جمعه ۶ مهر
|
|
تو تمام واژه های زیبایی ...
|
|
|
|
|
هزار دوشیزه ی آبی از شهر رفتند
هزار دوشیزه ی آبی زیرِآوار ماندند
در بسترِ خونینِ خود آرمیده ام
زم
|
|
|
|
|
میان خانه ی دل خفته است ماه...
|
|
|
|
|
درین کویر پُرسراب
و این دیار بیشراب،
درین دخمۀ درد و
درین ویرانۀ سرد،
درین زندانِ بیاحساسِ...
|
|
|
|
|
مستقبل اندوهم چون حال تو بود آری
ماضی همه عادت شد، از عشق بریدم من
|
|
|
|
|
زن در تکاپوی فهمیده شدن
در این زمان ........
|
|
|
|
|
سيگار لعنتي را
دود كن بر هوا
|
|
|
|
|
مدتی عالم ذری چها کردم خدا را آنجا صدا کردم
|
|
|
|
|
تشنه بودم من و لعل لب تو دریا بود
|
|
|
|
|
مرا با کاسبان سفله کاری نیست هیهات
مرام گزمه های مست یاری نیست هیهات
نگارم نقش بسته بر همه اجز
|
|
|
|
|
سرود میلاد حضرت مهدی،ساقیا
|
|
|
|
|
به هر کجا نظر کنم
چه تکیه گاه و شانه ای
|
|
|
|
|
دوباره ارغوان و شقایق شکفته میگردد
دوباره از پی نرگس انار میآید
|
|
|
|
|
همبسته می شوند
عقب ماندگان ذهنی کاسب
در غارت همواره ی ستم...
|
|
|
|
|
تو افتخار من و من هم افتخار تو ام
.......
|
|
|
|
|
زبانمان را به صلیب کشیده اند....
همه چیزمان را به پای فریب کشیده اند...
|
|
|
|
|
بی تو من برگشته بودم سمت منزلگاه خویش ...
|
|
|
|
|
او میتواند متلکها را معنا کند
|
|
|
|
|
او برایمان در تمام شبهای غُربتش
خاطرات تنهایی را تعریف می کند
|
|
|
|
|
کی می رسد آن روز ؛ بیاید خبر تو
ای کاش بمیری و نماند اثر تو
اشک تو شبیه است به خندیدن تمساح
از چش
|
|
|
|
|
حرام کردم بر خودم
هر آنچه لذت چشم های تو را داشت
در اوج احتیاج
پشت پا زدم خواستن را
|
|
|
|
|
گیراترین شراب جهان در نگاه توست
کفر و جنون و مستی ما از گناه توست
تلفیق شعر حافظ و خواب و ستار
|
|
|
|
|
دیگرگذشتمازاینشعروشاعری
|
|
|
|
|
وقتي احساس غريبي، به دلم رو میاره
|
|
|
|
|
شده از آتش ِ آتشکده آزرده شوی
|
|
|
|
|
باران اگر نبارد در کوچه های این دل
من خاک کوچه ام را با گریه میکنم گل
|
|
|
|
|
زندگی بی تو برایم هیچ است
ای که عشقت به دلم یک دنیاست
خواب دیدم که تو سهمم هستی
آه این قصه فقط یک
|
|
|
|
|
بگذار باتو نیم شبی گفتگو کنم
صورت به آب دیده بشویم وضو کنم
|
|
|
|
|
ای باران روشنی!
نغمه ی تر دیدنی!
تو شعر منی !
از نگاه نو
بیرون می زنی
بیت بیت ، آویزمژگان ،
|
|
|
|
|
عشق آنست که جانمایه ی تمکین دارد
|
|
|
|
|
تنها شب سیاه پوشید و عزا گرفت
|
|
|
|
|
بیا روزی به زیر بارش بارانی ازعشق
|
|
|
|
|
یاد باد آنکه مرا برد ز یاد....
|
|
|
|
|
خوابهای سبزم
در شب فاصله
همه
ارزانی تو باد
|
|
|
|
|
مثنوی آذری زبان
تقدیم مولاحسین (ع)
|
|
|
|
|
از چراغ قرمز این زنده گی رد می شوم
اعتراض وحشی یک بوق ممتد می شوم
خاطراتت را نمی خواهم بگیرش ا
|
|
|
|
|
نمی شود به اعتبارموهای کُرنلی و یقه ی باز ...
