پنجشنبه ۲۳ اسفند
|
آخرین اشعار ناب طوبی آهنگران
|
اگر دانم ز خون من بارور گردد درختی
حاضرم تا قطره آخر بریزم پای رختی
درخت گر بارور گردد گل و میوه درآرد
هزار بهتر ز من که سود بر مردم ندارد
حریص جمع اسباب را سیرتی نیست
ز باور نماید مرگ در نظر قابلی نیست
خود دانیم چه هستیم سر بازی دنیا
چه سودی میبریم از این درد و تهیها
نه گل سرخیم که سرخ روی باشیم
و نه وز گلابدانیم که مست باده خوشبوی باشیم
بلکه گلی باشیم گاه تلخ و گاهم تحمل
گاه تکفیر گوییم و گاه هستیم توسل
ز سوی او پرواز باشد که این دیری نباشد
ز جور زحمت دنیا دگر نامی نباشد
ز بازار طبیعت ندیدم دلبری خوشتر
که بازار نصیحت نیست بیمشک باور
فارغ گزین دنیا باشد و دل آسان بریدن
که هیچ دل خوش نباشد بی او کامران تن
به چشمانم بده باور نگاهات تلخ تلخه
هزار شهدم به لب باشد بی باده تلخ تلخه
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زبانتان گویا
قلمتااان نویسا
هزاران درود
استادبزرگوار