پنجشنبه ۱ آذر
اشعار دفتر شعرِ در خلوت روح الغزل شاعر شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
|
|
به روی شانه ات سر می گذارم
که امشب همچو ابری در بهارم
مرا آرام کن با حرف هایت
پناهی جز بغل ه
|
|
|
|
|
همچون طلوع خورشید زیبا و ناب هستی
دلتنگ می شوم من وقتی که خواب هستی
رویای واقعی و واقعیتی قشنگی
|
|
|
|
|
شبی که تا سحر بیدار ماندم
دل خود را خودم آری شکاندم
به یاد خاطرات و شعرهایم
غزل ها بر دل زخمی ب
|
|
|
|
|
لبانت دستهایت چشم هایت
دل انگیزند اری با صدایت
نگاهت خنده هایت وای من وای
پر از شعرند و من هم
|
|
|
|
|
تو تقدیر مرا تغییر دادی
ولی عشق خودت را دیر دادی
برای بوسه های نیمه شب ها
مرا با شعر و خون ، ت
|
|
|
|
|
مثل پاشیدن خون روی در و دیواری
سختی و موقع فریادزدن بیماری
جسم تو اتش محض است به غیر از این اس
|
|
|
|
|
چه نوروز غم انگیزیست امسال
بهار بی شجریان نیست خوشحال
هنوز آوازهای دلنوازش
برایم می شود پروا
|
|
|
|
|
🖤
پرکشید امروز ، رفت از پیش ما استاد جان
خسرو آواز ایران ، رفت یار مهربان
🖤
چیست زین بدتر
|
|
|
|
|
من شعر می شوم که تو شاید بخوانی ام
شاید که از وجود غمی وارهانی ام
روز و شبم به انتظار تو بگذشت
|
|
|
|
|
صدایت می دهد آرامش جان
همایون جان جان جان ایران
روانت پاک و اوایت بهشت است
سلامت باشی ای است
|
|
|
|
|
باز می خواهم در آغوشت بگریم جان جان
تا کمی آرام گیرد این دل بی یک امان
باز می خواهم بگریم بلکه
|
|
|
|
|
می تپی باز در این سینه و دل
می تپی باز در این قلب عزیز
که برایت همه دلتنگ تر از قافیه هاست
می ت
|
|
|
|
|
در لبش لاله های گلگون بود
عشق از شدتش چو مجنون بود
کس ندانست پشت پرده ی عشق
اتفاق دلش همایون
|
|
|
|
|
دفن شد زیر خاک عشق
کور شد به اسانی
کسی نبوئید روح آزرده اش را
که دیگر نبود و نبود
کسی نوازش
|
|
|
|
|
من از صدای شب
از صدای سوزناک شب
می دیدم
می دیدم وزیدن باد را
می شنیدم شنیدن درخت را
می بویی
|
|
|
|
|
من دلم تنگ است و غمگینم نمی دانم چرا
باز هم از آسمان استاره می چینم نمی دانم چرا
باز هم پشت سر
|
|
|
|
|
ای دلیل زندگانی ها بمان
خسرو آواز جان با ما بمان
گر نباشی مرده باشد جسم و روح
تا ابد سرمد در
|
|
|
|
|
مادر ای آسایش روح و روان
تا همیشه تا همیشه تو بمان
کس در این دنیا به حدت خوب نیست
خوب خوب خوب
|
|
|
|
|
تاثیر صدایت به دلم خوب و گواراست
آرامش آوا و صدایت همه زیباست
ان عشق نهان خفته به اندر دل لحن
|
|
|
|
|
هم معشوقه هست و هم عاشق ، وقتی که تمام مشکلات بر او می تازند با صبوری و تعقل مشکلاتش را حل می کند از
|
|
|
|
|
مادر نه یک اسم است و نه صفت
مادر فرد است و احساس می شود در قلب کسانی که خودش آنها را پرورانیده
|
|
|
|
|
⭐️ طلوع ⭐️
در من چه غزلها که به هنگام طلوعت
زاییده شد آنها همه در بام طلوعت
⭐️
کردی تو طلوع
|
|
|
|
|
با تو شعرم را به دلها من گوارا می کنم
هر شب از ابیات خود رویت تماشا می کنم
💚
من ترا هرگز ندارم
|
|
|
|
|
🌹🌹 خدای قلب 🌹🌹
ای که زبان حال من از دل من بخوانده ای
ای که در این خیال من تک تو فقط بما
|
|
|
|
|
🌹🌹 درونم زندگی کردی 🌹🌹
ترا با من چه می باشد که من دور از تو مخمورم
ز دل بیرون نمی آیی ندارم چا
|
|
|
|
|
❤️❤️تو همچون من . من همچون تو❤️❤️
ترا در خود نمی یابم که خود همچون منی در دل
به پیشم سینه ای
|
|
|
|
|
باران که زد به قلبم آمد رخت به یادم
چندی در آن هیاهو من خشکم و جمادم
حسرت بمانده در دل از حال
|
|
|
|
|
مرگ زندگانی 🥀🥀
غرق اشکم غرق خونم غرق اینک انزوا
بشکند او قلب ما را با دلی شاد از جفا
🥀
خسته
|
|
|
|
|
🌸🌸🌸 🌸🌸🌸
شکیبایی و کوشش
روزگارم گر چه بد باشد شکیبایی کنم
در درون کوشش
|
|
|
|
|
به مناسبت نزدیکی یکم مهر ماه روز تولد استاد محمدرضا شجریان عزیز این غزل را تقدیمشان می کنم
روز م
|
|
|
|
|
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🥀چرا رفتی🥀
تمامش کن تمامش کن دلت سویم نمی آید
رهایم کرد
|
|
|
|
|
🍃دروغ 🍃
آشنا می خواندمت ای آشنا پاسخ بده
مانده ام بی یار خود ای بی وفا پاسخ بده
🥀
بی وفایی عا
|
|
|
|
|
به مناسبت فرا رسیدن عید غدیر خم
این غزل رو تقدیم همه ی عاشقان حضرت علی (ع) می کنم
عیدتان همایو
|
|
|
|
|
💗ماه منی💗
می نشینم روبه رویت سر به زیر و با ادب
می زنم پلکی به بهرت با اشاره با طرب
😚
می سر
|
|
|
|
|
🌧زیر باران🌧
🌊
🌫 🌊
🌫 🌊 🌫
🌊 🌫 🌊
|
|
|
|
|
نرو بانو .............♥️♥️
مرا گفتی نرو بانو دلم لرزید و اِستادم
نرفتم از کنار تو شدم شیرین فر
|
|
|
|
|
🌫🌫🌫دلم می گیرد🌫🌫🌫
دلم می گیرد و گاهی هوای تو ، به سر دارم
چه دلتنگم نمی دانی که شعر دل به بر دا
|
|
|
|
|
💋.......تنها تو باش همدمم.......💋💋
گفتم که دردم شد فزون درمان درد من کجاست
بر لب رسیده جان من د
|
|
|