دوشنبه ۲۰ اسفند
اشعار دفتر شعرِ بوی بهار شاعر ام البنین دهقان
|
|
اگر حواسش نبود نگاه جوان زیر درخت حیاط جا می ماند کنار روسری گل گلی عاشقانه هایش...
|
|
|
|
|
دل من سرخ تر از سرخ روایت دارد
|
|
|
|
|
من به زیبایی خنده هر روزش عادت دارم
من به لبخند ملیحش ارادت دارم
|
|
|
|
|
آمدی وَ من بیدار شدم
همه بود و نبودها رفت از یادم
|
|
|
|
|
دوستت دارم
مثل باران
که شیشه را پاییزی کرد
مثل ابر که دستم را بارانی
|
|
|
|
|
بایست
بگذار باران بیاید
خسته شدم
بگذار نفسی تازه کنم
آرزوهایم آسمان می خواهند
ترانه هم بیدا
|
|
|
|
|
یکی گهواره بدست بدنبال نوزاد گریه بغل می کند
|
|
|
|
|
می آیی
سبک بالتر از نسیم سجده های سحر که هوای دلمان را خنک می کند
|
|
|
|
|
دعا می کنم
بمیرند
تمام لحظه هایی
که
انتظار آمدن
ترا
ترسیم می کنند
|
|
|
|
|
من غصه ها خوردم
و غصه ها تک تک لحظاتم را
|
|
|
|
|
عدالت علی بر دوشش
و جوانمردی
می دود
پشت پاپوشش
|
|
|
|
|
آقاجان
انتظار را بر جانم بنشان
که می دانم با آمدنت
بهار مهمان زندگیمان خواهد شد...
|
|
|
|
|
و دستان عدالت تو
سایبان نجات ما خواهد شد...
|
|
|
|
|
آقا جان
نور نگاه آمدن عطر گام های تو بر عصر و زمان
لطافت را پهن کرده بر روی پرده خشونت قرن
|
|
|
|
|
کینه ات نشانه گرفته
محراب را ؟
نه نه
آفتاب را؟
خشم تو رو کرده
تا بگیرد سجده گاه را؟
ماه را
|
|
|
|
|
روزها
یکی یکی
می آیند و می روند
جمعه ها هم
|
|
|
|
|
و امید را با نور دیدن شما می بافم
|
|
|
|
|
کجایی
ای روشن ترین ستاره روز
|
|
|
|
|
پسر ابو محمد ، زاده نرگس رومی
تو کجایی که سما فرقت روی ترا با باران روایت کرده
|
|
|
|
|
ای عدالت
کجایی این زمین خاکی پنهان شدی
|
|
|
|
|
تو خواهی آمد
و قرن ها سکوت ظهور و فوران انتظارپایان خواهد یافت
|
|
|
|
|
روزهای انتظار تمام نشده
روزها به تمام شدن من رسیده است
|
|
|
|
|
ای آخرین قافله سالار از قافله عشق
ای خورشید نهان پشت ابر بدی انسانها
|
|
|
|
|
زیبایی و زیبایی تکه کلام بهار است
|
|
|
|
|
به دعاهایت ایمان دارم
و نوازش محبتت آرامم می کند ...
|
|
|
|
|
آخر هفته ها
قرار خودمانی یادم هست
می آیم
با گل رز
یا یاس
|
|
|
|
|
سایه نگاهت عاقبتم را بخیر می کند
|
|
|
|
|
زمین نشسته به انتظار یار
و سما منتظر آمدن یک نگار
|
|
|