سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پیوسته بی دریغ

        شعری از

        آرزو حاجی خانی

        از دفتر فصل موهای تو نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ تير ۱۳۹۵ ۰۰:۲۱ شماره ثبت ۴۸۳۸۸
          بازدید : ۷۰۴   |    نظرات : ۲۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آرزو حاجی خانی

        ای کاش در محدوده ی دنیای ما باشی
        ای کاش از نسل همان دیوانه ها باشی!!
         
        حوا نبودم که تورا دلخوش کنم با عشق
        آخر هوس کردی چرا آدم نما باشی؟!
         
        چه می کنی پشت مرض های خودآزاری ت
        شرمنده ای اینکه نشد تا انتها باشی؟!
         
        گفتی که تاهر جا توباشی با تومیمانم
        می خواستی یعنی -دقیقا-تا کجا باشی؟
         
        ترسیدی از ناز و ادای نا مسلمانی م
        مرتد شدی تا از زن بی دین جدا باشی؟!!
         
        خوابم نمی آیددراین شب- مردگی از درد
        ای کاش می شد لحظه ای هم کیمیا باشی
         
        حالا که قلبت کشتی نوح است ومن دریا
        ای کاش طوفانی شوم توناخدا باشی
         
        از توسرودم یک نفس با لهجه ی ابری
        میفهمی ام، تنها اگریک شب خدا باشی!!
         
        ....
        ممنون میشم اگه کامنتها فقط درمورد نقاط ضعف و قوت شعر باشه
        نه صرفا زیبا بود و تقدیر وتشکر.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۱۶:۲۶
        سلام مهربان خیلی خوشحالم که باز از شما می خوانم شما قلم و احساس بسیار خوبی دارید و در این مدت واقعا خلا نبود مهر اندیشه و احساس خوبتانرا را احساس می کردیم. از شجاعت و نقد پذیریتان لذت میبرم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۰۶:۴۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی توکلی
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۱۱:۱۰
        دروود دوباره بر شما بانو حاجی خانی
        روح غزل بسیار لطیف و حساس است.همینکه غزل گفتید عالمی زیباییست.
        در کل شعر خوبی بود.نکاتی به نظرم امد که عرض میکنم
        ابتدا به مضمون میپردازیم.
        مضمونی عاشقانه و تقریبا تکراریست.میشد خیلی بیشتر احساسیش کرد.میشد از عبارت های بکرتری استفاده کردیا حداقل ساده تر گفت.به نطر من خیلی جاها نتونستید در یک بیت مقصود رو بیان کنید.در این مواقع بهتر است از موقوف المعانی استفاده کنید.مثل بیت تا کجا باشی ...یا بیت مرض ها...میشد صریح تر بیان کرد.
        قافیه های بسیار خوبی انتخاب کردید اما حقشان ادا نشده.قافیه ها پر از حرفند اما تنه ی مصرع به اندازه انها نیست.باید در ویرایش شعر بیشتر فکر کنید.به اندیشه ای که در شعر نهفته است پرو بال دهید.در این صورت حتی از تکراری بودن هم رها میشود
        در مصرع دوم به جای همان خوب میشد از همین استفاده میکردیدچرا که در مصرع اول ارزو دارید مخاطب از دنیای شما باشد اما در مصرع دوم ارزو میکنید از دنیای دیگری به اسم دنیای ان دیوانه ها باشد.اگر به جای همان از همین استفاده کنید مصرع بالا رو کامل میکنید و تضاد در گفتار پیش نمی اید.

        بیت سوم به جای مرض اگر از عذاب استفاده میکردید خوب تر بود چرا که در مصرع دوم با یک سوال خبر از عذاب وجدان مخاطبتان میدهید.اما واژه مرض ازاری ناخواسته است که میتواند عقوبت هیچ گناهی نباشد.کمی با عذاب بازی کنید تا باوزن جور شود.این زیباتر است.
        بیت ششم را نیز اینگونه بنویسید ...کیمیا را با دوا عوض کنید. چرا که در مصرع اول از درد های مضمن شبانه که بسا دردی روحیست و نیاز به دوای روحی دارد گفته اید.پس ذهن من به این سورفت که حتما دوای این درد یار بی وفاییست که رفته...اما در مصرع دوم ارزوی کیمیا شدن یار رادارید.این کاملا متناقض است.چون اگر کیمیا نبود دردی هم نبود.پس با وزن بازی کنید و دوا را بیاورید
        در دیگر ابیات هم.چنین تغیراتی لازم است.
        اما در وزن...شما از وزن
        مستفعلن مستفعلن مستفعلن مس تف
        استفاده کرده یاد.وزنی خوش اهنگ و عاشقانه است.وزن خوب رعایت شده...اما در بیت مسلمانی..شما در مصرع دوم زن را در هجی اول یعنی ز اشباع کرده اید.این اختیار تنها در هجای اخر واژه صحیح است پس در این بیت وزن نیز به هم ریخته است
        نکته بعدی استفاده بیش از حد از اختیار اشباع است در هر بیت تقریبا دوبار امده ...گاها حتی باعث بداهنگی نیز شده است.مثال چه میکنی پشت مرض ها...شما واژه چه را اشباع کردید که ریتم و وزن موسیقیایی را به کل به هم ریخته است.

        مطلع خوبی دارد غزلتان.روی مقطعش هم کار کنید زیباتر میشود
        در اخر تاکید میکنم اینها همه نظر شخصی بنده است و شاعر کاملا اختیار دارد انگونه که بر دلش هست بنویسد.
        انشالله زیباترین ها را خواهیم خواند از شما
        وحید سلیمی بنی
        سه شنبه ۱۵ تير ۱۳۹۵ ۰۶:۵۸
        سلام و عرض ارادت خدمت سرور بزرگوار و گرامی ام بانو حاجی خانی عزیز
        آخرین باری که از اشعار زیبایتان خواندم در سایت دیگری بود و در حدود دو سال پیش که صحبت هایی بینمان رد و بدل شد و از شما بسیار آموختم .
        درونمایه ی اشعارتان را همواره حزن آلود و غمناک درک کرده ام و البته این نظر شخص بنده است .
        اما نقد فنی ای که می توان در مورد سروده ی غنی شما داشت . فقط به همین نکته بسنده می کنم .
        وزن شعرتان " مستفلن مستفلعن مستفعلن فع لن " است که با مهارت تمام آن چه را در ذهن داشته اید در آن پیاده کرده اید . الا در مصرع " چه می کنی پشت مرض های خودآزاری ت "
        مسلما در رکن ابتدای این مصرع نمی خواستید به مخاطب بگویید که " چاه می کنی " واژه ی " چاه " را به صورت مخفف " چه " آورده باشید ! و البته منظورتان این بوده است که بگویید " چه کار می کنی " و همین نکته است که باعث شده رکن ابتدای این مصرع تبدیل شود به " مفاعلن " و این یعنی ایراد عروضی . آیا مجوزی داشتید که در رکن اول " مستفعلن " را به " مفاعلن " بدل کنید ؟
        جسارت کردم و البته روده درازی . پوزش می خواهم از محضرتان بانو
        عزت زیاد
        علی توکلی
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۰۳:۵۰
        دروود بر شما بانو
        فعلا عرض ادب میکنم...
        سر فرصت حتما نقدی برای شعرتون خواهم نوشت
        عباس زارع میرک آبادی
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۰۶:۳۸
        سلام و درود بزرگوار
        از خوانش این شعر زیبا لذت بردم
        زنده باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۱۴:۲۰
        سلام بسیار زیبا
        شروع بسیار زیبایی بود نسبت به ابیات انتهایی
        در مورد بیت یکی مانده به آخر
        قلب او کشتی نوح است بنابراین این کشتی در دریای طوفانی بوده دیگر نیازی نبود آرزو می کردی که طو فانی باشد چرا که کشتی نوح در دریا ی طو فانی بوده

        وبیت آخر
        تو را یک نفس با لهجه ی ابری سرودم مرا می فهمی وقتی تنها یک شب فقط به جای خدا باشی
        خرق عادتی صورت نگرفته تا جای خدا باشد همین طوری هم لهجه ی ابری را حتی بنده ی خدامی فهمد
        نمی دانم بین مصرع ها رابطه ها کمی نا محسوس بود
        با مطلع بسیار زیبایتان انتظار غزلی زیباتر از این را داشتم
        امیدوارم همچانکه دویت دارید اشعار تان نقد شود اشعار دیگر دوستان را هم نقد کنید نگویید که این کار در توان شما نیست و شکست نفسی بفرمایید همه دوست داریم پیشرفت کنیم ولو یک نقد کوچک شاید راه گشا باشد
        خوشحالم در حضور بزرگوارانی چون شما هستم
        موفق باشید خندانک
        مهدی حریفی
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۱۶:۱۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما..مؤید باشید
        خندانک خندانک خندانک
        علی   صادقی
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۱۶:۳۳
        سلام ..........بسیار عالی......
        ضمن تحسین نقد عزیزان...

        می خواستی یعنی -دقیقا-تا کجا باشی؟..........
        اگر خودتان دقت کنید به قوت این مصراع پی خواهید برد....
        کنایه.........تالیف عالی((واژه ی اضافه وجود ندارد))
        دست مریزاد ./ خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        موفق وموید باشید... خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۱۶:۵۶
        چه می کنی پشت مرض های خودآزاری ت

        شرمنده ای اینکه نشد تا انتها باشی؟!

        درود بر بانوی بزرگوار وگرامی
        شعر با درونمایه ای زیباست
        من هم خودآزاری را زیاد پسند نکردم اگر از واژه دیگری بهره بگیرید زیباتر است البته شاید شما دلیل خود را داشته باشید
        سپاس از شما خندانک خندانک خندانک
        سمانه هروی
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۲۱:۴۴
        درود بزرگوار
        در خوانش این بیت مشکل داشتم

        چه می کنی پشت مرض های خودآزاری ت

        شرمنده ای اینکه نشد تا انتها باشی؟!

        وازه خودازاری عوض میشد بهتر بود
        در این بیت هم ارتباط معنایی را خوب نیافتم

        از توسرودم یک نفس با لهجه ی ابری

        میفهمی ام، تنها اگریک شب خدا باشی!!


        بیشتر بر روی لهجه ابری و یک نفس تاکید دارید در حالیکه من فکر میکنم میخواستید به تنهایی خود تاکید کنید که ارتباط معنایی ان با مثرع بعد ان حفظ بشه چون گفتید اگر جای خدا باشی و خدا تنهاست و شما هم تنهاید

        خندانک
        سمانه هروی
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۲۱:۴۶
        درود
        وازه حود ازاری رو در خوانش خوب نیافتم
        ارتباط معنایی دو مصراع

        از توسرودم یک نفس با لهجه ی ابری

        میفهمی ام، تنها اگریک شب خدا باشی

        لیشتر بر روی یک نفس و لهجه ابری تاکید دارید در حالیکه تصور میکنم میخواستید بر روی تنهایی تاکید کنید چون صفت تنهایی رو در مصرع بعد به خدا نسبت بدهید
        واین امر له خولی نشان نداده
        آرزو حاجی خانی
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۵ ۲۲:۲۴
        سلام سمانه جان
        تشکر میکنم از اینکه این سروده رو خوندید
        عدم انسجام معنایی در اون بیت از ضعف من بوده که نتونستم
        این ارتباط رو برقرار کنم
        امیدوارم درکار بعدی جبران کنم
        یا لااقل بتونم اینو ویرایش کنم
        بازم ممنون دوست عزیزم خندانک
        حسن بذرگری(آیین نیشابوری)
        سه شنبه ۱۵ تير ۱۳۹۵ ۱۰:۱۷
        خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        سه شنبه ۱۵ تير ۱۳۹۵ ۱۲:۱۵
        حالا که قلبت کشتی نوح است ومن دریا

        ای کاش طوفانی شوم توناخدا باشی
        ...........
        شما بین دریا و کشتی کدام را غالب میدانید
        بنده دریا را وسیعتر و پر اهمیت تر میدانم در مناجات عاشقانه معمولا معشوق را بالا میبرند نه خود را
        یک پرسش .ناخدا بودن به درد کشتی میخورد نه دریا و برای دریا که طوفانی میشود ناخدای کشتی هرکه باشد فرق نمیکند و این کشتی است که مهم است که ناخدایش چه کسی است.
        من فکر میکنم اتصال معانی در تشبیهات غزلتان کمی نیاز به بازنگری دارد.از این ابیات باز هم در شعر شما هست خندانک
        و زیبا بود . خندانک

        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6