جمعه ۷ ارديبهشت
|
|
بگذار با صفای تو من زندگی کنم....
|
|
|
|
|
میان من واین همه
بغض پرواز
|
|
|
|
|
عشق مولا آمد و شبهای تارم شد سپید
بعد از آن لحظه ، همه ساعات من گردید عید
|
|
|
|
|
در من جنازه بیماری است
با دست های زخمی و آلوده
با پاهای دراز در خون و
با چشم های بسته و آسو
|
|
|
|
|
بیـــا بگذر از این شهرِ پر از دود و پر از آتـــش...
|
|
|
|
|
مرواريد نگاهت
با يک پلک زدن
در صدفِ خيالِ من
مي افتد
|
|
|
|
|
تو آرزوی منی، تو کلید گم شده ی
تمام مسئله های پر از معمایی
من از تمام جهان دلخوشی ندارم وتو
...
|
|
|
|
|
ریشه ی بارش این اشک فقط اولاد است...
بخدا خیر نبیند به جهان، آنکه بسوزاند ، دل مادر را
|
|
|
|
|
درجوانیبوسههای شببخیرتگرمبود
مزهآنبوسههادیگر زیادمرفتهاست
|
|
|
|
|
دل به دام افتاد و من در دام دل...
|
|
|
|
|
میبرند با تبر ...ش،
نفس یاسها و لالهها... را
و میدمند در شیپور توجیه،
پاکی ...لقِ
شا
|
|
|
|
|
شعرهایم کمی درد دارند
امروز لبخند به لب ندارند
|
|
|
|
|
در تقابل بـا آیینه هــا رو به رویــم مـکن
من شرم دارم از خویشتن بی آبرویم مــکن
|
|
|
|
|
..................................
|
|
|
|
|
امروز سر از خاك بيرون آورده
جوانه ی بالهای حق طلبی
تا آزادی پروازم را پس بگيرم
|
|
|
|
|
آرام رسیده ام به این اطمینان
|
|
|
|
|
رنگ موی تو رنگ نارنجی چشم تو چشم دختر چینی
آمدم عصر جمعه دیدارت دست تو چای وقهوه وسینی
مادرت گفت ک
|
|
|
|
|
بابا نان
بابا نان
دغدغه یتیمان
|
|
|
|
|
یاد آن روزا بخیر
یاد روزی که کنارت بودهام
|
|
|
|
|
گفتم که هرچه بوده فراموش من شده
|
|
|
|
|
می خواستم
به تو فکر کنم....
|
|
|
|
|
الا بذکـــــــرعلی تطمئـــــــن قلـــــــوب
فقط که سنگ علی را ب سینه شیعه بکوب
|
|
|
|
|
اینجا پاییز است
و صدایی که می شنوید
|
|
|
|
|
تا،کوس رحیل مصطفی راصلازدند.
|
|
|
|
|
یارب ببین دنیای عاشق سوت و کور است
از قلب مجنون تا دل لیلا چه دور است
|
|
|
|
|
من مقیم کشور عشقم که سلطانش شدم
یاررا نادیده ام ؛ عاشق فراوانش شدم
|
|
|
|
|
ذکر کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در شب شهادت ایشان
|
|
|
|
|
رخ رویایی ات را دوست دارم
دل دریایی ات را دوست دارم
برای فتح دل جنگیدنت را
وبی پروایی ات
|
|
|
|
|
پاییز یعنی ...
ارزوهای خاموش شده ی دختری
|
|
|
|
|
شنیدم ضامن آهو تو هستی
از این رو آمدم آری به مشهد
|
|
|
|
|
کودکیهامانچهشیزین بودباآنبوسهها
خوبمیدانیعزیزم قابلتکرارنیست
|
|
|
|
|
اين روزها توي تمام 🏥داروخانه هاي شهر
دنبال يه خشاب 💊قرص عشق خشك كن
ميگردم
كه هر ٨ساعت 🕰بخورم تا
|
|
|
|
|
ترا
من
از خودم بیرون کرد
--
تردید
به یقین
حاشا نکرد
سنگینی مرا
بعد از
رفتن تو!
|
|
|
|
|
اگر در جامعه رگی مانده باشد
سرسرنگهای عفونی
برای هجمه آماده هستند .
|
|
|
|
|
چو خود پیاله ندارم جز این شراب دگر
|
|
|
|
|
بهرمردنحاضرم
شمشیرراآمادهکن
|
|
|
|
|
بسوز ای دل از این هجران، که درد عشق٬ شیرین است
خودم اینجا... دلم آنجا... تمام درد عشق این است
|
|
|
|
|
دربیانقدر دانی از شریک و همراه زندگی که پا به پای شریک دیگرش مسبر زندگی را طی میکند
|
|
|
|
|
........................
بی شک خواهی دید ..!
|
|
|
|
|
زمستان هم می دانست آدم از سرمای بیش از حد یخ میزند که سوز و سرمای نوبرانه اش را گردن آویز پاییز کرد
|
|
|
|
|
کوروش برخیز و ببین چند لایک داری
برخیز ببین در مرز و بومت خاک داری
|
|
|
|
|
در سینۀ سیمین تو قلبی چو زر است
|
|
|
|
|
زندگی
خیس شدن خاطره ای پنهان است
زیرچتری
که آویخته از آن
ابر نگاهی مبهم
|
|
|
|
|
مرد باش و مرکبت را ساز کن
یک سفر تا خویشتن آغاز کن
|
|
|
|
|
مرثیه خوان هزار مرگ می شوم
از حقیقتی چون
فقر و ناداری
|
|
|
|
|
به شیرینیِ تو ندارم کسی مثه قهوه ی تلخِ تُرکَن همه
|
|
|
|
|
برای چاره دردم نه نسخه و نه پزشک!!
به جای آن بشو این بار ،مبتلای خودم
گناه میکند هرکس به تو
|
|
|
|
|
ترفند شیرین
تـــوباور کن به خداونــــد هست عاشق پاکت نـــژند
بس کن دیگر قهر و تر
|
|
|
|
|
در من عقابی خفته است
پنهان شده در سینه ام
دائم درونم مپرد
انگار دارد کینه ام
|
|
|
|
|
روح تعا ون نیست در این جمع خسته
چون شد چرا ایمانتان از هم گسسته
|
|
|
|
|
به باورنگاه
از پشت پلک اشیاء
|
|
|
|
|
شامگاه خزان
مزرعه ی رنگ ها
مترسک و کلاغ
-----
۲
می تابد
آرام
ناپدید می شود
آسان
کرم شب ت
|
|
|
|
|
خواستم شاد شوم قصه ی هجران نگذاشت
خواستم غم بخورم شادی دوستان نگذاشت
|
|
|
|
|
همیشه از خود می پرسیدم
بهر چه پا به گیتی نهاده ام
چرا باید یک روز بیایم
و روز دگر
میان انبوهی از
|
|
|
|
|
جانا نشد ز راه محبت گذر کنی خاموشی سیاه شبم را سحر کنی
|
|
|
|
|
گرچه در مردانگی والاتری
در عطوفت ، مهربانی ، مادری
|
|
|
|
|
صبحدم ازباغ سحرتادم درگاه بهشت
قد یک پنجره راز و مدداز آنچه نوشت
|
|
|
|
|
این چه دردی است خدایا تو به انسان دادی
|
|
|
|
|
حــــامیِ غمزده را ٬ در این وضـــع
شعرِنابیچوشِکَرنیستکهنیست
|
|
|
|
|
عصا دست پیر من و رد نکن
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
آغاز تو
پایان هر چه زمستان و زندگیست
دستهایت را به من بده
شاید درختهای تناور
قبل از دمید
|
|
|
|
|
ماه در هاله ای از مه چه تماشایی است /
نو عروسی شده با تور سپیدی بر سر /
علی رفیعی وردنجانی
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۷ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |