دوشنبه ۲۴ ارديبهشت
|
|
از گوشی
به گوش دیگر
به ناشنوایی ام باختم
تو را...
|
|
|
|
|
فکروخیال بین خواب و بیداری...
عجیب دیوانه کننده است
|
|
|
|
|
آنقَدَر دُورِ تو گشتم تا سر من گیج رفت
گشت دنیا دورِ من، اما سر من گیج رفت
احمدصیفوری
|
|
|
|
|
"بهاي أدمی بهشت است، ارزان نفروشیم"
هبوط به بهای از کف رفتنِ بهشت،واقع گشت،
چنانکه جنابان حوا و آد
|
|
|
|
|
نفرین به مرگِ در کمین ، نفرین به اسرار زمین
نفرین به اشکِ عاشق و ، نفرین به سر تا پای کین
نفرین به
|
|
|
|
|
لب شیرین سخن و چالِ زنخدان دلارام
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧 دکلمه : بانو هستی احمدی🪴
|
|
|
|
|
بیهوده مزن پر که پرواز حرام است
اصلا بخدا بعد تو آواز حرام است
|
|
|
|
|
تو مرا می نویسی و،
من آنهمه نوشته های خوبت را ،
مرورمیکنم
|
|
|
|
|
آنکه بینی که به تو سر گران میدارد
بینه ی زخم و کسالت دگران میدارد
انکه پیر است در جوانی،در ج
|
|
|
|
|
نور گشته سر به سر از ورای آن قمر
حال خورشیدم شده نور مَه گشته ثمر
نور در نورم
|
|
|
|
|
به یادگار می گذارمت!
هم چون
ثریا...!!
شاید"
آمدی
ج
|
|
|
|
|
در درون یخ من مهر تو فریاد...
|
|
|
|
|
غافل ایم از تو خدایا عفو کن
|
|
|
|
|
رمانم بگو
در سایههای پردههای تاریک شب، نگاهم به او معلق شد.
خیره شدم در این غریبهای که از هی
|
|
|
|
|
یه شب دلم لک زده بود
تورو به آغوش بکشم...
|
|
|
|
|
پروانه ای خفته بر ناف سیب، هر شب خواب صلح انسان را می بیند...
|
|
|
|
|
تاریخچه ی فلسطین از ابتدا تا کنون، در این شعر به اختصار بیان شده است.
|
|
|
|
|
دیوانۀ آن طرزِ نگاهم که تو داری
|
|
|
|
|
مرا ز پارگیه پیرهنت باکی نیست....
|
|
|
|
|
با که گویم که به دل درد شکوفا شده است؟.
|
|
|
|
|
تمام کلمات
طلای نابی ست...
|
|
|
|
|
منزلم خالی ز هر پیمانه ای...
|
|
|
|
|
تابه احقاق حقمان راکه مسلَّم بود.
در استنتاج خلافِ.آنچه ماپنداشتیم..
|
|
|
|
|
از پنجره قار قار میآید باز
|
|
|
|
|
امامزاده شاهچراغ علیه السلام
|
|
|
|
|
تمام شعر های من احساسی ودل افسردگی سروده شده
|
|
|
|
|
بی سبب نیست ازوقتی تو آمدی ،
واژه ها تلخند
|
|
|
|
|
....مصدر هستی....
از دام می فروشان ساقی حذر نباشد
جامی که می تراود جام هنر نباشد
در خمام مستی
|
|
|
|
|
آینه کدر شد
آنقدر که ندیدنت را آه کشید
|
|
|
|
|
دیدی دلا که قسمت ما ، یار با وفا، نشد
|
|
|
|
|
برای رفع دلتنگی کمی مهر بغل لطفن
به تنهایی گرفتارم بگو یک راه حل لطفن
|
|
|
|
|
من از این سایه های روی این دیوار بیزارم
من از بوییدن یاس و گلی تب دار بیزارم
|
|
|
|
|
زده زیبا رخِ تو ، نقش بر این قاب وجودم
آن وجودی که ز جودت ، همه ی بود و نبودم
|
|
|
|
|
حیف چشمان قشنگت ، جنگ را دید
این همه بی عدلی و کفر جهان را دید
قلب تو گنجایش زخم های کاری را ندارد
|
|
|
|
|
دریای غمت ساحل آرام ندارد
طوفانزده ی عشق سرانجام ندارد
چون زورق سرگشتهٔ امواج حوادث
حیرانم و
|
|
|
|
|
از ساز تو اعجاز نشستهست به جان
|
|
|
|
|
خانه ات آباد نخواستیم خانه آباد کردنت
|
|
|
|
|
برای مُردن در انتظارم اَجل کجایی...
|
|
|
|
|
کرد شادی را به اعماق دلم تبعید و رفت
|
|
|
|
|
تا آمدم، ز مرز وجودم گذر کنم
چشمان آشنای نگاری، مرا ربود
بندِ قرارِ حال مرا از خودم گرفت
گردِ غم
|
|
|
|
|
آن کس که اتکای به مردم نمیکند
خود را میان موج بلا گم نمیکند
|
|
|
|
|
دل مبادا خسته و سر در گریبانش کنی
درد دل با اهل دل بنشین که درمانی کنی
با دل افتاده از عشق و محبت
|
|
|
|
|
بازار من این سرای نازک دل من
با زار مزن ورای نازک دل من
بیزار تو گر ز دار دنیا بشدی
یک ناز بخر بر
|
|
|
|
|
به تو فکر می کنم
به تو و همه ی حرف هایِ ساده یِ سخت؛
|
|
|
|
|
چه تصویری میبینم عشقم از تو
یه تصویری که هیچ در باورم نیس
|
|
|
|
|
نمی افتد ز دست هامان سنگ
رمی شیطان هنوز پابرجاست
|
|
|
|
|
تا کی دلم با حسرتت در جنگ باشد
|
|
|
|
|
آب در کوزه و ما گرد جهان می گشتیم
یار در خانه ی دل کرده شهیدم ای عشق
|
|
|
|
|
پاییز منم!
مهر درونم جاری ست...
|
|
|
|
|
ای که در جان شده ای دلبر. چون ماه بیا
هر زمان شد دل تو چون غم جانکاه بیا
|
|
|
|
|
....توپ افطار.....
مادرم
مگر اذان شده است
گویا ماه رمضان شده است
بابا که صبحانه سیری خورد
مگ
|
|
|
|
|
عصرهای جمعه دلچسب است اگر
با تو یک دم چای و عصرانه خورم
چای قند پهلو هم نمیخواهم اگر
|
|
|
|
|
ابوالقاسم کریمی
ورامین
19/مهر/1399
|
|
|
|
|
بارها گفته ام و بار دگر می گویم
من تو را از دل و جان در همه جا می جویم
|
|
|
|
|
ترازوی غمت افتاده روی شانه های من
|
|
|
|
|
ارابه میتازد در نور
از برکه هنوز می آید ،
صدای غورغور
|
|
|
مجموع ۱۲۴۰۶۲ پست فعال در ۱۵۵۱ صفحه |