چهارشنبه ۷ آذر
|
دفاتر شعر محمد شریف صادقی
آخرین اشعار ناب محمد شریف صادقی
|
امسال، خُمسِ مال را بینداختم به سطل
شاید مگر رسد به دستِ طفلی زبالهکَش...
(برشی از یک غزل)
(حاشیه)
این مضمون زمانی در فضای مجازی وایرال شده بود و من آن را به نظم در آوردم. بنا به دلایلی نمیتوانم تمام غزل را منتشر کنم. وزن این غزل «مفعولُ فاعلاتُ فاعلاتن مَفاعِلُن» است که به وزن مشهور «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن» تا حدی شباهت دارد.
|
|
نقدها و نظرات
|
درود ممنون بابت نظر شما آقای ملحق گرانقدر. حرف شما درباب اینکه امور خیر عظیمی جریان دارد کاملا صحیح است و من قصد بی حرمتی یا سیاه نمایی را نداشتم خدای ناکرده. و من به عنوان یک مسلمان قطعا فلسفه وضع قانون توسط شارع مقدس را درک می کنم و اصلا حرفی در این نیست. اما خب...در نقد اجتماعی استفاده های «معکوس» از امور چیز رایجی است و من برمبنای همان سنت ادبی چند صد ساله که حکیم سنایی غزنوی بنیان گذار آن است چنین سرودم. کما اینکه آن بزرگ هم وقتی به فلان عمل مذهبی فلان گروه حمله میکند هدفش تخریب نماز و روزه و غیره نیست. کسی مثل سنایی یا شیخ عطار در زهد و عبادت سرآمد زمان خودشان بوده اند اما برای حفظ دین خدا از گزند ظاهرپرستان و سود جودیان اینگونه سروده اند و اتفاقا امروزه ما خیلی با آنها ارتباط برقرار میکنیم. در مجموع اگر باعث سوء تفاهم شده من عذر میخواهم و در کامنت ها هم تاکید کردم و هرکس من را بشناسد در نیست خیر من لحظه ای شک نمیکند. درباره مافیا هم حق با شماست اما همین مافیا زیر سایه بی قانونی و بی توجهی کار می آمد. آن طفل هم بی گناه است...به کجا دست بیاویزد؟ درباره ۲۵ میلیون هم من به شخصه موارد خاص را کار ندارم اما مثال نقض زیاد میشناسم (زباله گردهایی را میشناسم که زندگی فجیعی دارند). درباره اینکه مردم هم گاهی فقط ناله می کنند حق با شماست و باید در عمل آشکار شود و فقط آه و ناله فایده ندارد ...و ایضا این قاعده برای اصحاب قدرت هم هست. ممنون از نکات خوب شما و باز هم آرزو برای رفع سوء تفاهم احتمالی. | |
|
درود استاد احمدی زاده عزیز و گرامی سید جلیل القدر و مدیر مدبر شعر ناب ناب تشکر از حضور حکیمانه و پر فیض حضرتعالی بهره بردم از تراوش قلمتان خرم و تندرست باشید | |
|
درود ممنون بابت نظر شما. راستش نمیدانم شما درباره اعتقادات من چه دیدگاهی دارید ولی من هم مثل شما مسلمان هستم و معتقد؛ (البته دگامتیک نیستم). درباره توهین نمیدانم چرا فکر میکنید توهین است. بگذار پس من هم چند نمونه توهین به شما نشان دهم: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ... خب این آیه وضوست درست است؟! قبول دارید شراب و خون نجس است و وضو با آب طاهر باید انجام شود؟ خب حالا این را ببینید: نماز در خم آن ابروان محرابی کسی کند که به خون جگر طهارت کرد و ایضا: اگر امام جماعت طلب کند امروز خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد و اصلا این طهارت به می و احرام حج بستن به کعبه شراب مضمون رایجیست. خب با معیار شما بسیاری از شعرا روز و شب در حال توهین به حج، نماز و وضو هستند! متاسفانه به نظر میرسد مشکلی از درک شما از ادبیات رندانه وجود دارد و شما کارکرد آن را درست نمیدانید. وقتی شاعر میگوید به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید! هیچ عاقلی سجاده را به می رنگین نمیکند یا هیچ کس با «می» طهارت نمیگیرد. این یک بیان «رادیکال» است برای نشان دادن یک تمثیل یا احیانا یک نقد اجتماعی بسیار تند. من اتفاقا خیلی در زمینه مقدسات مطالعه دارم و اصلا هم اهل توهین نیستم اما متاسفانه شما بسیار بدبین هستید و همواره انتحاری برخورد میکنید. درباره سانفرانیسکو و آنتالیا از حق مردم نیست. مردم خودشان میروند هر جا دلشان بخواهد. اما وقتی از حق من شهروند یا از مالیات ما خرج امور دیگری میشود این دیگر به من ربط دارد. دولت چند هزار میلیارد وام سالیانه برای سفر به آنتالیا نمیدهد (مگر به همان مسئولین) اما خروار خروار پول را خرج امور بیهوده میکند. این ها حاشیه نیست. اینها امور مهمی است. آنچه حاشیه است قیمت گوشت و مرغ است! چون آن ها «علت» نیستند بلکه «معلول» ساختار و مدیریت وحشتناک تر هستند. ضمنا آقای استکی...شما ریش سفید هستید و حرمتتان واجب. اما این دوبار است که در صفحه من می آیید و شروع به توهین می کنید و الفاظ بدی نسبت میدهید. من دو بار خودداری می کنم و چیزی نمی گویم. اما من هم زبان برنده و تندی دارم و می توان از الفاظ گزنده ای استفاده کنم. شما همیشه به صفحه من محبت دارید و من خدای ناکرده هرگز منکر محبت کسی نیستم نه شما نه کس دیگر. ولی اندکی تلورانس و تحمل لازم است. هیچ احمقی خمس مالش را به داخل سطل نمی اندازد همانطور که هیچ کس «بت» در آستینش قایم نمی کند همانطور که کسی عمدا سجاده اش را شراب آلود نمی کند... متاسفانه نمی دانم تا کی باید این بدیهیات را توضیح بدهم... اتفاقا من اصلا در حاشیه نمی مانم بسیار کنند کج راه، وُ بسی در حاشیه ها سرگرمِ درنگ. من اتفاقا قلب ماجرا را هدف قرار میدهم نه قیمت گوشت و مرغ را | |
|
ضمنا...جالب است که اگر کسانی که اینجا کامنت نوشته به قطع مثل من و شما مسلمانند اما هیچ کدام «توهین» برداشت نکرده اند! جالب نیست؟! | |
|
در ضمن...تولدتان هم مبارک. اگر نظر تندی نوشتم عذر میخواهم. یک مقدار امروز کمتر روی فرم بودم. امیدوارم سوء تفاهم برطرف شود. باز هم تولدتان مبارک. ان شاء الله سالهای بسیار به سلامتی و شادی | |
|
سلام و درود بر برادر مومنم جناب استکی....
بله خمس گُلِ مال است ......و باید هر مسلمانی آن را به صاحبش پرداخت کند....
جمله انداختن خمس در سطل ......تعبیر زشتی است.... | |
|
درود بر آقای عزیزیان عزیز. دیشب آن چهارپاره پیوسته شما را برای یکی از دوستان فرستادم و حسابی حظ کرد و گفتم ببین! ما از این شاعرها داریم ولی هنوز گمانمند! راستش سرودن در این وزن داستانی دارد که باید ذکر کنم اما مشکل همان «انتشار» است. قضیه اینست که من به صورت خوداگاه از وزن مشهور منحرف نمیشوم. چند ماه پیش بین خواب و بیداری در یک خواب پریشان اما سبکی - نزدیک صبح - خواب دیدم که یا خودم یا صدای دیگری زمزمه میکند: با همپیاله با ریا نگو از پیالهکش رندانِ بادهکش کجا و «فیلانِ» مالهکش! (جای فیلان نام یک قشر است😂) من هم بلافاصله بعد بیداری بیت را نوشتم. بعدا متوجه شدم وزن این مصراع «مفعولُ فاعلاتُ فاعلاتن مفاعلن» است و من آنقدر این بیت را دوست داشتم که دلم نیامد وزنش را تغییر بدهم. وزن مشهور. فکر میکنم نامطبوع بودنش به جهت عادت نداشتن گوش است (من خودم خیلی آهنگین میخوانم) به تقطیعش دقت کنید: _ _ /ل _ ل _/ ل _ ل _ _ ل _ ل _ تن تن(۲)/ ت تن ت تن ت تن ت تن(۴)/ تن(۱)/ ت تن ت تن(۲)[ضرب های تکراری را معیار قرار دادم]: فع لن/ مفاعلن مفاعلن / فع/ مفاعلن وزن مشهور: _ _ ل _ ل _ ل ل _ _ ل _ ل _ تن تن/ ت تن ت تن/ ت ت تن/ تن تن/ ت تن ت تن فع لن/ مفاعلن/ فَعَلن/ مفاعلن آن فَعَلن وسطی (که ضرب قبل و بعدش تکرار میشود) انگار مثل یک سه ضرب ناگهانی وسط دو تکه ریتم یکسان میآید و خیلی وزن را جذاب میکند. ولی موسیقی وزنی که من در آن شعر گفته از این جنس نیست بلکه از چهار تکهٔ ضربی تکرار شده که سومی و چهارمی به ترتیب «نصف» اولی و دومی هستند: فع لن/ مفاعلن مفاعلن / فع/ مفاعلن یعنی موسیقیش از جنس: ضرب/ ضرب۱ / ضرب۲/ ضرب۱ نیست پس نباید با داشتن موسیقی وزن مشهور آن را خواند. مثلا وقتی میخوانیم ترسم که اشک در غم ما پرده در شود تر سم/ که اشک در/ غم ما/ پرده در شود (ببینید! وقتی میخوانید آن عبارت «غم ما» مثل یک ضرب آهنگ وسطی بین دو تکه هم وزن رفتار میکند). ضمنا اگر «تسکین» رخ دهد وزن عملا دو لختی میشود: فع لن/ مفاعلن/ فع لن/ مفاعلن اما در وزنی که من استفاده کردم انگار دو ضرب میآیند بعد ضرب شدتش کم میشود: با هم/ پ یا لِ با رَ یا نَ گو/ از/ پ یا لِ کش ببخشید بابت طولانی شدن توضیحات. یک مقدار خودم هم مثل شما به مسئله فکر کردم چون اینکه چرا ناخوداگاهم این وزن را به من القا میکند مدام سوال بود. | |
|
درود ممنون از لطف شما استاد گرامی👌❤️👌 | |
|
درود ممنون از لطف مداوم شما👌👌👌👌🙏🙏🙏 | |
|
درود بر شما آقای محمدی. خیلی لطف کردید که این شعر زیبا را فرستادید. در انگ نایِ عمقِ درختان شابلوط پوسیده است آگهی کُلیه های زاغ اخبار گفته : هر سندی داشتی بیار ماتم گرفته وامِ بدونِ ربایِ باغ این طنزهای تراژیک که آدم میماند بخندد یا گریه کند یکی از بهترین نمونه های تناقض هستند. و این بیت درهم شکسته مثل تَرک های شیشه زار بعد از اصابت پَرِ امواج انفجار عالی عالی. باز هم ممنون بابت لطف مداوم شما. | |
|
درود ممنون از کامنت و محبت شما. حتما باید کمک کرد یا از طریق نهاد ها یا مستقیم👌🙏🙏🙏🙏👌 لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون❤️ | |
|
درود. لطف دارید و بداهه زیبایی هم بود🙏🙏🙏 | |
|
درود. ممنون از اشاره شما🙏🙏🙏 | |
|
درود ممنون از لطف شما🙏🙏🙏🙏 | |
|
درود بر آقای به گزین که دلتنگ کامنت هایش بودم و الان افتخار دادند👌👌👌. ما تازه سانسور کردیم گفتند توهین کردی. سانسور نکنیم چه می شود؟🤦🤦 باری...درباره وزن و ریتمش زیر کامنت آقای عزیزیان یک توضیح دادم که ممکن است جالب باشد. درباره ابیاتی که فرستادید وزن هر دو همان وزن مشهور «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن» است. وزن این شعر که بیت اولش در خواب های پریشان من آمده چند هجای متفاوت دارد. این غزل حافظ که مطلعش اینه دوش آگهی ز یار سفر کرده داد باد من نیز دل به باد دهم هرچه باد باد یک شاهکار به تمام معناست. واقعا قیامته به قول شما | |
|
سلام خدمت دوست عزیزم. والا من از نظر دادن مردم ناراحت نمیشم مشکل اینه که احتمالا بعضی مردم از حرف های من ناراحت میشوند و «به خودشان میگیرند». | |
|
اختلاف نظر در همه جا وجود دارد برادر عزیزم، به دل نگیرید. شاید معنی شعر شما و برداشت جناب چشمه مغایر هم باشند. در هر صورت هم شما و هم جناب چشمه عزیز و استاد ما هستید و تندرستی و نشاطتان را آرزومندم 🙏🌹♥️ | |
|
درود و ممنون بابت محبت شما. فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ | |
|
درود. اولا ممنون بابت کامنت محبت آمیز شما. ثانیا من اصلا اهل کدورت نیستم و کدورت زنگاریست که قلب را تباه میکند و ممکن است در لحظه تند شوم ولی در بلند مدت امکان ندارد کینه به دل بگیرم (شاید از معدود اخلاقیات خوبم باشد). | |
|
درود بر دوست عزیز خودم👌❤️👌 ذکر همین نکته ثابت میکند شما چقدر تیزبین هستید. در واقع شما میگویید اگر صرفا بگوییم «شاید رسد به دست طفلی زبالهکش» کافیست و آن «مگر» اضافه است. این حرف کاملا صحیح است و در درست بودنش شکی نیست. و من قطعا به این نکته توجه خواهم داشت و احتمالا تجدید نظر کنم و ممکن است تغییرش دهم. اما ماجرا این است که آوردن این دو با هم چون رایج است و ایضا برای تاکید(شاید...مگر...رسد به فلان). بگذارید یک مثال جالب بزنم؛ الان «چون» و «همچون» معادلند و همچون خودش از هم+چون تشکیل شده است و «هم» و «چون» ترکیب شدهاند. اما ما همچون را ضعیف نمیدانیم چون این ترکیب رایج است.یک مثال خیلی بامزهاش در شعر کلاسیک «تا بوک» است. بوک مخفف «بُود که» است و معادل «باشد که». حالا «تا بوک» واضحا حشو است (تا باشد که...) چون تا و بوک هر کدام به تنهایی افاده معنی میکنند. اما جالب است که شعرای کلاسیک تقریبا همواره این دو را با هم آورده اند😂🤦🤦 دلیلش کاربرد متعدد آن است درست مثل «اولی تر» که صفت تفضیلی عربی را با تر آورده. | |
|
ضمنا دشمنتان شرمنده... نکته بسیار مهمی گفتید و باید در نظر گرفت اتفاقا ممنون از اینکه اشاره کردید | |
|
