ی یک مرد شدم تا نر وی
|
|
|
|
|
بی خبر از همه جا
در انتظار خبر
در دستان قاصدک
هم خبری از خبر نبود
|
|
|
|
|
اگر عدلِ علي (ع) در كار باشد
بلا شك كارِ ايشان زار باشد
|
|
|
|
|
منو تنها نزار حتی
یه وقتایی که بد میشم
ببین با این همه کوچه
من از کوی تو رد میشم.....
|
|
|
|
|
عشق های بی سر انجام خیابانی مجـوی ..
|
|
|
|
|
ای کاش در محدوده ی دنیای ما باشی
ای کاش از نسل همان دیوانه ها باشی!!
|
|
|
|
|
گفت با من سر صبحی کچلی پست مدرن
|
|
|
|
|
مبهمی،تلخی و شیرین ،دردی و درمانی
تو سراسر متضادی ،روح سرگردانم...
|
|
|
|
|
چو شبی درانتظاری ننشسته ایی چه دانی
|
|
|
|
|
بعدازین، ماییم و،کُنجِ بیکسی،درخامُشی......
|
|
|
|
|
چقدر خستهام
اسیر دست بستهام
بیا ببین چگونه
|
|
|
|
|
دوش دیدم در رهت جان میدهم
گر قبولت هست الآن میدهم
|
|
|
|
|
مرا در قهوه خانه کنار میز اولین قرارمان، جا گذاشتی
به راستی که طعم تلخ قهوه وارد زندگیم شد
|
|
|
|
|
گفتم كه صراط مستقيم چيست عزيز
|
|
|
|
|
کودکی
وقتی از کوچه های کودکیم عبور می کنم
|
|
|
|
|
شعرها تلخ و بجای دو سه فنجان قهوه
گر نباشی دو سه نخ کنت به پایان برسد
|
|
|
|
|
فال قهوه یا چایی فرق آن نمی دانم
حافظی بیار این بار فال من از آن درآر
|
|
|
|
|
در گلشن سرمستان شبها غزل افشانم
از یاسمن و نسرین جویم رهِ ریحانه
|
|
|
|
|
عکاظ در آرزوی بازار عشق توست...
کاش...
کاش اشعارم در کعبه ی دلت آویزان شوند...
حتی برای یک
|
|
|
|
|
قرآن به سرم بردم و گفتم که خدایا
دل شستم این از ورطه ی خونین زمانه
بشنو فقط از حال خرابم که ببینی
|
|
|
|
|
ای کاش که این بار مردد باشد...
|
|
|
|
|
کرده ام عادت تو را عصیان کنم
|
|
|
|
|
هـــــزار آیینه در کف دارم و خود را نمی بینم ..
|
|
|
|
|
ای آنکه بی تو جان جهان پیر می شود
|
|
|
|
|
بیا و مثل گذشته دوباره عاشق باش. ....
|
|
|
|
|
ای کاش .......................................................
|
|
|
|
|
برگزیده اشعار استاد باقر رمزی
|
|
|
|
|
روزي از چشمه خورشيد
تو بر ميگردي
|
|
|
|
|
بتو می اندیشم
تو که در چشمانت
|
|
|
|
|
اردوغان
بدان تااسرائیل بجاست
خواب امپراطوری را
هم
نخواهی دید
|
|
|
|
|
خونه ی ما سقفی از آسمون بالا سر داره
خونه ی ما جای بارون اشک از چشما میباره
خونه ی ما روزهایی از ج
|
|
|
|
|
هنر اشک ندارم ، مگر آهی بکشم
|
|
|
|
|
عزيزم در اوج خوشبختي هايم تو را محال ميپنداشتم،باور بودنت با آن همه زيبايي و شكوه در خطوط ناهموار زن
|
|
|
|
|
تفسیر عشق ، فراق ابدی نیست
.
.
.
|
|
|
|
|
بلبل نگرفته کامِ دل پژمان شد
هر باغِ جهان بدونِ گل زندان شد
|
|
|
|
|
ما درختان هفت جزیره ی کوچکیم/پای میز مذاکره می نشینیم/وبجای پرندگان آزاد/به تبر می اندیشیم/که پای فر
|
|
|
|
|
تو پنجره ای بسته / من اتاق تاریکی ...
|
|
|
|
|
عمرم را صرف پروازت کردم
پروانه شدی
و رفتی
لذت اوج گرفتن از خاطرت ربود راه برگشتن را
کاش
|
|
|
|
|
دیدم غریبه را،دست تو رو گرفت
تو شاد بودی و من گیج و بی حواس
|
|
|
|
|
خیالم راحت است قلبت اینجاست در جیب چپ پیراهن تنهایی ام...
|
|
|
|
|
و نه این گذر زمان... نه این ناپیدایی..
|
|
|
|
|
کی به داد دل ما می رسی ای محرم جان
|
|
|
|
|
یا ور و یار ه ما- تویی یا الله
|
|
|
|
|
ز چه باید به تنم طعم خماری بچشانم؟
|
|
|
|
|
هرشب در رویای منی بانوی سپید پوشم
|
|
|
|
|
به نام حضرت دوست
مثنوی عارفانه
در مسجد و کعبه ز پی ات گشته ام، اما
هیهات ندیدم ز تو من هیچ، ن
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۳۱ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |