چهارشنبه ۲۸ آذر
رقص کنان باید رفت شعری از رضااشرفی فشی
از دفتر موسیقی یک احساس نوع شعر رباعی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۰۰ شماره ثبت ۹۱۴۳۶
بازدید : ۹۰۶ | نظرات : ۶۴
|
آخرین اشعار ناب رضااشرفی فشی
|
به نام یزدان پاک
تا دم تیغ جفا رقص کنان باید رفت
بی سر و بی تن و پا رقص کنان باید رفت
شعله ار سوخت همه خرمن دل را چه عجب
در دل شعله رضا رقص کنان باید رفت
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاسگزارم جناب استاد | |
|
سپاسگزار دوست و خواهر عزیزم سرکار خانم خوشنام لطف عالی مستدام | |
|
درود بانو پیروتی گرانقدر درد زمانی ملال اور می گردد که به هدفی والا منتهی نشود، دردی که رهنمون کمالی باشد نه تنها ملال آور نیست بلکه شیرین است مانند شوق به آغوش کشیدن طفلی توسط مادرش پس ازتولد فرزند و درد پرواز پرنده ای کوچک پس از تحمل افتادنهای مکرر یا رسیدن به معشوق با وجود تمام سختی ها و ....شاعر مواجهه با اینچنین دردهایی را نه تنها حزن آلود و غم انگیز نمی داند بلکه تا رسیدن به سر منزل مقصود پای کوبان و رقص کنان خواهد شتافت حتی اگر مسیر از وادی مرگ بگذرد با تشکر | |
|
بله قطعا این چنین است اما ما گاهی فراموش میکنیم در وسط این درد کشیدنهاست که تجربه کسب می کنیم نه پس از رسیدن به مقصد! درد و درد و درد است اما پایداری باید کرد... چشم گله بر بست و بازهم رفت... | |
|
درود سرکار خانم قشقایی بزرگوار، سپاسگزارتان هستم بانوی فرهیخته | |
|
درود و عرض ادب. سپاسگزار حضورتان هستم | |
|
درود و سپاس جناب معصومی بزرگوار،ایامتان بکام | |
|
درود و سپاس از حضور شما سرکار خانم | |
|
سپاسگزارم از حضورتان سرکار خانم حقیقت حقیقتا که نام زیبایی دارید : یارا حقیقت ، زیبا ترین نام برای خوانده شدن | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیبا بود