سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 7 آذر 1403
  • روز نيروي دريايي
26 جمادى الأولى 1446
    Wednesday 27 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۷ آذر

      کودک زباله گرد

      شعری از

      محمد شریف صادقی

      از دفتر باد‌های ناگهان (منتشر نشده) نوع شعر تک بیتی

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۴۱ شماره ثبت ۱۳۲۰۷۸
        بازدید : ۱۰۲۵   |    نظرات : ۸۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      امسال، خُمسِ مال را بینداختم به سطل
      شاید مگر رسد به دستِ طفلی زباله‌کَش...
      (برشی از یک غزل)
       
       
       
      (حاشیه)
      این مضمون زمانی در فضای مجازی وایرال شده بود و من آن را به نظم در آوردم. بنا به دلایلی نمی‌توانم تمام غزل را منتشر کنم. وزن این غزل «مفعولُ فاعلاتُ فاعلاتن مَفاعِلُن» است که به وزن مشهور «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن» تا حدی شباهت دارد.
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر
      ۵۷ شاعر این شعر را خوانده اند

      مهرداد عزیزیان

      ،

      جواد مهدی پور

      ،

      یاسر قادری

      ،

      خدیجه سعیدی

      ،

      ساسان نجفی(سراب)

      ،

      علی مداح(طاهر)

      ،

      محمدرضا آزادبخت

      ،

      موسی ظهوری آرام(آرام)

      ،

      منصور نصری(رهگذر)

      ،

      حسام رجبی

      ،

      محمد شریف صادقی

      ،

      یاسر کریمی

      ،

      عباسعلی استکی(چشمه)

      ،

      آروین محمدی

      ،

      محمد باقر انصاری دزفولی

      ،

      فرشید به گزین

      ،

      علی نظری سرمازه

      ،

      مسعود مدهوش( یامور)

      ،

      اکبرامرایی

      ،

      زهرا مددی

      ،

      اصلانی (امی)

      ،

      مهدیه طاهری(فریاد)

      ،

      آرمان طاهری

      ،

      عليرضا حكيم

      ،

      شاهزاده خانوم

      ،

      مرتضی میرزادوست

      ،

      سید هادی محمدی

      ،

      پیام مفخم

      ،

      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      ،

      احمدی زاده(ملحق)

      ،

      اصغر ناظمی

      ،

      بهمن بیدقی

      ،

      فاطمه گودرزی

      ،

      سامان سولقانی

      ،

      قربانعلی فتحی (تختی)

      ،

      جمیله عجم(بانوی واژه ها)

      ،

      محمدکریم نقده دوزان خراباتی

      ،

      آوا صیاد

      ،

      فیروزه سمیعی

      ،

      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      ،

      المیرا قربانی

      ،

      شهرام بذلی

      ،

      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)

      ،

      دانیال فریادی

      ،

      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

      ،

      عارف افشاری (جاوید الف)

      ،

      علی باقری خورآبادی

      ،

      محمد حسنی

      ،

      افسانه نجفی

      ،

      علیرضا شفیعی

      ،

      محمد گلی ایوری

      ،

      مهدی بابایی

      ،

      فریباایازی روزبهانی

      ،

      شبنم حکیم هاشمی

      ،

      معصومه خدابنده

      ،

      سینا سجودی

      ،

      رسول دبیر (نافذ)

      نقدها و نظرات
      احمدی زاده(ملحق)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۱۳
      سلام چنانچه پیام این شعر فقط نیمه خالی دیدن این امور است به صراحت عرض می کنم مقبول نیست! و با بیشتر نظر و کامنت استاد گرانمهرم جناب استکی موافقم.
      من فکر می کنم بیشتر مشکلاتی که در سطح عیان می شود الخصوص این روز ها و از ان دستاویزی برای برای ضربه زدن دشمنان به اعتقادات مردم و باور هایشان است !
      گذشته از ان این را بدانید کسی یا کسانی که خدا باورند و خدا ترسند هرگز به خوردن حق الناس قدم بر نمی دارند ممکن است اشتباه کنند اما از قبل نقشه وتفکرتخریبی و سرقت نداشتند و ندارند و هر شخصی در هر قالب و لباس این اعمال را انجام دهد یعنی انسانی بی شرف و بی وجدانی است و اصلا اعمالش به دین ارتباط ندارد .
      بلکه از ذات کثیف اوست که برای سرقت اموال مردم از این نقاب ها استفاده میکند همانطور که دزد عادی و کم هوش تقریباصورت می پوشاند نقاب می زند زرنگترها و باهوشتر ها از نقاب های مختلف ودیگر ی استفاده می کنند مثلا یکی خود را با شخصیت و تحصیکرده نشان می دهد عطر میزند کروات می زند اما در نهایت هدفش جلب اعتماد اجتماعی است که میخواهد ازانها سرقت مادی یا اخلاقی یا معنوی بنماید نمونه های بسیاری خودشما در ایران و حتی خارج ازکشور که من زندگی میکنم دیدم و دیدید در هر عرصه ای این کلاشان حرفه ای وجود
      داشتند و دارند
      اماچرا عرض کردم نیمه خالی لیوان اگر فقط این پیام شعر باشد اشتباه است چون ما به خوبی می دانیم و دیدیم که با این زکات ها و خمس ها چه گره هایی از گرفتاری مردم باز کردند و دارند می کنند نکند چشم بصیرت می خواهد که ببنید!؟
      مگر نمی بینید این همه بنیاد های خیریه را!؟این همه اشخاص مومن را که اهمال خیریه می کنند نکند شما اهل این منطقید که کافر همه را به کیش خود پندارد !؟

      از خانه گرفته تا مدرسه و بیمارستان ودرمانگاه ساختند و یا زنان و مردان مستمند را یاری نمودند و می کنند و یا جوانان دم بخت را داماد و عروس می کنند و به خانه بخت می فرستند یا و یا و یا های بی شماری....
      که از این برکات خمس و زکات تقدیم مستحقان و مستمندان و محتاجان که نشده که شده است و خواهد شد
      وقتی شما مینویسید در سطل زباله بیندازم خمس و زکات را یعنی شما با این امور عقایدی مشکل دارید یا انهارا دزد میخوانید واعمال و خوبی این فرایض را ندیدید و یا نفهمیدید چیزست.و یا هم ما اشتباه می کنیم و شما از سر دلسوزی دلی نوشتید!
      اما من چند سوال دارم
      انان که سوژه پرستی می کنند و منتظر یک عیب و ایراد از دیگری یا در اجتماع هستند و شروع به اه و ناله میکنند بفرمایند به ما بگویند اخرین عمل خیرشان کی بود
      اخرین تک تومانی را به کدام مستحق دادند؟
      دست چند جوان زن ومرد را گرفتند و به خانه بخت رساندند
      چندنفر زندانی از زندان ازاد کردند؟
      چند نفر را سرکار بردند
      چند تولیدی و چند تا کار اصلا برای ادم های بی کار که می شناسند پیدا کردند
      اری اینرا بگویند...
      نه اینکه زیر لحاف یا روی مبل لم بدن و عکس کارتون خوابی را در صفحه شان بگذارند و ویو و فالو بگیرند وجو اجتماع را به هم بریزند و به دین و اعتقادات صحیح مردم توهین کنند و یا زیر سوال ببرند !
      خلاصه اینکه که دارامد این اشخاص کارتون خواب و یا زباله گردد که حتی مافیا برای خودشان درست کردند از اینان بیشتر و بیشتر است و خدا می داند روزانه چقدر پول مواد می دهند و یا بچه و شخصی که ماهانه به سند از ۲۵ تا ۴۵ میلیون تومان از همین زباله ها در امد زایی می کند که امثال این تن پرورانی که در فضای مجازی این اعمال پست را نشان می دهند حاضرم قسم بخورم اکثر اینان حتی سطل زباله خانه خودشان را هم نمی برند بیندازند و بدبخت پدر و مادر پیرشان این زحمت را می کشند اصلا دستشویی نمیرند مباد گشنه شوند مبادا مجبور شوند بروند دست درجیب مبارک کنند چیزی بخرند بخورند چه برسد به اینکه دست کسی را بگیرند و کمک کنند اینان ملت اه و ناله اند سوژه پرستانی که دم از عدالت و دمکراسی می زنند اما خود اگر دست پروده نقشه های دشمنان دین و ایران عزیزمان نباشند احمقند تمام.
      ببخشید تند و تند نوشتم علط املایی داشتم به بزرگواریتان ببخشید تایپرم نیز درست کار نمی کنند. یاحق
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۲۶
      درود ممنون بابت نظر شما آقای ملحق گرانقدر. حرف شما درباب اینکه امور خیر عظیمی جریان دارد کاملا صحیح است و من قصد بی حرمتی یا سیاه نمایی را نداشتم خدای ناکرده. و من به عنوان یک مسلمان قطعا فلسفه وضع قانون توسط شارع مقدس را درک می کنم و اصلا حرفی در این نیست. اما خب...در نقد اجتماعی استفاده های «معکوس» از امور چیز رایجی است و من برمبنای همان سنت ادبی چند صد ساله که حکیم سنایی غزنوی بنیان گذار آن است چنین سرودم. کما اینکه آن بزرگ هم وقتی به فلان عمل مذهبی فلان گروه حمله می‌کند هدفش تخریب نماز و روزه و غیره نیست. کسی مثل سنایی یا شیخ عطار در زهد و عبادت سرآمد زمان خودشان بوده اند اما برای حفظ دین خدا از گزند ظاهرپرستان و سود جودیان اینگونه سروده اند و اتفاقا امروزه ما خیلی با آنها ارتباط برقرار میکنیم. در مجموع اگر باعث سوء تفاهم شده من عذر میخواهم و در کامنت ها هم تاکید کردم و هرکس من را بشناسد در نیست خیر من لحظه ای شک نمی‌کند.
      درباره مافیا هم حق با شماست اما همین مافیا زیر سایه بی قانونی و بی توجهی کار می آمد. آن طفل هم بی گناه است...به کجا دست بیاویزد؟ درباره ۲۵ میلیون هم من به شخصه موارد خاص را کار ندارم اما مثال نقض زیاد میشناسم (زباله گردهایی را میشناسم که زندگی فجیعی دارند).
      درباره اینکه مردم هم گاهی فقط ناله می کنند حق با شماست و باید در عمل آشکار شود و فقط آه و ناله فایده ندارد ...و ایضا این قاعده برای اصحاب قدرت هم هست.
      ممنون از نکات خوب شما و باز هم آرزو برای رفع سوء تفاهم احتمالی.
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۳۵
      درود استاد احمدی زاده عزیز و گرامی
      سید جلیل القدر و مدیر مدبر شعر ناب ناب
      تشکر از حضور حکیمانه و پر فیض حضرتعالی
      بهره بردم از تراوش قلمتان
      خرم و تندرست باشید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      محمد گلی ایوری
      جمعه ۲ شهريور ۱۴۰۳ ۱۴:۲۶
      درودتان استاد گرانقدر جناب احمدی زاده عزیز
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۴۸
      درود جناب صادقی عزیز
      شعرتان توهین آمیز و بی معنی است چون:
      1- متاسفانه زباله گردی هم مثل بقیه امور این دنیای فانی مافیا دارد و چیزی عاید
      این زباله گرد نوعی بیچاره نمیشود در همه جهان اینگونه شده
      2- بر خلاف نص صریح قرآن و توهین به مقدسات این جانب میباشد
      \"(ای مؤمنان) بدانید که آنچه به شما غنیمت رسد، خمس (یک پنجم) آن مخصوص خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان است اگر ایمان به خدا و آنچه بر بنده خود نازل کرده‌ایم دارید.سوره انفال 41)
      شما میتوانید پنج یک در آمد خالص سالیانه ات را به یتیم ، فقیر ،در راه مانده در راه خدا بدهی
      3- توهین به مقدسات توسط جوجه کمونیست ها،پوچ گرا ها،سلطنت طلبان،فاشیست ها و غیره مد شده
      مثلا سفر حج و زیارت کربلا را نفی میکنند ولی حرفی از آنتالیا و سانفرانسیسکو و غیره با هزینه های گزاف نمیزنند
      لذا لطفا دل به چرندیات دنیای مجازی نبندید
      4- گفته میشود رضا خان می خواسته جاده تجریش را احداث کند پول نداشته
      اطرافیان گفته اند روی نان مالیات ببندید
      گفته چرا نان مردم بدبخت
      و روی عرق و مشروب مالیات بسته و جاده را ساخته
      حالا شما هم تشویق کنید از مشروبات قاچاق که مافیا و قاچاق چی وارد میکنند . مردم خریداری نکنند
      و بجای آن شرایط اقتصادی عموم مردم جامعه را بهبود بخشند
      5- سایت وزین شعر ناب در ازاء هزاران کاربر پاک و بی آلایش که دارد
      متاسفانه دچار تعدادی دشمنان آشکار و پنهان ، حسود ،بدخواه و از این قبیل شده
      که ممکن است این نوشته های نامعقول شما را اسباب دست قرار داده و سعایت و یا به قول خودشان آدم فروشی کنند
      شما که بقول خودت در چند سایت
      فعالی
      و اگر اینجا نشد جای دیگر
      می مانی
      این وسط سر ما بی کلاه میماند
      6- لطفا از حواشی دوری کن آخر و عاقبت ندارد
      خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۰۸
      درود ممنون بابت نظر شما. راستش نمیدانم شما درباره اعتقادات من چه دیدگاهی دارید ولی من هم مثل شما مسلمان هستم و معتقد؛ (البته دگامتیک نیستم). درباره توهین نمی‌دانم چرا فکر می‌کنید توهین است. بگذار پس من هم چند نمونه توهین به شما نشان دهم:
      يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ...
      خب این آیه وضوست درست است؟! قبول دارید شراب و خون نجس است و وضو با آب طاهر باید انجام شود؟ خب حالا این را ببینید:
      نماز در خم آن ابروان محرابی
      کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
      و ایضا:
      اگر امام جماعت طلب کند امروز
      خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد
      و اصلا این طهارت به می و احرام حج بستن به کعبه شراب مضمون رایجی‌ست. خب با معیار شما بسیاری از شعرا روز و شب در حال توهین به حج، نماز و وضو هستند!
      متاسفانه به نظر میرسد مشکلی از درک شما از ادبیات رندانه وجود دارد و شما کارکرد آن را درست نمی‌دانید. وقتی شاعر می‌گوید
      به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید!
      هیچ عاقلی سجاده را به می رنگین نمی‌کند یا هیچ کس با «می» طهارت نمی‌گیرد. این یک بیان «رادیکال» است برای نشان دادن یک تمثیل یا احیانا یک نقد اجتماعی بسیار تند.
      من اتفاقا خیلی در زمینه مقدسات مطالعه دارم و اصلا هم اهل توهین نیستم اما متاسفانه شما بسیار بدبین هستید و همواره انتحاری برخورد می‌کنید.
      درباره سانفرانیسکو و آنتالیا از حق مردم نیست. مردم خودشان می‌روند هر جا دلشان بخواهد. اما وقتی از حق من شهروند یا از مالیات ما خرج امور دیگری میشود این دیگر به من ربط دارد. دولت چند هزار میلیارد وام سالیانه برای سفر به آنتالیا نمی‌دهد (مگر به همان مسئولین) اما خروار خروار پول را خرج امور بیهوده میکند.
      این ها حاشیه نیست. اینها امور مهمی است. آنچه حاشیه است قیمت گوشت و مرغ است! چون آن ها «علت» نیستند بلکه «معلول» ساختار و مدیریت وحشتناک تر هستند.
      ضمنا آقای استکی...شما ریش سفید هستید و حرمتتان واجب. اما این دوبار است که در صفحه من می آیید و شروع به توهین می کنید و الفاظ بدی نسبت می‌دهید. من دو بار خودداری می کنم و چیزی نمی گویم. اما من هم زبان برنده و تندی دارم و می توان از الفاظ گزنده ای استفاده کنم. شما همیشه به صفحه من محبت دارید و من خدای ناکرده هرگز منکر محبت کسی نیستم نه شما نه کس دیگر. ولی اندکی تلورانس و تحمل لازم است.
      هیچ احمقی خمس مالش را به داخل سطل نمی اندازد
      همانطور که هیچ کس «بت» در آستینش قایم نمی کند
      همانطور که کسی عمدا سجاده اش را شراب آلود نمی کند...
      متاسفانه نمی دانم تا کی باید این بدیهیات را توضیح بدهم...
      اتفاقا من اصلا در حاشیه نمی مانم
      بسیار کنند کج راه، وُ بسی
      در حاشیه ها سرگرمِ درنگ.
      من اتفاقا قلب ماجرا را هدف قرار میدهم نه قیمت گوشت و مرغ را
      ارسال پاسخ
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۲۰
      ضمنا...جالب است که اگر کسانی که اینجا کامنت نوشته به قطع مثل من و شما مسلمانند اما هیچ کدام «توهین» برداشت نکرده اند! جالب نیست؟!
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۱۸
      در ضمن...تولدتان هم مبارک.
      اگر نظر تندی نوشتم عذر می‌خواهم. یک مقدار امروز کمتر روی فرم بودم. امیدوارم سوء تفاهم برطرف شود.
      باز هم تولدتان مبارک. ان شاء الله سال‌های بسیار به سلامتی و شادی
      علی نظری سرمازه
      علی نظری سرمازه
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۵۴
      درود استاد چشمه ی همیشه جاری
      خندانک خندانک
      خندانک
      دست در دست هم دهیم به مهر
      میهن خویش را کنیم آباد خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک

      ارسال پاسخ
      علی باقری خورآبادی
      علی باقری خورآبادی
      پنجشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۳۹
      سلام و درود بر برادر مومنم‌ جناب استکی....

      بله خمس گُلِ مال است ......و باید هر مسلمانی آن را به صاحبش پرداخت کند....

      جمله انداختن خمس در سطل ......تعبیر زشتی است....
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      محمد گلی ایوری
      جمعه ۲ شهريور ۱۴۰۳ ۱۴:۲۷
      درود بیکران بر شما جناب استاد استکی عزیز
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد عزیزیان
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۰۶:۳۵
      درود بزرگوار
      مفهوم زیباییست در وزنی نامطبوع
      قلمتان نویسا🌺🙏
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۵۹
      درود بر آقای عزیزیان عزیز. دیشب آن چهارپاره پیوسته شما را برای یکی از دوستان فرستادم و حسابی حظ کرد و گفتم ببین! ما از این شاعرها داریم ولی هنوز گمانمند!
      راستش سرودن در این وزن داستانی دارد که باید ذکر کنم اما مشکل همان «انتشار» است. قضیه اینست که من به صورت خوداگاه از وزن مشهور منحرف نمی‌شوم. چند ماه پیش بین خواب و بیداری در یک خواب پریشان اما سبکی - نزدیک صبح - خواب دیدم که یا خودم یا صدای دیگری زمزمه می‌کند:
      با هم‌پیاله با ریا نگو از پیاله‌کش
      رندانِ باده‌کش کجا و «فیلانِ» ماله‌کش! (جای فیلان نام یک قشر است😂)
      من هم بلافاصله بعد بیداری بیت را نوشتم. بعدا متوجه شدم وزن این مصراع «مفعولُ فاعلاتُ فاعلاتن مفاعلن» است و من آنقدر این بیت را دوست داشتم که دلم نیامد وزنش را تغییر بدهم. وزن مشهور.
      فکر میکنم نامطبوع بودنش به جهت عادت نداشتن گوش است (من خودم خیلی آهنگین میخوانم) به تقطیعش دقت کنید:
      _ _ /ل _ ل _/ ل _ ل _ _ ل _ ل _
      تن تن(۲)/ ت تن ت تن ت تن ت تن(۴)/ تن(۱)/ ت تن ت تن(۲)[ضرب های تکراری را معیار قرار دادم]:
      فع لن/ مفاعلن مفاعلن / فع/ مفاعلن
      وزن مشهور:
      _ _ ل _ ل _ ل ل _ _ ل _ ل _
      تن تن/ ت تن ت تن/ ت ت تن/ تن تن/ ت تن ت تن
      فع لن/ مفاعلن/ فَعَلن/ مفاعلن
      آن فَعَلن وسطی (که ضرب قبل و بعدش تکرار می‌شود) انگار مثل یک سه ضرب ناگهانی وسط دو تکه ریتم یکسان می‌آید و خیلی وزن را جذاب می‌کند. ولی موسیقی وزنی که من در آن شعر گفته از این جنس نیست بلکه از چهار تکهٔ ضربی تکرار شده که سومی و چهارمی به ترتیب «نصف» اولی و دومی هستند:
      فع لن/ مفاعلن مفاعلن / فع/ مفاعلن
      یعنی موسیقیش از جنس: ضرب/ ضرب۱ / ضرب۲/ ضرب۱ نیست پس نباید با داشتن موسیقی وزن مشهور آن را خواند. مثلا وقتی می‌خوانیم
      ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
      تر سم/ که اشک در/ غم ما/ پرده در شود (ببینید! وقتی میخوانید آن عبارت «غم ما» مثل یک ضرب آهنگ وسطی بین دو تکه هم وزن رفتار می‌کند). ضمنا اگر «تسکین» رخ دهد وزن عملا دو لختی می‌شود:
      فع لن/ مفاعلن/ فع لن/ مفاعلن
      اما در وزنی که من استفاده کردم انگار دو ضرب می‍آیند بعد ضرب شدتش کم می‌شود:
      با هم/ پ یا لِ با رَ یا نَ گو/ از/ پ یا لِ کش
      ببخشید بابت طولانی شدن توضیحات. یک مقدار خودم هم مثل شما به مسئله فکر کردم چون اینکه چرا ناخوداگاهم این وزن را به من القا می‌کند مدام سوال بود.
      ارسال پاسخ
      عليرضا حكيم
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۴۸
      درود
      زیبا سروده‌ای خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۴۹
      درود ممنون از لطف شما استاد گرامی👌❤️👌
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۵۰
      تسلط شما به دنیای ادبیات ستودنی‌ست... خندانک
      تک بیتی هم بسیار عالی و دغدغه‌مندست خندانک خندانک
      درود بر جناب صادقی شریف... خندانک
      روز پر خیر و برکتی داشته باشید خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۵۵
      درود ممنون از لطف مداوم شما👌👌👌👌🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۲۳
      در جنگل همیشه خزان مرگ می وزید
      برجان سردِ الکُلیِ دُلمه های تاک
      شَلّاق خورده با تَنه ی سَرد و فرفری
      انگورهای لِه شده ی مَستِ روی خاک


      کفّاره ی کراهتِ خرگوش پر زده
      در آسمانِ کودکیِ اقتصادِ درد
      پستانکِ نحیف پر از آب قند و هیس
      درجا زده کنارِ لبِ توله های زرد


      در انگ نایِ عمقِ درختان شابلوط
      پوسیده است آگهی کُلیه های زاغ
      اخبار گفته : هر سندی داشتی بیار
      ماتم گرفته وامِ بدونِ ربایِ باغ


      پروانه ای برای جَهازِ سه دخترش
      در پادرِ کمیته ی انفاق پیله بست
      در لابلای این حشرات فَلَک زده
      هَل مِن مَدَد و یا بغل پایِ کار هست؟


      خرس از نگاه بی رمق شیشه ی عسل
      فهمیده تا میانه ی تاریخ زنده نیست
      با اعتصاب واره ی زنبورهای خیس
      غیر از گرسنگی غریبانه چاره چیست؟


      روباه با روایت مهمان هفتگی
      در میزگرد آخر بحران اختلاس
      ته مانده های روغن ارباب رفته را
      مالیده باز بر تن یابوی آس و پاس


      افسارِ تنگِ ننگِ الاغ شکسته پا
      از بس که داد سق زده در سایه ی حصار
      درهم شکسته مثل تَرک های شیشه زار
      بعد از اصابت پَرِ امواج انفجار


      افتاده روی حادثه ی عُقده ی عَلف
      دندان گوسفندِ به دنبال اعتماد
      در سیزده طرف سَرِ خود را حراج کرد
      تنها به جُرم خاطره ی تلخ انتقاد


      در گوشِ جنگلی که درآن بوق می وزید
      با دست و پای بسته مرا باد می زنند
      جز باغ سبز، هر چه که گفتم دروغ بود
      باید تمام کرد سَرَم داد می زنند


      #سید_هادی_محمدی



      تقدیم به جوان باسواد و فعال سایت وزین شعر ناب

      خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۳۰
      درود بر شما آقای محمدی. خیلی لطف کردید که این شعر زیبا را فرستادید.
      در انگ نایِ عمقِ درختان شابلوط
      پوسیده است آگهی کُلیه های زاغ
      اخبار گفته : هر سندی داشتی بیار
      ماتم گرفته وامِ بدونِ ربایِ باغ
      این طنزهای تراژیک که آدم می‌ماند بخندد یا گریه کند یکی از بهترین نمونه های تناقض هستند. و این بیت
      درهم شکسته مثل تَرک های شیشه زار
      بعد از اصابت پَرِ امواج انفجار
      عالی عالی.
      باز هم ممنون بابت لطف مداوم شما.
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۵۳

      سلام و درود

      موقع دیدن ایشان به سامانه‌ی ( صد و سی و هفت) زنگ بزنید. این کار کمی زحمت دارد ولی در عوض حتماً از سوی مسئولان به دنبالش رفته و فرد یا افراد یا گروه مورد نظر را یافته و کمک می کنند برایشان خوابگاه و‌ کار و امکانات رفاهی تامین می کنند .

      سلامت و دلشاد باشید
      دور از غم و گزندِ روزگاران سرافراز خندانک

      خندانک خندانک خندانک

      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۵۶
      درود ممنون از کامنت و محبت شما. حتما باید کمک کرد یا از طریق نهاد ها یا مستقیم👌🙏🙏🙏🙏👌
      لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون❤️
      ارسال پاسخ
      جواد مهدی پور
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۰۷:۴۳
      درود بر شما صادقی گرامی خندانک

      ناب سروید

      خمس و قبض و مالیات و فدیه ، انواع زکات
      خرج اگر می شد ، فقیری در جهان پیدا نبود

      بداهه


      زنده باشید به مهر
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۰۹
      درود. لطف دارید و بداهه زیبایی هم بود🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      یاسر قادری
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۰۷:۴۹
      درودها محمد جان عزیز زیبا سخن
      به امید روزهای خوب برای ایرانمان و جهان خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۰۹
      درود ممنون از لطف شما🙏
      ارسال پاسخ
      ساسان نجفی(سراب)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۰۸:۱۰
      درود بر شما..
      خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۰۹
      درود🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۰۸:۵۳
      درود زیبا بود
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۰۹
      درود ممنون🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      حسام رجبی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۰۴
      درود‌‌‌...اجتماعی زیبایی بود خندانک
      یک اندیشمندی می‌گفت سطل زباله های بالا شهر، برای از بین بردن فقر و گشنگی تمام شهر کافی ست
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۰۸
      درود. ممنون از اشاره شما🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      یاسر کریمی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۱۱
      دردا و حسرتا
      درودها بر شما خندانک
      دستت به روی زخمه کهنه ی دلها گذاشتی
      بداهه
      تقدیم شما خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۰۰
      درود ممنون از لطف شما🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۵۰
      شاعرگرامی
      که شعرت
      مشکلاتی را بیان کرد
      ز خوابْ آشفتگی
      بیدارمان کرد
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۱۶
      درود ممنون از لطف شما🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۵۱
      سلام دوست عزیز و یکی از پایه های انرژی بخشی اینروزهای سایت :
      هر چند که خیلی دوست داریم شعرهای کاملتون رو ببینیم ولی معذورات و چه بسا محاورات شما قابل درکه

      بیت شما با این بیت هم وزنه ؟

      دیدم به بصره دخترکی اعجمی نسب
      روشن نموده شهر به غنج و دلال خویش

      هر چه باداباد از ذهن نوشتم و چک نکردم اسپلو خندانک

      در واقع

      دوش آگهی ز یار سفر کرده داد باد
      من نیز دل به باد دهم هرچه باد باد

      دیوانه وار نیست این بیت ؟ قیامت کرده
      کل غزل هم شاهکاره .
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۱۶
      درود بر آقای به گزین که دلتنگ کامنت هایش بودم و الان افتخار دادند👌👌👌. ما تازه سانسور کردیم گفتند توهین کردی. سانسور نکنیم چه می شود؟🤦🤦
      باری...درباره وزن و ریتمش زیر کامنت آقای عزیزیان یک توضیح دادم که ممکن است جالب باشد.
      درباره ابیاتی که فرستادید وزن هر دو همان وزن مشهور «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن» است. وزن این شعر که بیت اولش در خواب های پریشان من آمده چند هجای متفاوت دارد. این غزل حافظ که مطلعش اینه
      دوش آگهی ز یار سفر کرده داد باد
      من نیز دل به باد دهم هرچه باد باد
      یک شاهکار به تمام معناست. واقعا قیامته به قول شما
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۵۲
      محذورات البت
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۱۶
      بله😁
      ارسال پاسخ
      مسعود مدهوش( یامور)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۲۰
      درودتان جناب صادقی ارجمند☄️🪴🎉🎉🌟🙏🥂👏👏🌲

      بنده اصلا مذهبی نیستم و علاقه ای به پرداختن به موضوعات مذهبی ندارم ،اما مفهوم شعر شما حقیقتی انکار ناپذیر است که کشوری با این همه ثروت چرا و چگونه ملت فقیری دارد خود جلوه گر بسیاری از مباحث و مسائل است اما با برخی از کارهای مذهبی بی فایده میتوان در راه صحیح و درست دینداری نمود،اینکه برخی مردم نذر میکنن،پیاده روی میکنند،خرج میکنند،هزینه میکنند تا دعا کنند بیماران سلامتی خود را باز یابند و همان بیماران بر اثر فقر و عدم پول کافی فوت میکنند خود حدیث دیگریست.

      🌲👏🥂🙏🙏🌟🎉🪴🪴☄️☄️☘️
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۲۵
      درود بر آقای مدهوش. ولله و بالله برای من تمام بندگان خدا حرمت دارند مسیحی و یهودی و شیعه و سنی و آته ایست و آنگنوستیک و بودایی و... هم فرقی نمی‌کند. من اصلا با توهین مشکل دارم چون به نظرم توهین ذاتا «مبتذل» است و شعر باید از دم دستی بودن و ابتذال دور باشد. «انتقاد» یک چیز است و توهین یک چیز دیگر (البته من حتی اگر کسی به مقدساتم فحش هم بدهد انتحاری برخورد نمیکنم و معتقد به خودداری و گفتگو نزدیکی قلب ها هستم یا در نهایت سکوت می کنم و آن فضا را ترک میکنم).
      درباره خمس مال هم دقیقا به خاطر اینکه مسئله ای مذهبی و رادیکال است مطرح شده (من زیر کامنت آقای استکی مثال‌های دیگری هم ذکر کردم) چون اساسا شیطانی ترین چیز ها خودشان را زیر «ارزش»ها قایم می کنند. این ارزش ها ممکن است سکولار یا مذهبی باشند و گاهی با یک طعنه رادیکال باید به اوج خرابی ساختار اشاره کرد.
      من به آزادی بیان معتقدم اما اگر کسی زیر پوشش همین آزادی بیاید و فساد و دورویی خاصی نشان دهد همین طعنه را به آن ارزش هم میزنم
      اصلانی (امی)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۰۶
      سلام دوست عزیز.امید وارم همواره موفق و موید باشید. در خصوص مسائل پیش آمده هم باید گفت سایت کاربرانی دارد این افراد در هر زمینه ای می توانند از اختیار کاربری خود استفاده کرده و نظر دهند شما به خود نگیرید انشاالله فوراً این اختلافات برطرف خواهد شد. سلامت و تندرست باشید. امیدوارم همواره در سایت فعال باشید سپاسگزارم از حضورتان.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۰۹
      سلام خدمت دوست عزیزم. والا من از نظر دادن مردم ناراحت نمیشم مشکل اینه که احتمالا بعضی مردم از حرف های من ناراحت می‌شوند و «به خودشان میگیرند».
      ارسال پاسخ
      اصلانی (امی)
      اصلانی (امی)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۱۹
      امیدوارم مسائل پیش آمده باعث رنجش شما نشده باشد و همواره در سایت فعال باقی بمانید. هرگز اجازه ندهید مسائل کم اهمیت و بی خود فعالیت هایتان را تحت تاثیر قرار دهد. بازهم سپاس. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهدیه طاهری(فریاد)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۲۲
      یک بیت و هزاران حرف معنادار پشت آن 👏🏻👏🏻👏🏻👌🏻
      زیبا بود. درود برشما..
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۲۸
      درود ممنون از لطف شما👌👌👌
      ارسال پاسخ
      آرمان طاهری
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۴۶
      درودتان باد جناب صادقی استاد عزیز و گرانمهر
      زیبا بود و دردناک....
      واقعیتی تلخ و غیر قابل انکار...
      زباله ای در آن سوی شهر آرزوی کودکی در این سوی شهر.

      و روزی از تمام درد روی شانه ام من حرف خواهم زد
      و روزی از تمام بغض و اَشک و ناله اَم من حرف خواهم زد
      ...
      رد قلمتان ابدی بمانید به مهر🙏♥️🌹
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۵۳
      سلام خدمت برادر عزیزم آقای طاهری. ممنون بابت لطفت. اما ای کاش آنان که خودشان را مدافع سنت پیامبر می‌دانستند و به جای صرف پرداخت به امور ظاهری اصل را بر فرع ترجیح می‌دانند و «مقصود» را برای «شعائر» پایمال نمی‌کردند... به راستی:
      جز پروریدنِ مُقلّدی کور و بی‌عمل
      خود چیست این رسالتِ شیوخِ رساله‌کَش؟!
      آرمان طاهری
      آرمان طاهری
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۳۲
      اختلاف نظر در همه جا وجود دارد برادر عزیزم، به دل نگیرید.
      شاید معنی شعر شما و برداشت جناب چشمه مغایر هم باشند.
      در هر صورت هم شما و هم جناب چشمه عزیز و استاد ما هستید و تندرستی و نشاطتان را آرزومندم 🙏🌹♥️
      ارسال پاسخ
      مرتضی میرزادوست
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۳۱
      درود بر شما جناب صادقی عزیز خندانک
      یک بیت زیباست که در خود خیلی حرف و درد دارد
      افکارتان متعالی و شعرهایتان خیلی ارزشمند است
      با اجازتون شعرناقابلی را که قبلا گفته بودم تقدیم می کنم

      پیشانیِ خود را به ریا می سایند
      هر سال به خانهِ خدا می آیند
      غافل، بغلِ سطلِ زباله هر روز
      جمعی ز سر نیاز، غم می زایند

      موفق و سلامت باشید
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۳۴
      درود و ممنون بابت محبت شما.
      فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ
      ارسال پاسخ
      پیام مفخم
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۴۷
      جناب صادقی با درود فراوان ، پس از مدتی به بهانه یک خط بقول شما خودسانسوری شده تان که مصدر حرف هایی شد که بخوبی در توضیح رندی در شاعرانگی توضیح دادید و امیدوارم این بحث ها و کدورت های سطحی از بین برود درهر صورت باعث شد کامنت های دلنشینی زیر پستتان راه بیافتد و توضیحات دوستان حرفه ای دیگر همچون خودتان باعث یاد گرفتن امثال من شد. بسیار لذت بردم از وسعت اطلاعات و تسلط شما و دوستان . برقرار باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۱۷
      درود. اولا ممنون بابت کامنت محبت آمیز شما. ثانیا من اصلا اهل کدورت نیستم و کدورت زنگاری‌ست که قلب را تباه می‌کند و ممکن است در لحظه تند شوم ولی در بلند مدت امکان ندارد کینه به دل بگیرم (شاید از معدود اخلاقیات خوبم باشد).
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۴۸
      درود جناب صادقی
      دردمندانه است
      فغان از بیعدالتی اجتماعی
      خندانک خندانک
      خندانک
      شرمنده ام
      به نظر می رسد خوب پرداخته نشده است
      شاید مگر هر دو قیدند و وجود هر دو با هم کمکی به فخامت زبان شعر نمی کند
      خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۳۵
      درود بر دوست عزیز خودم👌❤️👌
      ذکر همین نکته ثابت می‌کند شما چقدر تیزبین هستید. در واقع شما می‌گویید اگر صرفا بگوییم «شاید رسد به دست طفلی زباله‌کش» کافی‌ست و آن «مگر» اضافه است. این حرف کاملا صحیح است و در درست بودنش شکی نیست. و من قطعا به این نکته توجه خواهم داشت و احتمالا تجدید نظر کنم و ممکن است تغییرش دهم.
      اما ماجرا این است که آوردن این دو با هم چون رایج است و ایضا برای تاکید(شاید...مگر...رسد به فلان). بگذارید یک مثال جالب بزنم؛ الان «چون» و «هم‌چون» معادلند و همچون خودش از هم+چون تشکیل شده است و «هم» و «چون» ترکیب شده‌اند. اما ما همچون را ضعیف نمی‌دانیم چون این ترکیب رایج است.یک مثال خیلی بامزه‌اش در شعر کلاسیک «تا بوک» است. بوک مخفف «بُود که» است و معادل «باشد که». حالا «تا بوک» واضحا حشو است (تا باشد که...) چون تا و بوک هر کدام به تنهایی افاده معنی می‌کنند. اما جالب است که شعرای کلاسیک تقریبا همواره این دو را با هم آورده اند😂🤦🤦 دلیلش کاربرد متعدد آن است درست مثل «اولی تر» که صفت تفضیلی عربی را با تر آورده.
      ارسال پاسخ
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۳۶
      ضمنا دشمنتان شرمنده...
      نکته بسیار مهمی گفتید و باید در نظر گرفت اتفاقا ممنون از اینکه اشاره کردید
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۵۸
      درود
      🌷🌹🌷

      با آمدن بهار قمپز در کن
      با رونق فصل کار قمپز در کن

      تا بزمجه ها دبش و زمین می بلعند
      با کُمبزه و خیار قمپز در کن
      😂😭😂
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۳۶
      احسنت😂😂👌👌👌👌👌
      ارسال پاسخ
      سامان سولقانی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۴۰
      ایرانیا! در این شبِ بی‌دَر چگونه‌ای؟
      از ظالمی به ظالمِ دیگر چگو‌نه‌ای؟!

      ای خسته از تعفّنِ شاهانِ سلطه‌ور!
      حالی در این فضای معطر چگو‌نه‌ای!

      ای شانه‌ات سبک شده از رنجِ تاج و تخت!
      امروز زیرِ پایه‌ی منبر چگونه‌ای؟!

      از کشتیِ شکسته رها کرده خویش را،
      بر تخته‌پاره مانده شناور چگونه‌ای؟!

      ای گاوِ چاقِ خویش به دَر بُرده از مسیل!
      با هفت گاوِ گُشنه‌ی لاغر چگونه‌ای؟!

      ای از قفس پریده به شوقِ رهاشدن!
      در باغ با شکستگیِ پر چگونه‌ای؟!

      هان ای زنِ گُریخته از شویِ بدسرشت!
      افتاده زیرِ یوغِ دو شوهر چگونه‌ای؟!

      از زیرِ خاک رفته برون همچو مارِ گنج،
      مغبون نشسته بر زبَرِ زَر چگونه‌ای؟!

      ای کُلفَتِ رهاشده از خانِ خانگی!
      همسایه را کنون شده نوکر چگونه‌ای؟!

      از "باختر" رها شده اندر خیالِ خویش،
      افتاده گیرِ قُلدُرِ خاور چگونه‌ای؟!

      ای خلقِ خسته از سگکِ کفشِ داریوش!
      زیرِ سُمِ جنابِ سکندر چگونه‌ای؟!

      ای مرغِ پرکشیده از آن شاخه‌ی فقیر!
      پَرکَنده بر زغالِ صنوبر چگونه‌ای؟!

      از یک فریب گشته رها، اینزمان بگو:
      حیران میانِ مکرِ مُکرّر چگونه‌ای؟!

      زین پیش هرچه بود تنی بود و گردنی،
      بر نیزه‌ی گداخته، ای سر چگونه‌ای؟!

      ای شاکی از زمین و زمان! حُکم حُکمِ توست،
      اینک بگو به کسوتِ داور چگونه‌ای؟!

      ای از جهان شناخته چاهی و چاله‌ای!
      یک عُمر در مدارِ مدوّر چگونه‌ای؟!

      برما گذشت نیک و بدِ روزگار و رفت...
      تا بینمت که در صفِ محشر چگونه ای


      حسین جنتی



      خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۵۹
      درود. اولا ممنون از آقای سولقاتی برای اشتراک غزل استاد حسین جنتی (من فقط دو بار از نزدیک ایشان را زیارت کرده ام و از بیاناتشان درباره شعر بسیار استفاده کرده‌ام). البته اگر از من بپرسند می‌گویم این شعر ایشان «قصیده» است. این شعر آنقدر قوی است که آن را می‌توان یکی از بهترین قصیده های معاصر دانست (در کنار قصايد ملک الشعرا و برخی قصائد بلند بانو پروین اعتصامی) و مستقل از موافقت یا مخالفت شما با نظرات آقای جنتی یک چیز غیر قابل انکار وجود دارد و آن این است که این قصیده/غزل استادانه سروده شده است.
      ارسال پاسخ
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۴۵
      درود برشما جناب صادقی

      جالب بود خندانک

      البته به قولی.....
      تو نیکی میکن و در دجله انداز

      که ایزد در بیابانت دهد باز

      ویا اینکه ....

      خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۵۰
      درود بر آقای فتحی عزیز👌👌👌👌👌 چه خوب شد که به این بیت اشاره کردید
      ارسال پاسخ
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۴۹
      درود. اولا ممنون از آقای سولقاتی برای اشتراک غزل استاد حسین جنتی (من فقط دو بار از نزدیک ایشان را زیارت کرده ام و از بیاناتشان درباره شعر بسیار استفاده کرده‌ام). البته اگر از من بپرسند می‌گویم این شعر ایشان «قصیده» است. این شعر آنقدر قوی است که آن را می‌توان یکی از بهترین قصیده های معاصر دانست (در کنار قصايد ملک الشعرا و برخی قصائد بلند بانو پروین اعتصامی) و مستقل از موافقت یا مخالفت شما با نظرات آقای جنتی یک چیز غیر قابل انکار وجود دارد و آن این است که این قصیده/غزل استادانه سروده شده است.
      عباسعلی استکی(چشمه)
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۴۹
      درودی دوباره جناب صادقی عزیز
      استاد احمدی زاده عزیز و گرامی مطلب را به بهترین وجه نقد و بررسی نمودند
      شعر استاد جنتی عزیز بسیار بجا،زیبا و مبین مشکلات جامعه است و دفاتر شعر کمترین
      هم بیشتر دلنوشته های اجتماعی و
      هر چند ناشیانه ولی بسیار تند و تیز تر از غزل بسیار زیبا و بجای استاد جنتی هستند
      مرد جوان
      انتقاد از وضعیت اجتماع
      تا توهین به مقدسات بیشتر این مردمان
      دو مقوله جداگانه است
      لطفا خلط مبحث نفرمایید
      نباید بهانه بدست دشمن بدهید
      خرم و تندرست باشید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۲۰
      درود جناب صادقی جای شما بودم هرگز جلوی نظریات باز نمی گذاشتم وسلام وختم کلام
      تمام نظریات شما و دیگر استادان را خواندم
      پهلوی ایهام دیگرشعرتان این بود اسراف نکنید ودر سطل های زباله نیندازید وبه بیچاره ها کمک کنید
      خیلی واضح وروشن است هرحرفی دوروی سکه دارد
      گاهی سکه ها رو هاشان شبیه هم بازخورد دارند وبعضی غیر از آن چیزی که مخاطب فکر می کند
      به سهراب گفتند شعر گل سرخ تغییرش بده به گل یخ چون شباهت با نام گل سرخی دارد
      گفت چشم
      وبعد از آن گفت اینها به شعر پشت دریاها شهری ست گیر نمی دهند به گل سرخ گیرمی دهند اگر بدانند چه گفته ام
      سپاس توصیه من این است پر تراکم در نظر نباش
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۵۸
      درود. چه بگویم...من میگذارم که عزیزان نقدی نظری دارند بگویند (مثل همانکه آقای سرمازه فرمودند و نقد جالب و بجایی بود). گاهی توضیح بیش از حد شعر را حیف می کند قبول دارم.
      ارسال پاسخ
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۰۴
      آقای استکی عزیز من شعر آقای جنتی را نفرستادم😂😂😂 درباره شعرشان هم توضیح ندادم صرفا گفتم شعر خوبی است همین😂😂 اصلا بنده هتاک به مقدسات هستم. راضی شدید؟😂 حرف زور که جواب ندارد. شما هم زورتان به من میرسد. پس تا میتوانید زور بزنید.
      بر سنگ گر این روضه بخوانم بشود آب
      حاشا! نکند در تو اثر حرف و خطابم
      عباسعلی استکی(چشمه)
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۰۵
      " اصلا بنده هتاک به مقدسات هستم. راضی شدید؟😂 حرف زور که جواب ندارد. شما هم زورتان به من میرسد. پس تا میتوانید زور بزنید."
      هتاکیت بخودت مربوط میشود
      حرفی که زدم حساب است
      "خمس" قرآنی است
      سطل زباله آشغالی
      میتوانی مرا در لیست سیاه خود قرار دهی
      بیش از این با شما بحثی ندارم
      تنها شایان ذکر استکه زمانی که حضرتعالی کودک بودی و هنوز مدرسه نمی رفتی
      کمترین عضو هییت علمی مدعو و استاد دانشگاه صنعتی اصفهان بوده ام
      و مطلبی که نوشتم از سر توصیه و نصیحت است
      آن جماعتی که شما را تشویق میکنند
      تا کنون دو مرتبه برای برای سروده های اجتماعیم
      از کمترین شکایت کرده اند
      مطلبی که گفتم برای نصیحت است خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۰۷
      آوا     صیاد
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۲۲
      درود شعرتان مانا ورد قلمتان ماندگار
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۵۷
      درود ممنون از لطف شما🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      فیروزه سمیعی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۴۴
      درودتان باد جناب صادقی شاعر گرانقدر خندانک
      همیشه نویسا و سرفراز باشید خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۵۷
      درود. ممنون از لطف مداوم شما خانم سمیغی🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۱۵
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۱۷
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۱۹

      ادیت: به نظر میرسد یک نفر یک پیامش را از صفحه من حذف کرده. پیام های من پاسخ به پیام ایشان بود.پس من هم پیام هایم را پاک میکنم
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۲۲

      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۲۳
      دانیال فریادی
      پنجشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۳ ۰۹:۱۶
      سلام و درود خدمت شما استاد شریف


      از خوانش شعر تان لذت وافر بروم



      سلامت باشید و شاد




      سپاس خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      پنجشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۳ ۱۵:۴۱
      درود. ممنون از لطف شما🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      پنجشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۳ ۰۹:۴۳
      پول را ببرید و در دستان اهلش بگذارید نه در صندوق و نه در زباله دان درود خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      پنجشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۳ ۱۵:۴۱
      درود بر آقای افشاری عزیز. طعنه ای بود...
      ارسال پاسخ
      محمد حسنی
      پنجشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۳ ۱۷:۵۸
      درود
      بسیار خوب
      تعبیر های دیگری از این قسم وجود دارد
      مثلا بجای صندوق صدقات پول و در سطل آشغال انداختن
      شاید این جمله لفظا بعد و زشتی دارد
      اما در نتیجه عمل فکر میکنم کارآمد تر است
      چرا که اینطور سریع تر به دست نیازمندان می رسد
      اما اینکه چرا اوضاع چنین شده که مرد و زنی که گاها سال خورده و ارزش های مملکت هستند یا آن افرادی توان ندارند برای کسب روزی باید از سطل آشغال و ضایعات .. ارتزاق کنند
      درکشوری چنین غنی
      آیا دلیل اصلی همین نیست که بیت المال یا همین خمس و زکات و.. به دست صاحبش نرسیده؟
      تا به دست نیازمندان برسد؟
      علت اینکه بنده از یک کار اداری به کارگری تنزل پیدا کردم همین فضای مسموم این قسم نهاد ها بود
      البته من این را ترفیع می دانم...
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      پنجشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۳ ۱۹:۰۶
      درود. ممنون بابت محبت شما.راستش معضلیست اجتماعی و آن را نباید انکار کرد. و بیان من هم صرفا به قصد انتقادی تند بود و قصد بدی نداشتم. باز هم ممنون از لطف شما🙏
      ارسال پاسخ
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      عارف افشاری (جاوید الف)
      جمعه ۲ شهريور ۱۴۰۳ ۰۰:۰۷
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      جمعه ۲ شهريور ۱۴۰۳ ۱۴:۵۱
      درود بر شما جناب صادقی عزیز و گرامی

      اینکه دغدغه ی کودکان تهی دست را دارید خوب است ولی ...
      متاسفانه شما مستقیما به مقدس ترین سند اسلامی حمله کرده اید
      یک آیه برای خمس در قرآن کریم هست، سوره انفال آیه41


      خط زندگی ابتدایش گم و انتهایش نیز ناپیداست...
      از حفره های ذهنی در این مسیر حذر فرمایید...
      و هیچ وقت به اعتقادات جامعه ای توهین نکنید...

      ببخشید بنده زیاده گو نیستم و منتقد هم نیستم
      ولی از اعتقاداتم دفاع می کنم

      پاینده باشید
      خندانک خندانک خندانک
      معصومه خدابنده
      يکشنبه ۴ شهريور ۱۴۰۳ ۰۱:۱۰
      درودبر شما خندانک
      رسول دبیر (نافذ)
      دوشنبه ۵ شهريور ۱۴۰۳ ۰۱:۴۴
      درودها نثارتان
      خندانک خندانک
      خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2