درود. اولا ممنون از آقای سولقاتی برای اشتراک غزل استاد حسین جنتی (من فقط دو بار از نزدیک ایشان را زیارت کرده ام و از بیاناتشان درباره شعر بسیار استفاده کردهام). البته اگر از من بپرسند میگویم این شعر ایشان «قصیده» است. این شعر آنقدر قوی است که آن را میتوان یکی از بهترین قصیده های معاصر دانست (در کنار قصايد ملک الشعرا و برخی قصائد بلند بانو پروین اعتصامی) و مستقل از موافقت یا مخالفت شما با نظرات آقای جنتی یک چیز غیر قابل انکار وجود دارد و آن این است که این قصیده/غزل استادانه سروده شده است. | |
|
درود بر آقای فتحی عزیز👌👌👌👌👌 چه خوب شد که به این بیت اشاره کردید | |
|
درودی دوباره جناب صادقی عزیز استاد احمدی زاده عزیز و گرامی مطلب را به بهترین وجه نقد و بررسی نمودند شعر استاد جنتی عزیز بسیار بجا،زیبا و مبین مشکلات جامعه است و دفاتر شعر کمترین هم بیشتر دلنوشته های اجتماعی و هر چند ناشیانه ولی بسیار تند و تیز تر از غزل بسیار زیبا و بجای استاد جنتی هستند مرد جوان انتقاد از وضعیت اجتماع تا توهین به مقدسات بیشتر این مردمان دو مقوله جداگانه است لطفا خلط مبحث نفرمایید نباید بهانه بدست دشمن بدهید خرم و تندرست باشید | |
|
درود. چه بگویم...من میگذارم که عزیزان نقدی نظری دارند بگویند (مثل همانکه آقای سرمازه فرمودند و نقد جالب و بجایی بود). گاهی توضیح بیش از حد شعر را حیف می کند قبول دارم. | |
|
" اصلا بنده هتاک به مقدسات هستم. راضی شدید؟😂 حرف زور که جواب ندارد. شما هم زورتان به من میرسد. پس تا میتوانید زور بزنید." هتاکیت بخودت مربوط میشود حرفی که زدم حساب است "خمس" قرآنی است سطل زباله آشغالی میتوانی مرا در لیست سیاه خود قرار دهی بیش از این با شما بحثی ندارم تنها شایان ذکر استکه زمانی که حضرتعالی کودک بودی و هنوز مدرسه نمی رفتی کمترین عضو هییت علمی مدعو و استاد دانشگاه صنعتی اصفهان بوده ام و مطلبی که نوشتم از سر توصیه و نصیحت است آن جماعتی که شما را تشویق میکنند تا کنون دو مرتبه برای برای سروده های اجتماعیم از کمترین شکایت کرده اند مطلبی که گفتم برای نصیحت است | |
|
درود ممنون از لطف شما🙏🙏🙏🙏 | |
|
درود. ممنون از لطف مداوم شما خانم سمیغی🙏🙏🙏 | |
|
درود. ممنون از لطف شما🙏🙏🙏 | |
|
درود بر آقای افشاری عزیز. طعنه ای بود... | |
|
درود. ممنون بابت محبت شما.راستش معضلیست اجتماعی و آن را نباید انکار کرد. و بیان من هم صرفا به قصد انتقادی تند بود و قصد بدی نداشتم. باز هم ممنون از لطف شما🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
من فکر می کنم بیشتر مشکلاتی که در سطح عیان می شود الخصوص این روز ها و از ان دستاویزی برای برای ضربه زدن دشمنان به اعتقادات مردم و باور هایشان است !
گذشته از ان این را بدانید کسی یا کسانی که خدا باورند و خدا ترسند هرگز به خوردن حق الناس قدم بر نمی دارند ممکن است اشتباه کنند اما از قبل نقشه وتفکرتخریبی و سرقت نداشتند و ندارند و هر شخصی در هر قالب و لباس این اعمال را انجام دهد یعنی انسانی بی شرف و بی وجدانی است و اصلا اعمالش به دین ارتباط ندارد .
