به جنگ آمده ای ؟
در مسجد
خوابیدی تا آرام شوی؟
آرامش تو در قافله زهد خوارج گم شده است
کینه ات نشانه گرفته
محراب را ؟
نه نه
آفتاب را؟
خشم تو رو کرده
تا بگیرد سجده گاه را؟
ماه را ؟
با خودت چه کرده ای
پسر ملجم
شمشیر آورده ای
در غلاف نادانی ؟
مسجد از حضورت بی تاب شده
و زمان مکث کرده
در سکوت صبح ایستاده
مگر وقت آمدن ندیدی بیداری مسجد را
برای دیدن مولا ؟
مگر ندیدی شب سکوت کرده بود
تا راز و نیاز علی (ع)
جهان را آرام کند
مگر ندیدی رمضان با روزه علی(ع) دوست شده بود
مگر ندیدی ماه چشم از کوچه برنمی داشت
مبادا
سنگی مزاحمت ایجاد کند
پسر بدی های ثابت شده در تاریخ
مگر ندیدی افطار رمضان ، روزه اش را با اذان علی(ع) باز می کرد
کجا بودی؟
در کدام نقطه هپروت را برای افکارت خلق می کردی؟
مگر ندیدی ام کلثوم آن شب دختر بابا شده بود
و سفره محبتش رنگین
مگر ندیدی مرغان خانه اش صدا کنان
راه را بر علی(ع) بستند
مگر ندیدی شب قصد صبح شدن نداشت
تاریکی هم
به روشنی نمازعلی (ع)ایمان داشت
مگر ندیدی چاه منتظر سلام دوباره علی (ع)بود
مگر ندیدی مردی چشم بسته ، دستانش بدنبال مهربانی علی(ع)،
بیدار باش دعا می خواند
مگر ندیدی محراب بی علی(ع) بی معناست
مگر ندیدی سحرگاهان خواب می ماند اگر علی (ع)نمی آمد
نماز صبح می شکست اگر علی (ع)...
مگر ندیدی ؟؟
نه
نه
تو چشم بسته به مسجد آمدی
و خواب حاکم دلت شده بود
علی (ع) بیدارت کرد
برای نماز
کینه ات
شمشیرت
و عبادت مهر شده بر پیشانی ات
با دستانت جمع شدند
علی نماز می خواند
مسجد هم
به رکوع میرسد
شب هم
سجده با علی هم صحبت شد
خدا هم.
بسیار زیبا بود
در مصیبت مولای متقیان حضرت امام علی علیه السلام