|
|
|
|
|
همیشه سهم خودت را به بنده بخشیدی
مگر تو از من بیچاره، خیر هم دیدی؟
هزار مرتبه خود را به خواب بای
|
|
|
|
|
انتظارى كشم از قامت بيتاى خليل
|
|
|
|
|
میخواهم تا ابد زنده بمانم... ...
|
|
|
|
|
تقدیم به همه ی پدرهایی که رفتند و فقط داغشان بردلها مانده است
|
|
|
|
|
در این شب ها که حتی باد هم از نام خود هردم گریزان است...
|
|
|
|
|
وقتی
دروغ در چشمانت
دودو می زند...
|
|
|
|
|
کودتاکردیمرابرباددادیبیوفا
|
|
|
|
|
عمریست کشیدم من دوسیب در قهوه خانه
|
|
|
|
|
ای گاوهای آسمانی...!
شیر هایتان را رها کنید
اینجا قدیسی، میان رویای خارپشتی خلیده است
بفرمایی
|
|
|
|
|
💔قــــــــلم صــــــــاف💔 :
👣قــــــــلم صــــــــــــاف:میروم
ای همه هستی من با خود
|
|
|
|
|
حالم مثه سلول زندانه
صبح پر از اعدام و باروتم
با هر عصایی معجزه کردم
با سوت داور بی هوا شوت
|
|
|
|
|
(( پری ))
یاد آن خورشید تابستان گرم / در کنار ساحل و شنهای نرم
|
|
|
|
|
هر چه سعیم بود کردم
میل تو ارضا نشد
|
|
|
|
|
فکر اندک بهتر از یک عمر بی تدبیری است ..
|
|
|
|
|
...شدم یکتا پرست ِ بت پرستی
|
|
|
|
|
عشق حامیهمهجانقلِمحافلشدهاست
شعرِ او زمزمهیمرغخوشالحانکِه شد
|
|
|
|
|
دنیا که تلخ می شود
تو غمگینی..
|
|
|
|
|
زخمی تازه بر روی زخمهای کهنه
|
|
|
|
|
من با تمام زنانگی ام.....
|
|
|
|
|
شبی دیگر بدون ِ بوسه های یار
قدم آهسته هی در خواب و بیداری
درون کوچه ی بن بست
کنار تیرک چوبی
نسش
|
|
|
|
|
بااینهمهستمکهتوکردیبهایندلم
|
|
|
|
|
آمدی خنجر خود را به نگاهم بزنی
تا شبی یک تنه بر قلب سپاهم بزنی
|
|
|
|
|
تو اي عشق آمدي كه جان بدهي
و براي جهانمان امان بدهي
و تو اي مرد آمدي كه گريه كنم
و نشد را
|
|
|
|
|
وجدان گرگها نیز پُرخروش
زین همه خنجر و فریب شبان،
زین همه تازهْلالههای
سربریدۀ دوران...
|
|
|
|
|
من زخمیِ برداشتهایِ سطحیِ شهرم
مجروحم از آوارِ سنگینِ قصاصی تلخ
|
|
|
|
|
بر لب رودی نشستم یکدمی
خیره گردیدم بجریانش همی
|
|
|
|
|
دلگیرم از تبانیِ این حِزبِ بادها ؛
از بویِ گندِ سَفسَطه در انتقادها ...
|
|
|
|
|
هر كس به رهى ما هم به رهيم
گه سر به هوا گه سر برهيم
|
|
|
|
|
سحر چشمان تو جادوگر قعار مرا جادو کرد.
همچو طوفان مرا زیر و دلم را رو کرد.
و اندر آن حالت م
|
|
|
|
|
سبک پاکستانی سرود میلاد حضرت مهدی
|
|
|
|
|
آهسته تر
کنار ثانیه های دلتنگی من گذر کن
|
|
|
مجموع ۱۲۶۹۰۰ پست فعال در ۱۵۸۷ صفحه |