بلکه از ذات کثیف اوست که برای سرقت اموال مردم از این نقاب ها استفاده میکند همانطور که دزد عادی و کم هوش تقریباصورت می پوشاند نقاب می زند زرنگترها و باهوشتر ها از نقاب های مختلف ودیگر ی استفاده می کنند مثلا یکی خود را با شخصیت و تحصیکرده نشان می دهد عطر میزند کروات می زند اما در نهایت هدفش جلب اعتماد اجتماعی است که میخواهد ازانها سرقت مادی یا اخلاقی یا معنوی بنماید نمونه های بسیاری خودشما در ایران و حتی خارج ازکشور که من زندگی میکنم دیدم و دیدید در هر عرصه ای این کلاشان حرفه ای وجود
داشتند و دارند
اماچرا عرض کردم نیمه خالی لیوان اگر فقط این پیام شعر باشد اشتباه است چون ما به خوبی می دانیم و دیدیم که با این زکات ها و خمس ها چه گره هایی از گرفتاری مردم باز کردند و دارند می کنند نکند چشم بصیرت می خواهد که ببنید!؟
مگر نمی بینید این همه بنیاد های خیریه را!؟این همه اشخاص مومن را که اهمال خیریه می کنند نکند شما اهل این منطقید که کافر همه را به کیش خود پندارد !؟
از خانه گرفته تا مدرسه و بیمارستان ودرمانگاه ساختند و یا زنان و مردان مستمند را یاری نمودند و می کنند و یا جوانان دم بخت را داماد و عروس می کنند و به خانه بخت می فرستند یا و یا و یا های بی شماری....
که از این برکات خمس و زکات تقدیم مستحقان و مستمندان و محتاجان که نشده که شده است و خواهد شد
وقتی شما مینویسید در سطل زباله بیندازم خمس و زکات را یعنی شما با این امور عقایدی مشکل دارید یا انهارا دزد میخوانید واعمال و خوبی این فرایض را ندیدید و یا نفهمیدید چیزست.و یا هم ما اشتباه می کنیم و شما از سر دلسوزی دلی نوشتید!
اما من چند سوال دارم
انان که سوژه پرستی می کنند و منتظر یک عیب و ایراد از دیگری یا در اجتماع هستند و شروع به اه و ناله میکنند بفرمایند به ما بگویند اخرین عمل خیرشان کی بود
اخرین تک تومانی را به کدام مستحق دادند؟
دست چند جوان زن ومرد را گرفتند و به خانه بخت رساندند
چندنفر زندانی از زندان ازاد کردند؟
چند نفر را سرکار بردند
چند تولیدی و چند تا کار اصلا برای ادم های بی کار که می شناسند پیدا کردند
اری اینرا بگویند...
نه اینکه زیر لحاف یا روی مبل لم بدن و عکس کارتون خوابی را در صفحه شان بگذارند و ویو و فالو بگیرند وجو اجتماع را به هم بریزند و به دین و اعتقادات صحیح مردم توهین کنند و یا زیر سوال ببرند !
خلاصه اینکه که دارامد این اشخاص کارتون خواب و یا زباله گردد که حتی مافیا برای خودشان درست کردند از اینان بیشتر و بیشتر است و خدا می داند روزانه چقدر پول مواد می دهند و یا بچه و شخصی که ماهانه به سند از ۲۵ تا ۴۵ میلیون تومان از همین زباله ها در امد زایی می کند که امثال این تن پرورانی که در فضای مجازی این اعمال پست را نشان می دهند حاضرم قسم بخورم اکثر اینان حتی سطل زباله خانه خودشان را هم نمی برند بیندازند و بدبخت پدر و مادر پیرشان این زحمت را می کشند اصلا دستشویی نمیرند مباد گشنه شوند مبادا مجبور شوند بروند دست درجیب مبارک کنند چیزی بخرند بخورند چه برسد به اینکه دست کسی را بگیرند و کمک کنند اینان ملت اه و ناله اند سوژه پرستانی که دم از عدالت و دمکراسی می زنند اما خود اگر دست پروده نقشه های دشمنان دین و ایران عزیزمان نباشند احمقند تمام.
ببخشید تند و تند نوشتم علط املایی داشتم به بزرگواریتان ببخشید تایپرم نیز درست کار نمی کنند. یاحق