چهارشنبه ۴ مهر
|
|
صنما با چه زبانی من تو را خوانم و آیی...
|
|
|
|
|
مرغی که اسیر تو شود بال چه خواهد
زین رو نه پریدیم و نه جَستیم و رستیم
|
|
|
|
|
پنهان ز نگاهم شده ای یار ، چرا / در فکر توام ، خفته و بیدار ، چرا
|
|
|
|
|
من با قلم به تنهایی
دوره کردم تمام خاطراتم را
من با قلم به تنهایی
زنده و دلخوشم
همچنان آواز سرمی
|
|
|
|
|
درون کوچه ی خلوت شدم گریان، به یاد تو
چه بی تابانه پرسه می زنم این سان ، به یاد تو
...
|
|
|
|
|
موهای بی شانه میان باد و طوفانیم
|
|
|
|
|
نمی دانم چرا از لانه ی تو سر درآوردم . . .
|
|
|
|
|
السلام علیک یاابا عبد الله
خورشید بی غروب
خورشید تشنه
|
|
|
|
|
بوی بهار داری، از باغ ما تو بگذر
با لطف و مهربانی، پربار کن تو ما را
|
|
|
|
|
درصفم صف بی ریا
بی ریا انسانیم
راه دارم دردل وعرفانیم
خواستگاه م عشق میهن
عشق جان...
|
|
|
|
|
عطر دستان تو از بس که طراوت دارد
حس چشمان تو از بس که نجابت دارد
عمق هر حرف تو از بس که صداقت دارد
|
|
|
|
|
دم کرده ام
با کمی از شعر خود
مقداری آویشن و هل
با رایحه دلتنگی
در هوای سرد و یخبندان
|
|
|
|
|
آرزومه ای امیرم
یا تو کربلات بمیرم
|
|
|
|
|
تو برام تبلورِ یه حسِ عاشقانه ای
|
|
|
|
|
من کیستم یک آینه ، آتشْ تو مویت شانه کن /یک تارِ مو افتاد و من در حسرتِ لمسْ سوختم
|
|
|
|
|
گرچه گنگم به زبان سینه پر از فریادم
|
|
|
|
|
درد آهش تا ثریا رفته است!
|
|
|
|
|
من نگاهم در درون قلب تو بودست و هست
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧 دکلمه: بانو هستی احمدی💫
|
|
|
|
|
صد فاحشه به شهر و صد طفلِ بیپدر
لیکن که تار مویِ زنِ ماست بیعفاف!
|
|
|
|
|
یک نفر آمد همه رنجِ جهانم را گرفت
|
|
|
|
|
از ته دشت فروخفته به باد
صدای تاریخ در فراز و فرود است
رنج ما
رنج انسان
پایانی ندارد
دست بیدادگ
|
|
|
|
|
محونگاه تو شده این دل مبتلا بِهم
از تو جدا نمی شوم گر ز خودم رَهم رَهم
|
|
|
|
|
عشق تو شد آتش و من همچو دود
|
|
|
|
|
بی نقاب چون کودکان بازی کنی
مسلم گشت جان بخش جهان راضی کنی
|
|
|
|
|
وقتی که خودکارم از عشق از داغ جان می نویسد....
آبی است اما به رنگ خون روان می نویسد
|
|
|
|
|
❤️عشق آ که تو را ز سر بگیرم❤️
❤️در جان و به دل تو را پذیرم❤️
|
|
|
|
|
ماه من شدیُ بیخیالِ
سیاهیِ غم میشوم.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
یاخچی انسان یاخچی لیقدان یاخچی دیر
پیس آدام پیسدنده پیس اویناخچیدیر
|
|
|
|
|
پرسید اگه کسی که :کو؟
بگو که:نیست؛شدش سقط
یه چیز هل هلی بگو
بحثو بپیچونش فقط!
|
|
|
|
|
از تو دل کندم، دگر ناله نمیکنم
قصه ما شد تمام، ناله نمیکنم
تو که رفتی و با خود بردی عشق مرا
م
|
|
|
|
|
شکاندی شیشه زنگاری قلب سپیدم را
|
|
|
|
|
به تنهایی زدی لبخند و بگذشتی از این دریا...
|
|
|
|
|
خورشید با ناز و رقص، رخ نمود
پیشانی مرداد ماه، تبدار بود
زمین، پرالتهاب و پر شور
کودکی بی کفش، می
|
|
|
|
|
تو در من زاده و ایجاد گشتی باورش سخت است
تو جام و باده و میلاد گشتی باورش سخت است
|
|
|
|
|
بهشت در زیر پای مادران است
که هر یک مادری از جنس جان است
که کن تو افتخار ای زن تو جانی
که جان را
|
|
|
|
|
میترسیدم...
از قولش پشیمان شود!
|
|
|
|
|
می زنم بر سر دیوان غزل چوب حراج
|
|
|
|
|
در رزمی که ایجاد شد ،
بین سعید و مسعود
|
|
|
|
|
قدم بر جان من بگذار
منم طهران نشین بی خود از آشوب شهر آشوب چشمانت
|
|
|
|
|
حیاط خلوت ذهنم
حس خوب را میطلبد
وتمرکز برزیبایی را
عاشق خودم هستم
عاشق تر از پیش
در نهان خانه ی
|
|
|
|
|
برای خوب شعر گفتن؛
باید مستِ مست باشی
|
|
|
|
|
وطن! شرمنده ام دیگر توانی نیست... بدرود
|
|
|
|
|
داغی نبوده که در دل نداشتیم
|
|
|
|
|
برسد هر چه از خدا خیر است
|
|
|
|
|
چه سیمای
چه خوش قلبی
چه رنجی میکشد
این کت شلوار سفید
راستی راستی
انگار به تن اش
دوخته شده اس
|
|
|
|
|
عادت دیرینه ..؟
اگر قلبی مریده کینه داری .؟
دلی از جنس سنگی سینه داری
بلاشک از خدا باید بترسی
|
|
|
|
|
سایه از من نهراس راه یکیست
مقصد جاهل و آگاه یکیست
|
|
|
|
|
کاش از پیله برون آیم و تغییر کنم
|
|
|
|
|
شکوه باران
صلابت شکسته ابر بود
بر پهنای پرمعنای دشت
به پاس کدام ترنم پی سیرابی هرزه علف ها رفت
|
|
|
|
|
درپرتو عنایت زهرا و حیدریم
دلدادگان مکتب ناب پیمبریم
|
|
|
|
|
ور چه بودست ، ورچه چه باشد ورچه شد
جملگیست آئینه ی رفتار خود
|
|
|
|
|
تیرهکردن کرکسان اینآسمان صافرا
خونجگر کردن اینان پیر با انصاف را
|
|
|
|
|
گر تو مرا جانی، جانم به چه کار آید؟
|
|
|
|
|
من دلم پُر زخمه
تو به فکر دل یک عاشق دیوانه نباش
|
|
|
|
|
عاشق شده ی زلف تو ام، دام بهانه است
بر گرد تو میگردم و این بام بهانه است
|
|
|
|
|
معشوقه ی من !
ای صبح دل آرام !
تو چه بی نقصی
|
|
|
|
|
راه علم
سخت باشدره ما،مقصدودیدارکجاست
نور پیداست ولی طالبِ بیدار کجاست
جمله ذرات گواهند ، وَ م
|
|
|
|
|
_آی سرباز!!!
بگو مرزها به کار که آمدند؟!
|
|
|
|
|
پا گذارید به آرامش و دنیای کسی
|
|
|
مجموع ۱۲۶۸۶۶ پست فعال در ۱۵۸۶ صفحه |