جمعه ۱۸ آبان
عشق من شعری از مه و موج
از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۱ تير ۱۳۹۵ ۲۰:۵۴ شماره ثبت ۴۸۳۴۹
بازدید : ۵۱۰ | نظرات : ۵
|
|
عزيزم در اوج خوشبختي هايم تو را محال ميپنداشتم،باور بودنت با آن همه زيبايي و شكوه در خطوط ناهموار زندگي ام ديوانه ام ميكند،در آرزوي پيدا كردن تو تا بي نهايت ها رفته بودم،اما حالا بوي عطرت را در نزديكيم حس ميكنم،چقدر دوستداشتني است خواستنت،عزيز من،تو ستاره اي دست نيافتني بودي در آسمانم،وحالا،مانده ام در کیمیای وجود تو ،مانده ام، که چطور سرتاسر همه اینها را به جشنی روشن و پر از شادی بدل میکنی،هنگامیکه دستانت،نگاهت و قدمهایت با من همراه میشوند.
تو را ديوانه وار خواهم بوسيد و با هر طلوع خورشيد خواستنت را فرياد ميزنم،دوستدار هميشگيه تو سياوش
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است