سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        لفظ بی معنا

        شعری از

        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )

        از دفتر در خلوت روح الغزل نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۱۵ شماره ثبت ۸۳۰۹۴
          بازدید : ۴۵۴   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        آخرین اشعار ناب شکیبا درخشانی ( روح الغزل )

        دفن شد زیر خاک عشق 
        کور شد به اسانی 
        کسی نبوئید روح آزرده اش را 
        که دیگر نبود و نبود 
        کسی نوازش نکرد 
        چشمانی را که به خواب نرفته بودند 
        کسی نبوسید 
        لبانی را که تشنه بودند 
        کسی نگفت 
        سخنانی را که نهفته بودند 
        کسی نشد 
        نشد که یار شود 
        در این هبوط کویر
        به انتهای زندگی فکر کند 
        به آن کوچه خوشبخت 
        به سوسوی چراغ مرگ 
        و به دستان لاغر مردنی کلاغ 
        که دیگر قارقار نمی کرد 
        کسی نبود 
        تا آوای زخمی بلبل را بشنود 
        کسی نبود 
        تا در آغوش بگیرد 
        جسد خون آلود را 
        کسی نبود که خون را کنار زند 
        مرغی پرشکسته آرام گرفته بود 
        با همان بالهای سپیدرنگ 
        در گوش آسمان 
        غزل می خواند 
        و کسی بفکر درختان نبود
        آنانی که مدام سرپا ایستادند 
        و کسی بفکر جفت گیری گل ها نبود 
        شقیقه های او دیده می شد 
        رگهای سبز رنگی که از حنجره اش بیرون می زد
        و فریاد می زد 
        تنهایی 
        تنهایی 
        تنهایی 
        و مردی که در خفا اشک می ریخت 
        و زنی که نمی توانست در کنارش باشد 
        کودکی که هیچ وقت نبود 
        زیر سقف کاهگلی 
        یک نفر خود را دار می زد 
        و کسی نبود 
        تا بنویسد از آنچه دیده بود 
        کسی نفهمید چرا دیگر صدایی از فرهاد نیامد 
        و چرا شیرین مرد 
        و چرا صدای ضجه هایش بریده شد 
        و کسی صدای با کارد بریدن گلو را نشنید 
        و آزادی 
        لفظ بی معنایی شد 
        آنگاه که خورشید سرد شد
        ✍ #روح_الغزل 
        #شکیبا_درخشانی 
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۱۲
        بسیار زیبا و غمگین بود خندانک خندانک
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۱۷
        سپاس فراوان خندانک
        ارسال پاسخ
        سمیرا_خوشرو
        چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۴:۰۹
        درودتان گرامی
        زیبا ولی غمگین
        شاد باشید
        🌹🌹🌹
        🌸🌸🌸🌸
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۱۷
        سپاس فراوان خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۴:۵۳
        درود به شما
        بسیار دلگیر شدم
        مانا باشید به مهر
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۱۷
        سپاس فراوان خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا بنایی
        چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۴۸
        سلام و درود
        زیبا سروده اید خندانک
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        سپاس فراوان خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۱۱
        شعرزیبایی بود
        همیشه برقرارباشید
        شاعر گرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        سپاس فراوان خندانک
        ارسال پاسخ
        فرید امیدی
        جمعه ۸ فروردين ۱۳۹۹ ۲۱:۴۲
        سلام و درود
        سروده ای پر احساس بود و غمگین
        پایدار باشید خندانک خندانک خندانک
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        شکیبا درخشانی ( روح الغزل )
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        سپاس فراوان خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2