پنجشنبه ۸ خرداد
|
|
ترسم آن وجه غریبانه ی ایران بشوم...
|
|
|
|
|
فقط یک کام
تا تمام شدن کوبا
|
|
|
|
|
عالم فناوبقا..حکیمانه فلسفی
عالمِ هستی فنا اندر فناست
راه حق روچون بقا اندر بقاست
این
|
|
|
|
|
✍️ ترانه سرا : م.مدهوش( یامور)🌹
|
|
|
|
|
*(قول دروغ)*
*******
تورا همرا ه او دیدم فغانم مرد در سینه/
فزود این غصّه هم
|
|
|
|
|
تاریکی را بالا آوردیم
و او بلعید
ما را...!
|
|
|
|
|
فردا که شد ازپیله چو پروانه درآیم
|
|
|
|
|
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
مبتلا گشتم و آغاز شدم
ته تردید جدا گشت جدا
شدی آن دلخوا
|
|
|
|
|
دیوانگی وجنون که آیین من است
|
|
|
|
|
اتفاقاً می روم تا لحظه ای باور کنی
|
|
|
|
|
**چگونه درد را دواست، ای افلاکین سرشت؟**
درد را چه کس خواند؟ چه درد خواند کس؟
|
|
|
|
|
شب تاریک است و چشمم به راه تو دوخته،
دلم بیقرار، در حسرت روی تو سوخته.
هوای عشق تو، در
|
|
|
|
|
مانند قناری از میله های قفس
|
|
|
|
|
عجب خاک سر کوی
تو قربان خیز است
دیدگان همه عالم به
تو باران خیز است
|
|
|
|
|
نشانه بود و نماد و نمود هر چه که بود
|
|
|
|
|
میل گناهی کن ..؟
بیا امشب در آغوشم تنم را پادشاهی کن
بنوش از جام احساسم به مستی هر چه خواهی کن
|
|
|
|
|
نقطه ی هر خدنگ من،سرخی پر ساز بده!
|
|
|
|
|
یاد باد ایام شور و جوانی
یاد باد روزگار خوش هم نوایی
یاد باد یاران اهل دل بی ادعا
یاد باد جشن و
|
|
|
|
|
می روی تو پا به پای قافله
در میان تیر و تیغ و سلسله
|
|
|
|
|
درگلستانِ خیالم جا گرفته یاد تو
جامِ قلبم بی مهابا میشود مرصادِ تو
|
|
|
|
|
گِئنه روحیم قوشی سیر ایله ییری آغجامشهدده
چوخ گوزل خاطیره لر واردی اوشاق لیقدان اُ کتده
|
|
|
|
|
صدای های و هوی گردبادی تند می آید
که می خواهد از این عالم بگیرد روح انسان را
فراوان می خورد بر
|
|
|
|
|
بیا که عاطفه خویی
تویی فقط دلخواه
|
|
|
|
|
میروی دست خدا همراه تو
شعر رمزدارتقدیم به گوینده محترم همکارعزیز خانم محبوبه دلاوری
|
|
|
|
|
آی عشق
دست از آزمودنم بردار!!!
|
|
|
|
|
نفس بریده و سر هم میان حلقهی دار
|
|
|
|
|
روح من خود را در این ویرانه ها گم کرده است
|
|
|
|
|
به دامانِ غزل هرشب زهجرانت پریشانم
|
|
|
|
|
و رسید، پنج نفسِ آخرِ عمر...
|
|
|
|
|
مرا با سوزِ دل هاْ از عشقْ تُحفه استْ شاید
که همدردیْ زِ هر خیزِشْ خودْ آن دلْ بیاراید
|
|
|
|
|
درسراپرده ی دل عشق به مولای علی پنهان است
عشق چون یوسف و.ا ین خانه ی دل کنعان است
|
|
|
|
|
تنم بوی خرناسه ی درندگان
بوی زوزه ی سگان شکاری می دهد
|
|
|
|
|
تنم درد تنت دارد ، نمی آیی چرا ؟
|
|
|
|
|
دل باغبان اقیانوسی بینم
غوطه ورزم غرق درونش
|
|
|
|
|
در فراز و فرود زندگی مثل همیشه در حال فرودم
بر تو دلدار قدیمی عرضِ سلام و عرضِ درودم
این تنها
|
|
|
|
|
عِشق، یعنی دیدَنَت تا به اَبَد/ یعنی عاشِق، شُدَنی بی مرز و حَد
عشق، یعنی در کِنارَت سَرخوشی/عِشق،
|
|
|
|
|
برای سین
شراب هم دگر مرا ز خود رها نمی کند
عذاب بندگی تن مرا رها نمی کند
|
|
|
|
|
نه گوزل شعر دیییسَن مهر و وفادان گوزلیم
اِئلَسین تانری سنی حیفظ بلادان گوزلیم
|
|
|
|
|
خودت هم خوب می دانی
که در عمق نگاهت
یک نهان دنیا
تو جان در جانچشمان خودت داری
نیاز جان .......
|
|
|
|
|
شاخ روئید برسرم ،
وقتی خندیدم توو آینه
ولی تصویرم توو آینه ،
گریه کرد
|
|
|
|
|
تا امدم بجونبم لانه کرد
تا امدم بخندم گلایه کرد
تا گفتم :چگونه انگونه چنین شدی
|
|
|
|
|
امشب ماه با رخوت بیشتری خواهد تابید
مهتاب ، پنجره ، اتاق ، تخت
و زنی دوستداشتنی کنار تخت خواب
با
|
|
|
|
|
یک غزل و يک رباعی از مهدی ملکی الف
|
|
|
|
|
آورد عشق را به دل من پدید و رفت
حال مرا به عشق خودش خوب دید و رفت
|
|
|
|
|
بد ذات بود کسی که نامش بشر است
سیبی که بود سرخ گهی تلخ تر است
|
|
|
|
|
طعم باران می دهد،
کوچه ها وقت بهار
عطر گل ها رنگ رنگ،
می نشیند هر قرار
|
|
|
|
|
دنبال تو می گردم، با دیدۀ گریانی
عشق تو زده آتش ،بر این دل توفانی
مشتی غزل و گریه در سینه نهان د
|
|
|
|
|
گشته آوازه ات بلند به جود و سخا
|
|
|
|
|
امشب اینجا باز باذان آمد و ، یادت بخیر
|
|
|
|
|
جنون در جام جانم کرد خانه...
|
|
|
|
|
روزی که بال پریدن عقاب بسته شد...
|
|
|
|
|
ای دلبر دردانه تو زیبای که بودی
یوسف شده در چاه زلیخای که بودی
|
|
|
|
|
جوانی گذشت
جوانیم گذشت
در برابر چشمان عاشق من
همچون گلی که دوران شکوفاییاش را پشت سر گذاشته باش
|
|
|
|
|
همچون اسبی چموش ،
می تاخت درمیان بیراهه
|
|
|
|
|
مرا در دل نیازی است بر چشمان مشکینیت
|
|
|
مجموع ۱۳۱۷۹۵ پست فعال در ۱۶۴۸ صفحه |