چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ موسیقی یک احساس شاعر رضااشرفی فشی
|
|
عشق امد تا بشوید چهره از تلبیس ها
|
|
|
|
|
تا دم تیغ جفا رقص کنان باید رفت
|
|
|
|
|
در اینجا گرگ ها در جامه سگ می درند از هم تن میشان گله را
|
|
|
|
|
به دو چشمان تو سوگند که مقدور نشد
|
|
|
|
|
نازنین اشنا با مکن اغاز ناز
چرخ عاشق کش مکن در کار عشقم ناز باز
|
|
|
|
|
آن دم که می مکید لب شب را سپیده دم
یادم به یاد چشم تو پیوند خورده بود
|
|
|
|
|
از شاخه ذهنم غزل یاد تو بر خاست (ای مرغ خوش الحان)
|
|
|
|
|
گاه گاهی شعر ما تر می شود
روزگار شادی از سر می شود
|
|
|
|
|
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
|
|
|
|
|
سلام ای اشنا شیرین لقا،شه دخت شهرواژگان ناب
|
|
|
|
|
شمع خاموش غزلهای فراموش منم
|
|
|
|
|
من از سودای افسون تو با این شهر میسازم
هزاران شعر شور انگیز شهرارای شب مهتاب
|
|
|
|
|
ای قلم یاری کن
آشنا کاری کن
چند صباحی ست دلم بد تنگ است
گوییا سینه من از سنگ است
|
|
|
|
|
ناگهان دستانِ تو در را به رویم باز کرد
چشم من تا اسمان چشم تو پرواز کرد
|
|
|
|
|
باغم خود منو نکش مرگ من عادلانه نیست
مردن اینچنین من اخراین فسانه نیست
|
|
|
|
|
خنده عاشقانه ای باز مرا کجا کشاند
|
|
|
|
|
آفرین بر غزل ناب خدا
مرحبا بر وزش خاطره ها
|
|
|
|
|
سلام ای عشق
سلام ای حس بی تردید
سلام ای لحظه های تا ابد جاوید
|
|
|
|
|
سکوت شت را بشنو
نوای زندگی انجاست
|
|
|
|
|
مادرم گریه نکن جان رضا باز بخند
|
|
|
|
|
دید مجنون را بتی سیمین عذار
|
|
|
|
|
تو در بزم کدامین هرزه می رقصی؟
که در خانه همه رخت سیه پوشیده اند امشب
|
|
|
|
|
همه دشت پراز صحبت و پچ پچ شده بود
|
|
|
|
|
نازنینا خاطراتت بیقراری می کند
ساقی یادت دوباره می گساری می کند
|
|
|
|
|
چون ماه اگر چهره گشایی به جهانم
جان را به تولای تو مستانه فشانم
|
|
|
|
|
خدا روزی ز باغی می گذشت عاشق
|
|
|
|
|
باتو
در تلاطم طوفانی دریای عشق
انجایی که صخره های ساحل تقدیر،اسیر سیلی حادثه می شوند
|
|
|
|
|
زندگی قصه زیبای شکوفایی استعداد است
|
|
|
|
|
سلام ای اشنا امشب دلم تنگ است
تو گویی در دلم جای غزل یک صخره از سنگ است
|
|
|
|
|
مفلسی بر ماه رویی دل ببست
شیشه صبرش بیفتاد و شکست
|
|
|
|
|
قلم ای یار دیرینم
من اشب باز غمگینم
|
|
|
|
|
ای بی خبر از حالم مردم ز پریشانی
دلتنگی ما را تو انُده که نمی دانی
|
|
|