دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
|
|
آغوشت محبت
گلی بشنید آوای فـــغـــــان را
بیاری خواند امــــیر آسمانرا
بنا بنهاد در ب
|
|
|
|
|
باز هم آمده ای جنبل و جادو بکنی
|
|
|
|
|
و قرعه خورد به نام تو در اواخر دی.....
|
|
|
|
|
مغاکی... ست، میانِ
دادن
و
ستاندن !
|
|
|
|
|
درانتظار آمدنت
چشمانم را
بهدرقلابکردهام
|
|
|
|
|
تنگ بلورین هست ماهی را خاطرخواه
نمی داند مانده ماهی در حسرت دریا
غناری کنج قفس در رویای بوستان
|
|
|
|
|
هر شب
با خود می برد مرا،
سیال خیالت
و من عروس دریای آغوشت
می شوم
|
|
|
|
|
دلا تا کی نشینی در غم عمر...
|
|
|
|
|
تو را زود داشتن هم دیر است...
|
|
|
|
|
یادت می آید در مقابلم مردان مخنث ،
حلقه های خود را طاق می زدند ؟؟
|
|
|
|
|
چشمانت مثنوی هفتاد من
لبانت غزل....
|
|
|
|
|
دیگه خیالم راحته دست تورواون میگیره
رفتی وباز بهونتو این دل داغون میگیره...
|
|
|
|
|
از کوی تو افسرده و بیزار می روم
|
|
|
|
|
چه طنین انداز است. . .
صوت گرم پدرم. . .
خنده های مادرم. . .
|
|
|
|
|
از دور نزدیکم بهت
مثل یه سایه پشت سر
از خواب می سازم برات
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
کم وکیف هوا بسکه حال تکراریست...............
|
|
|
|
|
گوسپندان بی علف!بی آب! تاکی ساکت وبی اعتراضند؟
|
|
|
|
|
باران بهانه ی خوبی است
تا به خیابان بزنی
و اندکی دیوانگی کنی
دیوانگی های هرکس میتواند مدل خاص خ
|
|
|
|
|
اکنون تو با ملک شهرآشوب
شهر را به آشوب کشیده ای
|
|
|
|
|
قدم می زنی
میان غباری از خاطراتم
مبهوت و گنگ
صدایی نیست ...
|
|
|
|
|
بیا که تاتونیایی غزل بد آهنگ است
برای عطر حضورت دل غزل تنگ است
|
|
|
|
|
فکرو مثل بازی آيينه نیست
آینه در وصف خودش دیدنی است
|
|
|
|
|
شدم
آن ابر
دويدم
به هواي...
|
|
|
|
|
تو این سرمای پاییزی
بیا تو صورتم ها کن
|
|
|
|
|
حالم شبیه مرده دلتنگی است
که سالها زندگی کرد
اما کسی را
دلتنگ نکرد
علی رفیعی
|
|
|
|
|
بکن با من مدارا
مرا کن غرق آغوش
صدا کن نام من را
منم پا تا به سر گوش
|
|
|
|
|
مرگ می تواند
یک فرشته باشد
وقتی اسم یک زن است
اشکان ملک پور
|
|
|
|
|
اشك مرا به نام تو پيوند مي زنند
|
|
|
|
|
درغربت این فصل غم آلوده پاییز
|
|
|
|
|
من امدم باور نکن مرداب ها را
سردی دستان پر از ظلم بدان را
|
|
|
|
|
بعد بم ، زلزله ها قاتل رفسنجانند
چه گسلهای بدی پهنه ی کرمان دارد
|
|
|
|
|
شعر سر بر کردنِ بغض من است
|
|
|
|
|
چی تو چشمای توعه دیونه انقد خاصه
که منو اینجور مات اون نگاهت میکنه
|
|
|
|
|
قمار ژرف
پرده ی شرم را زخود بردارو با من حرف بزن
دیگرش بگذار هرچی است یکی را صرف بزن
آسمان شو در
|
|
|
|
|
لبتبهترزانگوراستبانو
دلتازایندلمدوراستبانو
|
|
|
|
|
هر گاه كه از چشم تو اشك آمد و افتاد
من زير رخ چاه زنخدان تو بودم
|
|
|
|
|
ببینید فصل تگرگ ،
چگونه سرسلسله ی درختان صدر را ،
به جشن حنابندان دعوت کرده است .
|
|
|
|
|
سرود میلاد امام حسن عسکری
|
|
|
|
|
چادرم را بر سرم کردی و رفتی از برم
روی سوی دوست کردی تا روی سوی حرم
رفتی و گشتی نگهبان حرم آسوده د
|
|
|
|
|
گرفته سوز سر ما كشور جان را
بخوان حال من و ناخوانده مهم�
|
|
|
|
|
چقدر دلتنگ عطر غزل های تو ام
|
|
|
|
|
نه سونامی می آمد
نه زلزله
...
|
|
|
|
|
قفسی کشته تنم !
من پرم از کلمه .
شوق پرواز همان هاست که من در جوشم .
اما تو کلیدی داریی !
که قفل
|
|
|
|
|
من شاعر شعرهای خط خورده ام...
|
|
|
|
|
یه دختر تو تراست روبرویی
یه شال سبز و هر روز میتکونه....
|
|
|
|
|
کِی بـه پـایـان می رسـد، افسـانه ی دَردو فراق.........
|
|
|
|
|
دلبرا سوختی دلم خاکسترش بر باد کن
عشق شیرینت بکام ما چنان فرهاد کن
|
|
|
|
|
سنگ اگر آیینه ی قر آن شود میبوسمش
خاک اگر خاک گل ایمان شود میبوسمش
|
|
|
|
|
سخن سهراب را بار دگر. . .
این چنین سخت بگوشی دانی!
|
|
|
|
|
چه گویی، چه خواهی چرا بی قراری؟
ازین چرخ گردون بعید است یاری
دمی پا به حیرت گذاری، فدایت...
|
|
|
|
|
دخمه های گرم
ملحفه های سپید
لکه های خون
سقط شد
اخلاق
|
|
|
|
|
گل نمی روید در آن باغی که باشد شوره زار ..
|
|
|
|
|
رو به آغوش تو راه پر کشیدن را نبست
آن همه سنگی که بر روی پر و بالم نشست
هرکدام از زخم هایم
|
|
|
|
|
تقدیم به حضرت فاطمه سلام الله علیها
|
|
|
|
|
شگفتا کار دنیا پاک عوض شد حساب گردش افلاک عوض شد
طلا افتاد بر خاک از تظاهر
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۹۸ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |