جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر سيده فاطمه سيدپور (سپيده)
آخرین اشعار ناب سيده فاطمه سيدپور (سپيده)
|
مرواريد نگاهت
با يک پلک زدن
در صدفِ خيالِ من
مي افتد
________////////////___________
باران
صدايِ آوازکي
از بي ريا ترين خاطره
که با نجابت عشق
بر سقفِ انتظار
مي چکد
تا تنِ سردِ دلتنگي
بهانه بگيرد
______________________________ به آسمان نگاه مي کنم
در صميميت واژه ها
غرق مي شوم
چقدر دلگير است
هوايي که
به نا مهربانيِ پنجره ها
آغشته است
و من از دور
در انتظار گشودن آن
نشسته ام
چقدر دلگير است...
___________////////____////____
گاهي سکوت مي کني
تا قلبي نشکند
گاهي دور مي شوي
تا بماني،فراموش نشوي
و چه زيباست
گه گاهي
زندگي را بسپاريم
به يک گاهي!
تا زمان را به چالش بکشد
و به شناخت انسان برسيم!
______________///_______/////__
در دنياي ما
آرزو
معناي رسيدن است
ولي هر رسيدن
آرزو نيست
گاهي
ظلم چشيدن است!
_______________//////__//_____/
پرواز کرد
از پرچين شکست
تاب آغاز نداشت
عشق آمد
معجزه کرد
________/////___/__//////////__
رازدار ترين فصل
پاييز است
از آشنايي ها تا بدرودها
همه را روي سنگ فرش
برگ هايش ديده است!
در چهره ي زردگونه اش
صبري نهفته است
که بي صدا
به پايان جهان مي گريد!
پ.ن
من يقين دارم
خلقت انسان
فصل پاييز بود!
__________/////____/_/___///_//
يک لحظه سکوت از من!
يک جهان حرف از تو!
مي شود گاهي ،
جاي من بنشيني!؟...
______/////_///_///////_______
يادت هست
که بال هايم شکست؟!
چه بي پروا
هنوز پرواز مي کنم!
ديگر نشانه از من
تو آسوده بزن
امشب تير به خطا نمي رود!
جانم را بگير
جسم بي روح ،مرگ نمي فهمد!...
_________//////___/////________
سکوت را چشيده ام
مثل ليمو ،اول شيرين است
بعد که مزه مزه ميکني
کام زندگي ات،تلخ مي شود!
________/////_____///////_____
باران يعني
زير آسمان
من باشم
تو باشي
ناگهان رعدوبرق بيايد
و من با دروغ ترين تظاهر
بلرزم!
و تو مرا در آغوش بگيري!
به همين سادگي!
باران يعني همين!
_____////______/_//////_/__/___
حرف سفرت که مي شود
تن تنهايي ام، گر مي گيرد!
باز بايد بروي
باز بايد...
انتظار را ورق بزنم!
______________//////____////___
دلتنگي
فاصله ي ميان
دو ستاره ايست
که ناخواسته
به يک نقطه از آسمان
تن داده اند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیارزیبا وبااحساس بودنازنین