یه شب دلم لک زده بود
تورو به آغوش بکشم
حتی واسه یه ثانیه ناز چشاتو بکشم
گمون کنم بی فایدست
باید روی دلتنگی هام یه خط باطل بکشم
نداشتن آغوشتو
به خواب ،، غصه میبرم
خواب میبینم که مهمون امام رضام
نشسته بودم به دعا
گوشه ایون طلا
گل پسرم ،، توزنگ زدی
گفتی سلام ،، گفتی دارم واست پیام
گفتم بگو تا بزارم روی چشام
گفتی پدر ،، دارم میام
بغصم گرفت در نیومد دیگه صدام
دست خودم نبود از روی ذوق
امون نمیداد گریه هام
تا که بگم من حرم امام رضام
رو به حرم خیره به گنبده طلا
گفتم بهت گل پسرم
هر حاجتی داری بگو
تا که بده امام رضا
گفتی که من حاجت روام
تو باشی هیچی نمیخوام
گفتی بهم سالها میشه که خادم امام رضام
منم یه روز مهمون بودم
شب که میشد موقع خواب
از بی کسی خواب میدیدم کناره گنبده طلام
چشم انتظار ، دل بی قرار تا تو بیای
هر چی که بود یه خواب معمولی نبود
تا که دیدیم همدیگرو سره قرار
غوغای شد توی حرم
وسط ایون طلا
تا پریدیم آغوش هم
رضا دهقانی آمور
بسیار زیبا و دلنشین بود
متفاوت